موعودنامه

فرا رسیدن ایام فاطمیه بر عموم شیعیان تسلیت باد

 

 

تسلیت گویم من از سوز جگر یابن الحسن

بر تو از داغ جگرسوز مادر یابن الحسن


چون پیمبر رفت از دار جهان بعد از سفر

آتش کین شد به عالم شعله ور یابن الحسن

 

باب بیت مرتضی را ز آتش کین سوختند

کز شرارش سوخت از ما برگ و بر یابن الحسن


بود زهرا پشت در آن بی حیا در را شکست

فاطمه از ضرب در شد بی پسر یابن الحسن


فضّه را کردی طلب تا فضّه آمد پشت در

دید در خون غنچه اش را غوطه ور یابن الحسن

 

از فشار در نه تنها پهلوی زهرا شکست

بوسه زد بر سینه او میخ در یابن الحسن

 

تازیانه خورد اما از علی دل بر نکند

زین عمل شد نخل عصمت بارور یابن الحسن


در میان کوچه سیلی زد به روی مادرت

از ره کین ثانی بیداد گر یابن الحسن



 

[ چهار شنبه 26 / 12 / 1392برچسب:, ] [ 9:9 AM ] [ ali ] [ ]

 

به گزارش سرویس مذهبی خبرنو؛ وهابیت همواره دیگر فرقه های اسلامی و در رأس همه، شیعه را متهم به شرک نموده و تنها خود را پرچمدار اسلام راستین و توحید واقعی می پندارند، در حالی که همان گونه که امیرالمومنین سلام الله علیه در آغازین خطبه نهج البلاغه(خطبه 1 ص 14) می فرماید:« اساس آغاز دین، معرفت و شناخت پروردگار جهانیان است»


گروهی که دربنیادی ترین مباحث اعتقادی و کلامی، یعنی توحید دچار گمراهی و ضلالت است چگونه می تواند دیگران را در مباحثی همچون؛ تبرک جستن، توسل، زیارت و دیگر احکام فقهی و فرعی اسلامی به چالش کشیده و آنان را مشرک بخواند؟ بعبارت دیگر کسی که در مسلمان بودنش شک و شبهه وجود دارد آیا می تواند از مسلمانان در مورد احکام فقهی آنان ایراد گرفته و آنان را مشرک معرفی کند؟


در این نوشتار به برخی از اعتقادات موسس، مفتیان و بزرگان وهابیت پرداخته و در جای خود با آیات و روایات مورد قبول مسلمانان به آنان که مدعی مسلمانی هستند جواب خواهیم داد.


از جمله معتقدات نظریه پرداز وهابیت، ابن تیمیه، اعتقاد به جسمانیت خداوند سبحان و اثبات لوازم آن همچون داشتن صورت، دست، پا و کارهایی چون راه رفتن، خندیدن، نشستن و مانند اینها است. طبیعی است که با توجه به نفی تجسیم خداوند از سوی قاطبه مسلمانان، اعتقاد به تجسیم توسط وهابیون آشکارا بیان نگردد. به همین رو، آنان در این اعتقاد گاهی به نعل و گاهی به میخ زده و گفته اند:« خداوند جسم است، اما نه جسمی همچون سایر اجسام، بلکه اعضاء، جوارح، صعود، نزول و ... دارا است اما متناسب خودش است نه همچون سایر اجسام و اشیاء.»


ممکن است گفته شود مراد از اعضا و جوارحی که وهابیت برای خداوند قرار می دهند، همان قدرت خداوند و به اصطلاح، تشبیه معقول به محسوس است اما باید گفت که وقتی شاهدیم موسس این گروه، ابن تیمیه و پیروانش آشکار معتقد به جسمانیت خداوند با اعضایی همچون اعضای انسان هستند، جایی برای توجیه و تاویل این گفتار باقی نمی ماند.


هیئت بلند پایه فتوای عربستان سعودی که متشکل از بزرگترین مفتیان وهابی آن کشور است به صراحت در این باره می گوید:« ما این روایات را طبق ظاهر آن قبول کرده، به آن ایمان داشته و بر اساس آن فتوا می دهیم» آیا بنظر شما باز هم جایی برای توجیه این گفتار و تفکرات باقی می ماند؟


ما برای نمونه برخی از اعتقادات موسس و مفتیان این گروه مسلمان نما را برای شما می آوریم:


1 ـ تصریح موسس وهابیت بر جسمانیت خداوند
ابن تیمیه بنیانگذار و لیدر فکری وهابیت، در کتاب التاسیس فی ردّ أسس التقدیس ج 1 ص 101 نوشت:« در جایی از کتاب خدا، سنت رسول و سخنان امت سلف(صحابه و تابعین) و پیشوایان دینی نیامده که خداوند، جسم نبوده و از جسمانیت و عَرَض بودن منزه است؛ از این رو انکار معنای که شرع و عقل آن را نفی نکرده، نوعی نادانی و گمراهی است.


2 ـ خدای ابن تیمیه، هر شب در آسمان دنیا
ابن تیمیه می گوید: خداوند عزوجل هر شب ازآسمان به زمین می آید...؛ کسی که منکر این سخن گردد و یا آن را توجیه کند، بدعت گذار و گمراه است.[کتب و رسائل و فتاوی شیخ الاسلام ابن تیمیه ج 5 ص61]


3 ـ خدای ابن تیمیه، ناقص الخلقه است
جالب تر آنکه ابن تیمیه آشکارا برای خداوند سبحان و تعالی اعضاء و جوارحی همچون انسان تصور کرده اما برای توجیه مسأله گفته خداوند دارای آن دسته از اعضا است که برای او کمال محسوب می گردد، اما نسبت به برخی اعضا که نشانه ضعف و نقصان است فاقد آنها می باشد:


« از آن جا که خداوند درباره حضرت مسیح و مادرش فرموده: « مسیح پسر مریم و مادرش هر دو غذا می خوردند» و این آیه دلیلی است بر نفی الوهیت حضرت مسیح، به همین دلیل باید خداوند را برای برای صفت نخوردن شایسته تر دانست. همچنین باید گفت: خداوند از داشتن اعضایی همچون کبد، طحال، و امثال آن که اعضایی برای خوردن و آشامیدن هست، منزّه است؛ به خلاف اعضایی همچون دست که برای کار کردن لازم است؛ چنین اعضایی برای خداوند کمال ب ه شمار می رود و از آن جا که خداوند نیاز به فرزند و زاد و ولد ندارد و نیز گریه نمی کند از داشتن آلت تناسلی و نیز گریه و حزن بی نیاز است، چرا که اینها باعث ضعف و عجز است...»[کتب و رسائل و فتاوی شیخ الاسلام ابن تیمیه(مجموع الفتاوی) ج 3 ص 86 نشر مکتبة ابن تیمیه]


البته این سخنان جای تعجب ندارد چرا که شاگر از استاد درس می گیرد.


"ابویَعلی" استاد ابن تیمیه نیز در جسمانیت خداوند تا آنجا پیش می رود که همه اعضا به جز ریش و عورت را برای خداوند جایز می داند:« نسبت به آنچه در صفات حق گفته می شود، از قول من نقل کنید: من به جز ریش و عورت، هر عضوی را برای خداوند قائل می شوم»[العواصم مِنَ القواصم ص 210]


جالب تر این که همو در کتابی دیگر پس از نقل مطلب بالا می گوید:


« این حدیث را بزرگان از بزرگان صحابه روایت کرده و هر کس در صحت آن شک کند، جَهمی است، شهادت او پذیرفته نیست، به او نمی توان سلام کرد و به هنگام بیماری نباید از او عیادت کرد»[ ابطال التأویلات، ابویعلی ج 1 ص 141]


4ـ خدای ابن تیمیه، اگر جسم نباشد خدا نیست
از همه این گفتار سخیف تر و غیر معقول تر این گفتار ابن تیمیه است:« خداوند، خدا نمی باشد، مگر آن که جسم باشد؛ چرا که خدا جسم نباشد از بین رفتنی خواهد بود[!]»[بیان تلبیس الجهمیه ج 1 ص 94]


حال آنکه جسم بودن، فانی شدن را به همراه دارد و خداوند در این باره می فرماید:«لا اله الا هو کل شیء هالک الا وجهه له الحکم والیه ترجعون »[قصص آیه 88]


از طرف دیگر "جسمیت خداوند" با آیه 4 سوره مبارکه الحدید کاملا در تضاد است، خداوند در این آیه می فرماید: « و هو معکم أینَ ما کُنتُم » [و هر جا باشید او(خداوند) با شما است] یعنی منِ خدا به تعداد شما و با شما در هر کجا که باشید هستم و این عدم محدویت خداوند دلیلی بر جسم نبودن اوست چرا که جسم بودن شیء محدویت آن را در زمان و مکان به همراه دارد و آیه بوضوح این مطلب را رد می کند.


آنچه بیان شد برخی از اعتقادات موسس وهابیت و پیروان اوست که بدلیل دوری از ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین دچار این انحرافات شده اند اما با مراجعه به روایات اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین پوچ بودن این نظرات که برای تحریف دین مبین اسلام بیان شده است، بیش از پیش آشکار می شود.


خداوند در کلام امیربیان، امیرالمومنین(ع)
امیرالمومنین سلام الله علیه در خطبه اشباح(خطبه91) می فرماید: خداوند همان اولی است که برای اولیّتش قبلی نبوده و تا پیش از او چیزی باشد؛ آخری است که برای آخریتش بعدی نیست تا موجودی پس از او باشد و مردمک دیده ها را از دیدن و درکش بازداشت.»


آنحضرت در خطبه 179 نهج البلاغه در جواب "دعلب یمانی" که پرسید: آیا پروردگارت را می بینی؟ فرمودند:« چگونه نیاش کنم خدایی را که نبینم؟ دوباره پرسید: چگونه او را می بینی؟ فرمود: چشم ها او را چون اجسام درنیابند، اما دل ها در پرتو ایمانِ راستین، او را دریابند. او به همه چیز و همه کس نزدیک است، اما نه چون نزدیکی جسم به جسم، و از آنها دور است اما نه به معنای جدایی و بی خبری»


مخاطبان عزیز؛ تفاوت سخنان به اصطلاح علما و بزرگان وهابی را که با استناد به روایات ابوهریره ها و کعب الاحبارها گفته شده و کلام خداوند و اهل بیت(صلوات الله علیهم اجمعین) دو ثقل گرانبهایی که پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) برای ما به یادگار گذاشت، مقایسه کنید و قرآن را حَکم قرار دهید:« آیا کسی که هدایت به سوی حق می کند برای پیروی شایسته تر است یا آن که خود هدایت نمی شود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه می شود، چگونه داوری می کنید؟!»[یونس 35]

 

[ شنبه 13 / 12 / 1392برچسب:, ] [ 11:19 AM ] [ ali ] [ ]

 

امام صادق (ع) فرمودند:
چون روز قيامت شود، بنده اى را مى آورند

و فرمان مى شود كه او را به سوى آتش ببرند.

بنده بر مى گردد و به پشت خود مى نگرد.
خداوند جليل مى فرمايد: او را باز گردانيد،

و به او مى فرمايد: بنده من چرا به پشت سر نگاه مى كردى ؟
بنده مى گويد: پروردگار! من چنين گمان بد به تو نداشتم .
خداوند مى فرمايد: گمانت به من چگونه بود؟
بنده مى گويد: پروردگارا! گمانم به تو اين بود كه مرا بيامرزى

و به رحمت خودت در بهشت سكونت دهى .
خداوند بزرگ مى فرمايد: اى فرشتگان من ! به عزت و جلالم

و به نعمتها و بلاهايم سوگند كه اين بنده هرگز لحظه اى به من

گمان نيك نبرد و اگر لحظه اى گمان خوب به من داشت ،

او را به آتش نمى هراساندم شما دروغش را بپذيريد

و او را در بهشت جاى دهيد.

[ شنبه 13 / 12 / 1392برچسب:, ] [ 11:15 AM ] [ ali ] [ ]

  بسم الله الرحمن الرحیم

 
« فراماسونری: دجال آخرالزمان- بخش اول»




پرسش های آغازین بحث:

 1 – وقایع جهان امروز را به چه صورت می توان توجیه کرد؟
2 – چرا امروزه مسجدالاقصی کانون توجه ادیان الهی است؟
3 – تلاش های اخیر برای تخریب مسجدالاقصی به چه دلیلی صورت گرفته است؟
4 – با وجود کشورهای پیشرفته ی اقتصادی درجهان (همانند چین  و  روسیه)،  چرا ایران به عنوان دشمن اصلی کشورهای غربی مطرح می شود؟
5 – چرا  کشورهایی  همچون   آمریکا  و  اسرائیل  که  داعیه های  مذهبی   دارند، بیشترین جنایات را در حق بشر مرتکب می گردند، اما کشور  کمونیستی  مانند چین، کمتر از کشورهای مزبور دست به سرکوب می زند؟
6 – چرا امروزه غرب، مسلمانان را بزرگترین تهدید می شمارد؟
7 – هدف غرب و بخصوص آمریکا، از حضور در خاورمیانه چیست؟
8 – چرا با وجود کشورهای نفت خیزی چون عراق و عربستان، اسرائیل در فلسطین اشغالی لانه گزیده است؟
9 – چرا عراق اشغال شده است؟
10 – چرا بهاییان مقبره ی بهاء الله در اسرائیل را مقدس ترین مکان می دانند؟
11 – چرا مبارزه با اسرائیل وظیفه ی تمامی مسلمین جهان است؟
12 – آرماگدون چیست و چرا امروزه مورد توجه قرار گرفته است؟
13 – چرا جرج بوش  مأموریت  خود  را  در  جنگ  علیه  تروریسم ؟!  مأموریتی الهی می داند؟
14 – چرا آمریکا از اسرائیل حمایت کامل می کند؟
15 – آیا آمریکا بازیچه ی اسرائیل است یا اسرائیل بازیچه ی آمریکا؟
16 – علت دشمنی غرب و اسرائیل با ایران و حزب الله چیست؟
17 – چرا اخیراً ساعت آخرالزمان 2 دقیقه به جلو کشیده شده و فقط 5 دقیقه به پایان مانده است؟

 

ان شاء الله تلاش داریم تا بتوانیم در این بحث  به  پرسش های  مطرح  شده  پاسخ دهیم. البته پاسخ ما به این سوالات، مستقیم نخواهد بود؛  بلکه  تلاش  می نماییم  تا شما خوانندگان عزیز، خود بتوانید با استفاده از اطلاعات این مقاله به پاسخ صحیح برسید.


 

فراماسونری چیست؟

می توان گفت این سؤالی است که افراد بسیاری قادر به پاسخ دادن  نیستند  و  یا اطلاعات دقیقی در این رابطه ندارند. این در حالی است که این تشکیلات و اعضای آن، نقش مهمی در تاریخ داشته اند و شناخت  این  تشکیلات،  برای  ما  مسلمانان امری لازم و ضروری است.

کلمه ی  ماسون (mason)   یعنی  بنّا،  فراماسون (Freemason)  یعنی  بنّای  آزاد. ماسونری  یک تشکیلات منظم جهانی است که بر  ارکان  دولت های  جهان  و  اکثر وجوه زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع، سلطه یافته است و  بسیار  هم آزادانه عمل می کند.  کسی  که  عضو  فراماسونری  است،  ماسون  یا  فراماسون نامیده می شود. ساختمانی که مرکز  فعالیت  ماسونهاست  لژ  نام  دارد.  یکی  از بزرگترین اهداف گروه های ماسونی این است که زمینه را برای حکومت فردی از بین ماسون ها با عنوان نمادین ضد مسیح (Antichrist  = دجال)، یا  به  تعبیر  بعضی  از گروه های ماسونی، فرعون جدید (New Pharaoh) آماده کنند. فراماسونری جمعیتی سرّی است که کسی به راحتی نمی تواند در حریم آن نفوذ کند و اگر هم راه یافت، مکلف است اسرار آن را مکتوم نگه دارد؛ اما با این وجود،  کسانی توانستند به حریم آن نفوذ کنند و به اسناد و مدارک مهمی دست یابند و  موفق  به  کشف  و  افشای اسرار آنها شوند. همه ی این افراد متفق الرأی  هستند  که:   «مسئله  یک  توطئه است که این توطئه از اواخر قرن هجدهم آغاز شده و تا به امروز هم با موفقیت تمام ادامه دارد و هدف نهائی آن ایجاد یک حکومت جهانی «شیطانی» است و برای پیاده کردن آن در سراسر عالم، به یک مبارزه وسیع و بی امان دست زده اند.» (1)

کتاب «کمیته 300 کانون توطئه های جهانی» نوشته ی دکتر جان – کولمن،  در  این زمینه  چنین  می گوید:   « دلیل  موجودیت  نظامهای  پنهانی   مانند   سلحشوران اورشیلم،  سنت جان  و  مردان  میزگرد  و  گروه  میلنر  و  سایر  اجتماعات   مخفی (ماسونی) چه می تواند باشد؟ اینان، بخشی از  زنجیره ی  گسترده ی  فرماندهی سلطه گری  جهانی  را  تشکیل  می دهند   که   از   باشگاه  رم ،    سازمان  ناتو، مؤسسه ی  سلطنتی  امور  بین المللی   تا   سرسلسله ی   توطئه گران،   یعنی کمیته ی 300، امتداد دارد. این افراد و گروه ها به این اجتماعات پنهان  و  اسرار آمیز نیاز دارند، چرا که اعمالشان شیطانی است و بایستی از چشم جهانیان به دور بماند. » (2)
 


بخش هایی از کتاب "کمیته 300 کانون توطئه های جهانی " نوشته دکتر جان کلمن
 

 
یک توضیح: در کشور های غربی گروه های مختلف مخفی و سری فعالیت می کنند که بعضآً نام های اغواگری  چون  ( Illuminati = روشن ضمیران،  روشن فکران )  و ...  دارند.  اکثر  گروه های  نامبرده ،  گروه هایی توطئه گر و پیرو اهداف  شیطانی  هستند که دست بسیاری از آن ها برای محققین رو شده است. اکثر  این  گروه ها  با  وجود تفاوت های ظاهری، عقاید مشترک و  اهداف  یکسانی  دارند.  اسامی  که  به  این گروه ها اطلاق می شود عبارتند از: Theosophical Society (نامی که به هیچ عنوان درخور آنان نیست)، Occult، Secret Society، Illuminati،  The Committee of 300،Masonry  و  Freemasonry. از این به بعد وقتی از ماسون ها یا فراماسون ها  سخن می گوییم ، علاوه بر اعضای Freemasonry  و  Masonry  به  طور  خاص،  منظورمان  اعضای  گروه های  دیگر  نیز   به   طور   عام می باشند. چرا که این گروه ها همگی عقاید و اهداف مشترکی دارند.
 
منشأ فراماسونری

فراماسونری عمده ی تعلیمات خود را از حکومت طاغوتی  و  شیطانی  مصر  باستان کسب کرده  است،  هر  چند  تعالیم  اندکی  نیز  از  بقیه ی  حکومت های  الحادی فراگرفته است. در هر صورت رد پای حکومت  طاغوتی  فرعون های  مصر  باستان  را می توان در سراسر تعالیم ماسونی یافت.

شواهدی که بر این مدعا صحه می گذارند، به قرار زیرند:

1 – نقوش  اهرام،  مجسمه های  ابوالهول  و  همچنین  نوشته های  هیروگلیف  در سراسر لژها و نشریات ماسونی به چشم می خورد.(3)
2 – دعاهایی که فراماسون ها می خوانند، مملو از عبارات مصری است که در  زمان فراعنه استفاده می شد. برای نمونه:  (مَعَت نِب مِن آ، مَعَت بَ آ = بزرگ  است استاد فراماسونری ، بزرگ است روح فراماسونری) (4)
3 – یکی  از  نمادهایی  که  در  فراماسونری  کاربرد  فراوان  دارد،  علامت   و   نماد  « چشم جهان بین :All seeing eye  » است که به صورت یک  هرم و چشم  در انتهای  آن  می باشد.  این  نماد  مربوط  به   یکی   از   خدایان   مصر   باستان  بوده است.(5)


علامت معروف فراماسونری              چشم horus یا چشم ra (خدای خورشید ) در مصر باستان



4 – « ستاره ی شش گوش » علامت و نماد بحث برانگیز فراماسونها.(6)




مراسم ماسونی افراد رده پایین لژ (به دو علامت ستاره 6 گوشه در بالای در ورودی لژ توجه فرمایید.)


این علامت در افکار عمومی به عنوان نماد «یهودی ها» شناخته شده است و به آن « ستاره ی داوود » یا « مهر سلیمان » هم می گویند؛ ولی در حقیقت این نماد هم  جزء نمادهای الحادی بوده که بر اساس تفکرات الحادی  مصر باستان  ساخته  شده  است و نماد تعادل طبیعت بین زن و مرد، طبع سرد و گرم، الهه های  ماه و خورشید  و.... است.  البته علامت مذکور در مکتب های الحادی دیگر، مانند هندوییسم و دیگر  مکتب های شرقی نیز با مفاهیم مشابهی به کار می رود. نکته ی  مهم این  است که این تفکر تعادل عالم خلقت، متفاوت با دیدگاه اسلام است.  در اسلام نیز مفهوم تعادل وجود دارد، اما در دیدگاه  اسلامی،  این تعادل مخلوق خداوند یکتاست.  امّا در  مکاتب شرک آمیز نامبرده، این تعادل را خدایان مختلفی با کمک هم  ایجاد  کرده اند.  برای مثال در تفکر مصر باستان، از امتزاج قدرت خدایانIsis   و  Osiris، تعادل در عالم خلقت ایجاد شده است.


ستاره 6 گوشه : نماد تعادل خلقت از دیدگاه مکاتب شرک آمیز


نکته ی عجیبی که وجود دارد، این است که  شیطان پرستان نیز علامت مذکور را قویترین علامت خود می دانند و از  آن  در  مراسم  شیطانی  خود  استفاده  می نمایند.  در  کتاب « Web of Darkness : شبکه ی تاریکی »  اثرSean Sellars  (شیطان پرست معروف) در زیر این علامت نوشته شده است :





 
« این   علامت،   قوی ترین   علامت   در   شیطان پرستی   است.    ستاره ی شش گوشه  از شش ضلع،  شش گوشه (زاویه)  و  شش  مثلث  کوچک   درست شده است که معرّف عدد  666 می باشد. »   این  عدد  در  بین  مسیحیان  و   نیز شیطان پرستان عددی ویژه   و  خاص  است  و نشان دهنده ی  دجال یا   Antichristمی باشد. 

هدف اصلی شیطان پرستان و فراماسونها به حکومت رساندن Antichrist  است؛  به همین دلیل است  که ستاره ی شش گوش، بهترین و قوی ترین  نمادشان  محسوب می شود.

 در ادامه  در  کتاب  نوشته  شده  است  که  حتی  کلمه ی  « hex »   که  در  زبان انگلیسی به معنی  نفرین  و  تلاش  برای  آسیب رساندن می باشد، از کلمه ی « HEXAGRAM :  ستاره ی  شش گوش » گرفته شده است. »(7)

 5 – افسانه ی ایزس (Isis) یا زن بیوه، نیز از دوران مصر باستان اقتباس شده است. فراماسونها اعتقاد دارند که تمام ماسونها فرزندان زن بیوه می باشند.(8)  همان طور که ذکر شد در باور مصریان قدیم، Isis و  Osiris الهه های مصر باستان بودند که در اثر ازدواج آنان تعادل طبیعت به وجود آمد. بعد از مدتی Osiris مرد  و خدای شهر های مردگان گشت. بدین ترتیب Isis بیوه شد.



Isis                                                    Isis


6 – علامت آنخ (Ankh) که نماد Isis است و در لژهای ماسونی  به  کار  می رود.(9) این  علامت  امروزه به عنوان سمبل جنس زن و  نشانه ی فمینیست ها (Feminists) نیز به کار می رود.(10) رواج تفکر فمینیستی در جهان  نیز  مشکوک  بوده  و  احتمالاً توطئه ای  از  جانب  ماسون ها  می باشد. (فمینیسم  دیدگاه تساوی  حقوقی  زن و مرد اسلام و سایر ادیان الهی را قبول ندارد و به بهانه ی احقاق  حقوق  زنان، در جهت اهداف استعماری قدم برمی دارد.)



آنخ امروزی                     آنخ مصر باستان                       آنخ ماسونی                    آنخ فمینیسم                  سمبل کنونی زن     


7 – ستون سنگی با نوک هرمی (Obelisk): این  نماد  که  نماد  زایندگی و باروری در مصر باستان بوده است، در بناهای ماسونی متعددی به کار رفته است.(11)



Obelisk پارک مرکزی نیویورک            بنای یادبود ماسونی جرج واشنگتن             Obelisk مقبره یکی از فراعنه



توجه کنید که Obelisk ها دقیقاً به شکل فوق می باشند  و  به  صورت  ستون سنگی منشوری شکل هستند که سطح مقطع مربعی دارند و در انتهای آن ها نیز همیشه هرم وجود دارد. بنابراین بناهایی  که  ویژگی های  فوق  را  نداشته باشند، Obelisk محسوب نمی شوند. برای درک بهتر این مطلب به اشکال  زیر توجه فرمایید:




مقایسه Obelisk (تصویر سمت راست) با یک بنای غیر Obelisk (تصویر سمت چپ) . توجه کنید که Obelisk ها دقیقا" به صورت ستون سنگی منشوری شکل هستند که سطح مقطع مربعی دارند و در انتهای آنها نیز همیشه هرم وجود دارد. بنابر این بناهایی که ویژگیهای مذکور را نداشته باشند , Obelisk محسوب نمی شوند.


 
نحوه ی اوج گیری فراماسونری

 
همان گونه  که  دیدیم،  منشاء  فراماسونری  به  زمان  مصر  باستان  و  فراعنه   باز می گردد. سؤالی که مطرح می شود این  است  که  چگونه  این  تعالیم  به  آمریکا  و اروپای این دوران راه پیدا کرد و چگونه اوج گرفت؟

با  مرور  در  سیر  فراماسونری  خواهیم  دید   که   عامل   گسترش،   بنی اسرائیل  بوده است. ترتیب وقایعی که به اوج گیری فراماسونری منجر شدند، عبارتند از :

 1 –  افول قدرت مصر  و  نابود شدن فرعون با خواست  خداوند  متعال  و  به  دنبال  رسالت  حضرت موسی (ع).(12)
2 – مهاجرت بنی اسرائیل از مصر  به  فرمان  خدا  به  همراه  حضرت موسی (ع)  و ساکن شدن آنان در صحرای سینا.(13)
3 – گوساله پرستی بنی اسرائیل و سپس بازگشت مجدد  به  دین  خدا:  به  دنبال تأخیر چند روزه ی حضرت موسی (ع) که برای  دریافت  پیام  خدا،  به  کوه  طور رفته بودند، بنی اسرائیل شروع به پرستش گوساله ی سامری کردند و  حضرت موسی پس از  بازگشت،  این  گوساله  را  از بین بردند  و  بنی اسرائیل  دوباره خداپرست شدند.(14)
4 – پس  از  درگذشت  حضرت  موسی(ع)،  پیامبران  دیگری  نیز   به   سمت   قوم بنی اسرائیل فرستاده شدند که هیچکدام قدرت حضرت موسی(ع) را  نداشتند، در نتیجه قوم بنی اسرائیل به تدریج  شروع  به  ترویج  تعالیم  ماسونی  مصری کردند. در واقع عده ای از آنان قبلاً این تعالیم را در مصر فراگرفته بودند.(15)
5 – ترویج تعالیم ماسونی  در  بین  بنی اسرائیل  و  اضافه شدن  تعالیم  شرک آمیز فلسطینیان باستان (نه اعراب فلسطینی) به تعالیم مصری و شکل گیری تعالیم مختلط با نام کابالا (Kabbalah=Cabbalah=Qabalah).(16)
6 – حکومت حضرت داوود (ع) و حضرت سلیمان (ع)  در  اوج  قدرت  بنی اسراییل  و توقیف وسایل جادوگری توسط حضرت سلیمان (ع).(17)
7 – وفات حضرت سلیمان (ع) و بازپس گیری وسایل جادوگری از سوی  جادوگران  و تهمت جادوگری به حضرت سلیمان (ع) از جانب مردم بنی اسراییل.(18)
8 – ادامه ی ترویج کابالا (Qabalah) توسط جادوگران و کاهنان معابد.(19)
9 – تسخیر اورشلیم به دست رومیان: به این ترتیب  بنی اسرائیل  توانائی  حکومت بر خود را از دست دادند و تحت سلطه ی رومیان درآمدند.
 10 – ظهور حضرت عیسی(ع) و آزار رساندن یهودیان به ایشان.
 11 – ظهور حضرت محمد(ص) که ایشان هم از آزار بنی اسرائیل در امان نبودند.
  12 – فتح اورشلیم به دست ایرانیان که در  زمان  رسالت  حضرت محمد (ص)  اتفاق افتاد.
  13 – باز پس گیری اورشیلم توسط رومیان.
  14 – فتح اورشلیم به دست مسلمانان. از آن پس نام آن شهر به  « بیت المقدس » تغییر یافت.
  15 – جنگ های صلیبی و رد و بدل شدن بیت المقدس بین مسلمانان و صلیبیان.
  16 – در پی اشغال قدس توسط صلیبیان، بسیاری از شوالیه ها و سربازان در  قدس ساکن شدند. عده ای از این شوالیه ها، مأمور نگهبانی از معابد مخصوصآً معبد موسوم به معبد سلیمان شدند که اینان شوالیه های معبد نامیده می شدند. در  نتیجه ی  این مجاورت و نزدیکی شوالیه ها با  کاهنان  یهودی  معبد موسوم به معبد سلیمان،  آنان  به  تدریج  تعالیم  ماسونی را از یهود یاد گرفتند.(20)
 17 – بازپس گیری  بیت المقدس  توسط  مسلمانان  و  فرار  صلیبیان و شوالیه های معبد به اروپا.(21)
 18 – با فرار شوالیه های معبد، تعالیم ماسونی کابالا  توسط  همین  شوالیه ها  به اروپا راه یافت.(22)
 19 – به دلیل ماهیت شیطانی تعالیم کابالا و مغایرت آنها با تعالیم کلیسا، واتیکان در صدد مجازات و مقابله با شوالیه های معبد برآمد  و  بسیاری  از  آنها  را  اعدام کرد.(23)
 20 – مهاجرت شوالیه ها به اسکاتلند (در آن زمان پادشاه اسکاتلند از واتیکان تبعیت نمی کرد) و شروع ساخت  اولین  لژ  فراماسونری  مخفی  در  اروپا  با  نام  لژ « وال بیلدرز » یا « لژ کهن اسکاتلند » که امروزه  نیز  به  فعالیت  خود  ادامه می دهد و از جمله قویترین و مهمترین لژها در اروپای امروز نیز می باشد.(24)
 21 – آغاز فعالیت رسمی ماسون ها در اروپا با ساختن لژهای متعدد  در  قرن 18.  با کم رنگ شدن نقش و قدرت مذهب  در  قرن 18،  فراماسونها  فعالیت  رسمی خود  را  آغاز  کردند.  به  تدریج  با  کاهش  سختگیری   واتیکان   و   توسعه ی پروتستانیسم در اروپا، فراماسون ها فعالیت خود را افزایش داده و لژهای زیادی را در سراسر اروپا ساختند؛ البته تمام آداب و رسوم فراماسونها کماکان مخفی و پنهانی صورت می گرفت. زیرا تفکر اکثر مردم اروپا در آن زمان  مذهبی  بود  و در صورت علنی شدن عقاید فراماسونری، حیات این لژها به خطر می افتاد.
 22 – با استقلال آمریکا در سال 1789، اولین دولت با ارکان ماسونی شکل گرفت.
 23 – تأسیس سازمان ملل متحد با آرمانهای ماسونی در سال 1945.
 24 – شکل گیری   اسرائیل   در   سال   1948   به  عنوان   آخرین   بازوی   اجرایی فراماسونری.
 25 – در سیر تاریخی فراماسونری و روند پیشبرد اهداف، به سال 2006  می رسیم.
جنگ با حزب الله در سال 2006 برای رسیدن به  چند  هدف  مهم  انجام  شد: تشکیل حکومت نیل تا فرات سلیمان و استارت  برای  پروژه های (Apocalypse = آخرالزمان،  و  Armageddon = جنگی  که  صهیونیست ها   ادعا   می کنند   جنگ آخرالزمان است.) خوشبختانه این پروژه ها موقتاً ناتمام مانده است.
 26 – و  اقدام  اخیر،  کشمکش  لفظی  با  ایران . چرا  که  ایران   بزرگترین   دشمن فراماسونری در جهان است. در حال حاضر در تمامی کشورهای جهان، یا قدرت در دست ماسون هاست و یا آن کشور تحت تأثیر  کشورهای  ماسونی  است. برای مثال در کشورهای همسایه، کشور ترکیه دارای لژهای ماسونی است  و کشور عربستان هم که عاری از لژ است، تحت تاثیر آمریکا و اسراییل (دولتهای با ارکان ماسونی) می باشد.
 27 – ... و الله العالم.

عقاید فراماسونری
 
گروه های مختلف ماسونی بعضاً فلسفه ی عقیدتی متفاوتی دارند؛ اما  با  این حال در لا به لای عقایدشان، می توان مشترکات فراوانی نیز  یافت.  نکته ی  مهمی که وجود دارد این است که فلسفه ی وجودی  بسیاری  از  عقاید  ماسونی  به  طور  کامل شناخته نشده است، اما این به معنای عدم وجود این اعتقادات  نیست.  برای  مثال  شواهد  فراوانی  وجود  دارد  که  نشان  می دهد  اکثر  گروه های ماسونی،  شیطان  را تقدیس می کنند. از جمله: اذعان خود آن ها به تقدیس لوسیفر (یکی از نام های شیطان)  و یا استفاده از علایم بی شماری که اکثر آن ها توسط گروه های شیطان پرست نیز استفاده  می شوند؛  با  این  اوصاف  ما  می توانیم  بفهمیم  که ماسون ها شیطان پرست نیز هستند. اما هنوز نمی دانیم که چه عاملی آنان را  به این تفکر سوق داده است. (البته این نکته تقریباً اثبات شده است  که  ماسون ها  و شیطان پرستان به موجودی به  نام  ابلیس  یا  شیطان  اعتقاد  ندارند،  بلکه آن ها بزرگداشت شیطان را به عنوان نمادی برای مخالفت با ادیان انجام می دهند. در  هر صورت، علت لجاجت بیش از حد آن ها با دین و اصرار  افراطی  آن ها  بر  بزرگداشت شیطان به عنوان نماد ضد دینی، کاملاً روشن نشده  است.)  نکته ی  دیگر  این  که بسیاری از گروه های ماسونی شیطان پرست،  الهه های  ملل  باستان  را  نیز  ارج می نهند. از جمله: Isis و   Osirisو... که این مطلب کاملاً اثبات شده  است.  اما  ما نمی دانیم که چرا آنان خداوند یکتا را کنار گذاشته و  هم  شیطان  و  هم  الهه های متعدد را بزرگ می دارند؟!
 
با این حال بخشی از عقاید ماسون ها که کاملاً اثبات شده اند، عبارتند از:

    * ادعای روشنی بخش (Giver of light) بودن شیطان (Lucifer)
    * بزرگداشت شیطان و نمادهای شیطانی (Satanism)
    * اعتقاد به اینکه زن و مرد اولیه، که مقام نیمه خدایی دارند، خالق نسل کره ی زمین هستند نه خداوند یکتا.
    * بزرگداشت الهه های ملل باستان، مانند ایزس، لات و ... و  احترام  به  عقاید جاهلی ملل باستان (Paganism).
    * اعتقاد قوی به آداب و رسوم مصر باستان که این مطلب کفرآمیز  و  شرک آمیز بودن عقاید آنها را توأماً نشان می دهد.
    * اعتقاد فراوان به اومانیسم.
    * اعتقاد فراوان به ماتریالیسم (ماده گرایی)  و  عدم  اعتقاد  به  روح  و  مسایل فرامادی.
    * اعتقاد راسخ به سلیمان (Solomon) نه به  عنوان نبی بلکه به عنوان پادشاه، جادوگر و ماسون اعظم. نکته ی جالب این که  اکثر یهودیان نیز چنین اعتقادی دارند. آیه ی 102 سوره ی بقره نیز اشاره به  همین  مطلب دارد.

« خداوند نيز در آيه ي 102 سوره ي بقره درباره ي بني اسراييل مي فرمايد:

وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ  سُلَيْمَانُ  وَلَـكِنَّ  الشَّيْاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ....... و پيروي كردند از سخناني كه شياطين در قلمرو سليمان مي خواندند وهرگز سليمان به خدا  كافر  نگشت  وليكن  شياطين  كافر شدند و سحر به مردم مي آموختند ......»

كتاب تفسير نمونه درباره ي آيه ي 102 سوره ي بقره می نویسد:
 
از احـاديـث چـنـيـن بـر مـى آيد كه در زمان سليمان پيامبر، گروهى  در  كشور  او  به عمل سحر و جـادوگـرى پرداختند, سليمان دستور داد تمام  نوشته ها  و  اوراق  آنها را جمع آورى كرده، در محل مخصوصى نگهدارى كنند.
پـس از وفات سليمان، گروهى آنها را بيرون آورده و شروع به اشاعه  و  تعليم  سحر كردند؛ بعضى از اين  موقعيت  استفاده  كرده  و  گفتند:  سليمان  اصلاً  پيامبر  نبود، گروهى از بنى اسرائيل هم از آنها تبعيت كردند و  سخت  به  جادوگرى  دل  بستند، تا آنجا كه دست از تورات نيز برداشتند.
هـنـگـامى كه پيامبراسلام (ص ) ظهور كرد و ضمن آيات قرآن اعلام نمود سليمان  از پيامبران خدا بوده  است،  بعضى  از  احبار  و  علماى  يهود  گفتند:  از  محمد تعجب نمى كنيد كه مى گويد سليمان پيامبر است؟
اين گفتار يهود، علاوه بر اين كه تهمت و افتراى بزرگى  نسبت  به  اين  پيامبر  الهى محسوب مى شد، لازمه اش تكفير سليمان (ع ) بود.
به هر حال اين آيه فصل ديگرى از زشتكاريهاى  يهود  را  معرفى  مى كند  كه  پيامبر بزرگ خدا، سليمان را به سحر و جادوگرى متهم ساختند، مى گويد:  « آنها  از  آنچه شياطين  در  عصر  سليمان  بر  مردم  مـى خواندند،  پيروى  كردند : واتبعوا ما  تتلوا الشياطين  على  ملك  سليـمان ».  سپس   قرآن   به   دنبال   اين   سخن   اضافه مى كند: « سليمان هرگز كافر نشد : و ماكفر سليـمان ». او هـرگـز بـه سحر توسل نجست ، و از جادوگرى براى پيشبرد اهداف خود استفاده نكرد، « ولى شياطين كافر شدند،  و  به مردم  تعليم  سحر  دادند  :  ولكن  الشياطين  كفروا  يعلمون   الناس  السحر ».(25)

     * علاقه ی افراطی به علوم طبیعی. تعداد زیادی از برندگان جوایز نوبل و دانشمندان علوم طبیعی، ماسون بوده اند. مانند: الکساندر فلمینگ کاشف پنی سیلین، و ادوارد جنر کاشف  واکسن  آبله.(26)   در  این  میان  به  نظر می رسد که علاقه و توجه  افراطی ماسون ها  به  علم، برای پر کردن خلاء ناشی از کنار گذاشتن معنویت انجام می گیرد. البته لازم به ذکر است که در  دین  اسلام هم تأکید زیادی  بر  فراگیری  علم  و  دانش شده  است،  اما  از  مسلمانان خواسته شده  تا  به   صورت  معتدل (نه افراط، نه تفریط)  به  علم بپردازند و از آن به عنوان ابزاری برای رسیدن به خدا استفاده  نمایند. بنابراین در اسلام، علم هدف نیست بلکه یک وسیله است، اما  در  فراماسونری  علم خود یک هدف است.
    * اعتقاد به قدرت برتر در ماسون صاحب درجه 33. گروه های ماسونی 33 مرتبه و 33 درجه دارند. شخصی که به درجه ی 33 می رسد ، قدرت  زیادی  داشته و ماسون اعظم نامیده می شود. این شخص بالاترین مقام لژ را در اختیار دارد.
    * اعتقاد به ساخت معبد سلیمان به عنوان  پایتخت  عقیدتی  در  بیت المقدس (Jerusalem) قبل از ظهور ضد مسیح (Antichrist) یا فرعون جدید (New Pharaoh) که منجی شیطانی ماسونهاست.(27)
    * اعتقاد به ظهور ضد مسیح (Artichrist  = دجال) یا فرعون جدید (New Pharaoh) در ابتدای  (دهه ی اول)   قرن 21  و  شروع  حکومت جهانی شیطانی  توسط  او.(28) (البته  ممکن  است که  Antichrist  مورد  نظر   خود ماسون ها، لزوماً شخص خاصی نباشد؛ بلکه  ممکن  است  Antichrist  مورد نظر ماسون ها، خود تشکیلات فراماسونری باشد.)

 در هر حال جا دارد که در این قسمت به این نکته اشاره کنیم  که  گروه هایی  مانند فراماسونر ها و شیطان پرستان، از شیطان پرستی به عنوان یک نماد برای مبارزه  با ادیان استفاده می کنند . اعضای این گروه ها در واقع هیچ اعتقاد  قلبی  به  مسایل فرازمینی مانند خدا، فرشتگان،   شیطان  و ...  ندارند  و معتقدند که تنها ماده  وجود  خارجی دارد. (اعتقاد به ماتریالیسم)  اعضای این گروه ها برای نشان دادن دشمنی  خود  با مذاهب، از نماد  (Baphomet) که مربوط  به  شیطان پرستان باستان  است، استفاده نموده و  از  آن  برای  نشان دادن  بی اعتقادی  خود  به  عالم  آخرت  بهره می جویند. البته لازم به ذکر است که فراماسون ها و شیطان پرستان، خودشان  نیز به این مسأله اعتراف کرده اند؛ تا  آن  جا  که  در  بعضی  از  کتب  شیطان پرستان، مطالب  زیر  به  چشم می خورد:(29)



اعتراف سایت کلیسای شیطان (Church Of Satan) به عدم اعتقاد واقعی به شیطان. ترجمه مطلب چنین است: شیطان پرستی یک مذهب لا مذهبی همچون بودیسم است! مذهبی که در آن نیازی به توضیح هیچ کدام از کارهایمان به هیچ کس نداریم. شیان پرستی اعتقادی به وجود خدا , فرشتگان , بهشت و جهنم , ابلیس , اهریمن , ارواح شیطانی , ارواح خوب , جن, دیو و ... ندارند.


اعتراف سایت کلیسای شیطان (Church Of Satan) به عدم اعتقاد واقعی به شیطان. ترجمه مطلب چنین است: شیطان پرستی لامذهبی است ... خود پرستی است - ما خودمان را می پرستیم ... شیطان پرستی ماده گرایی است ... شیطان پرستی بی دینی است.
Vexen Crabtree
" توصیف شیطان پرستی "


بدین ترتیب   نتیجه   می شود   که    اعتقاد   و   مسلک   واقعی    ماسون ها    و  شیطان پرستان،  بی دینی  است  و  آن ها  از  الهه های  ملل باستان،   بت ها   و شیطان، به عنوان نمادی برای دشمنی با مذاهب و ادیان استفاده می کنند.
 
علامات و اعداد در فراماسونری

 
علاوه بر علاماتی که در قسمت های قبلی ذکر شد، علامات دیگر و اعداد خاصی مورد توجه فراماسون ها و دیگر گروه های شیطان پرست هستند که اکثر آنها نیز منشاء مصری دارند، هرچند علامت هایی نیز از دیگر عقاید الحادی  ملل  باستان از جمله آریایی های قدیم (نه دین زرتشت) ، شرق دور و... اقتباس شده اند.

  مهمترین آنها عبارتند از:

1)  پرگار و گونیا (یکی از مهمترین و معروفترین علامات).

در وسط این دو علامت، حرف G  قرار گرفته  است.(30)  (به  اعتقاد  فراماسونها،  « Goat = بز »  نماد  شیطان است.
نکته ی جالب دیگر، این که در برخی از لژ ها بر روی علامت پرگار و گونیا، علامت چشم جهان بین نیز حک شده است که  نشان دهنده ی  اهمیت  فوق العاده ی  علامت  چشم جهان بین  در  نزد ماسون ها می باشد.

نماد پرگار و گونیای ماسونی (به چشم جهان بین روی پرگار دقت کنید )

2) ستاره ی  5 گوشه ی  معکوس یا Baphomet.
 
نشان دهنده ی  بز یا  Goat می باشد. در بین  شیطان پرستان،  بز نماد شیطان است.(31)  در قسمت  پایین تصاویر زیر، عیناً عباراتی از یک سایت فعال در زمینه ی شیطان پرستی نقل شده است تا مستندات در اختیار شما قرار گیرد.(32)


بز ( Goat ( نماد شیطان در گروه های شیطان پرست                                 عکس روی جلد کتاب انجیل شیطانی (کتاب مرجع شیطان پرستان) 




3) دست شیطان  یا  دست شاخدار.

 در  تفکر  ماسون ها  و   شیطان پرستان، شیطان شاخدار  Cornuto  است  و  با  حرکت  دست  خود، شیطان  را  نمایش می دهند.(33)  مستندات عیناً نقل شده است.(34)








 
نکته ی مهم: علامت   Cornuto  علامتی  است  که  باید  در  تفسیر  آن  بسیار محتاطانه عمل کرد. زیرا علاوه بر معنای دست شیطان که در غرب شناخته شده است، معانی دیگری نیز دارد. برای مثال در بین ناشنوایان این علامت  به  معنای  I love you می باشد. در مناطق آذری زبان ایران  و  ترکیه  و ...  نیز  این علامت  نماد  بوزقورت (گرگ خاکستری) می باشد که این نماد ، در بین آذری ها شناخته شده است . بنابراین Cornuto  هنگامی به معنای دست شیطان  است  که  یک فرد شنوای اروپایی یا  آمریکایی  در  مکان های  متعدد  از  این  علامت  استفاده می کند و از  سوی  دیگر  این  شخص  با  گروه های  مخفی  و  مشکوک  مرتبط است.(35) به عبارت دیگر، هر گردی گردو نیست! برای اطلاق لفظ  دست شیطان به علامت  Cornuto، باید هم به محل  زندگی  فرد،  موقعیت،  وضعیت جسمی، ارتباط وی با گروه های مشکوک و دلیل وی در  استفاده  از  این  علامت  بررسی شود. در ضمن، استفاده از Cornuto در کنار علایم دیگر شیطانی اهمیت دارد. در واقع این علامت تایید کننده است نه اثبات کننده.

4) چلیپای شکسته (صلیب شکسته)  یا  Swastika:   علامت  شناخته شده ی هیتلر و نازی ها.

 نکته ی جالب اینکه این علامت در گروه های  ماسونی  هم  کاربرد  دارد.(36)   در  شکل سمت چپ که مربوط به ماسونهاست، طرحی دیده می شود که در  بالای  آن  علامت  صلیب شکسته،   و  در  وسط  آن  ستاره ی  شش گوش  مشاهده  می گردد که این مطلب ارتباط  نازیسم و صهیونیزم  را نشان  می دهد.  (برخلاف  ادعای جهان غرب). زیرا  هم  ستاره ی شش گوش و هم  صلیب شکسته  مورد  تقدیس  ماسون ها هستند. در واقع  ریشه های  نازیسم و یهودیت صهیونیستی یکی است و نه تنها این دو  حرکت  شوم  هیچ  تضادی  با  هم  ندارند،  بلکه  در  خدمت یکدیگر نیز قرار دارند. این مسأله خود شاهدی بر رد هولوکاست است.

 البته لازم به ذکر است که بعد از جنایات هیتلر اکثر گروه های ماسونی به منظور پرهیز از بدنامی، استفاده از چلیپای شکسته را کنار گذاشتند؛ این در حالی است که قبل از جنگ جهانی دوم، علامت چلیپای شکسته یک علامت کلیدی در فراماسونری بوده است.(37) (ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که هیتلر نیز ماسون بوده است،(38) اما تحرکات نظامی اش برخلاف مصالح فراماسونری بوده و منجر به مقابله ی بقیه ی ماسون ها با وی شده است).





5) جمجمه و استخوان  Bones)  &Skull ).(39)



علامت و رمز گروه مخفی(ماسونی) (Skull & Bones )                       (Skull & Bones)


6) عدد 666 نماد دجال یا ضد مسیح (Antichrist) یا شیطان.(40)

گاهی به صورت FFF  هم این عدد را نشان  می دهند.  چون  حرف F،  ششمین حرف انگلیسی است.






 
7) عدد 13.(41)

 عدد مقدس ماسون ها و یهودیان است.(42)  در حالی که مسیحیان آن  را  نحس می دانند. فراماسون ها  در بسیاری از  نماد های  خود،  تعداد  اجزاء  را  13 قرار می دهند.  به  عنوان  مثال  در  تصویر  راست،  ستاره ی  شش گوش  را  با  13 ستاره ی کوچک کشیده اند. در شکل وسط، 13 دست گوشه های یک شکل 13 دندانه را گرفته اند. در  تصویر  سمت  چپ  هم  که مربوط  به  چنگ  یک  الهه ی باستانی، است و متعلق به یک گروه ماسونی می باشد،  تعداد  تارها  13  عدد می باشد.



ستاره 6 گوش متشکل از 13 ستاره کوچک           13 دست و 13 دندانه                 13 تار چنگ الهه باستانی


8) عدد 33.(43)

 همان طور که  گفتیم  در  فراماسونری،  صاحب  درجه ی  33   بالاترین  قدرت  را داراست. در سمبل بسیاری از گروههای ماسونی از جمله در  علامت  مربوط  به یک  گروه ماسونی شهر (Memphis)  آمریکا  (که  نام  شهر باستانی Memphis  مصر را برخود نهاده اند)، عدد 33 بکار رفته است.




سمبل گروه ماسونی شهر Memphis آمریکا (به عدد 33 در بالای تاج توجه فرمایید.) _عدد 33 در نماد های ماسونی مختلف


ذکر یک نکته ی مهم:  بعد از ذکر علامات و اعداد مورد استفاده در فراماسونری، ذکر این نکته ضروری به  نظر  می رسد  که  برای  تطبیق علامت های  مذکور بر گروه ها و افراد، باید همواره با احتیاط برخورد کرد. زیرا در بعضی از مواقع،  علامت ها و لوگو های بعضی از  شرکت ها  و  سازمان ها  در  نقاط مختلف  جهان،  شبیه  به علامت های فراماسونری هستند، اما همواره نمی توان به این سازمان ها برچسب ماسونی بودن زد.  برای مثال بسیاری از شرکت ها و کانال های  تلویزیونی و ماهواره ای از نماد چشم در لوگوی خود استفاده  می کنند که این چشم،  نماد بیننده و مخاطب تلویزیونی است و این مطلب کاملاً  منطقی و  قابل  فهم است. بنابراین در این حالت، چشم موجود در لوگو های مذکور،  نشان دهنده ی  ماسونی بودن این کانال ها نیست. همچنین چشم پزشکی ها و  عینک سازی هایی  که  در تبلیغات خود از  علامت  چشم  استفاده  می کنند  نیز  ماسونی  نیستند،  چرا  که حرفه ی آن ها در ارتباط با چشم می باشد. از سوی دیگر در بعضی از تصاویر  هنری و معماری، ممکن است در اثر روی هم افتادن  خطوط،  تصاویر  متعددی  شبیه  به ستاره ی شش گوش و ستاره ی پنج گوشه ی معکوس پدید آید که  این  تصاویر  نیز غیرعمدی بوده و نشان دهنده ی فراماسون بودن معماران  این  بناها  نیست. برای درک بهتر این مطلب، به تصاویر زیر توجه فرمایید:


دو تصویر هنری که به صورت اتفاقی و به دلیل روی هم افتادن خطوط , دارای علامت های ستاره ی 6 گوش و ستاره ی 5 گوشه ی معکوس هستند. حصور اتفاقی این علامات در تصاویر فوق , به معنای ماسون بودن طراحان آنها نیست.

بدین ترتیب همان گونه که ملاحظه فرمودید، صرفاً با مشاهده ی یک علامت  مشابه علامات  ماسونی، نمی توان  به  افراد  و  شرکت های  مرتبط  با  آن  علامت،  فوراً برچسب ماسون بودن زد. بلکه باید در این زمینه تحقیق نمود و از شواهد محکم تری در تأیید یا رد ماسونی بودن گروه های مذکور بهره گرفت.
البته در این بین بعضی علامت ها هستند که  اختصاصاً  و  عمدتاً  ماسونی  هستند  و  تا  حدود  زیادی می توانند ماسونی بودن افراد و شرکت ها و سازمان های مرتبط با خود را نشان دهند. برای مثال علامت پرگار و گونیای ماسونی (نه پرگار تنها و یا گونیای تنها)، علامت بسیار  اختصاصی  ماسون ها  است. همچنین  علامت  هرم و چشم (نه هرم تنها یا چشم تنها)  نیز  یک  علامت  بسیار  اختصاصی برای گروه های ماسونی است.
از سوی دیگر اگر گروهی از علامت های فراوان و متعدد فراماسونری  استفاده  بکند نیز به احتمال قوی یک گروه ماسونی می باشد. به همین صورت، گروهی که  علایم ماسونی را بدون هیچگونه قرینه ی منطقی به کار می برد  نیز  به  احتمال  زیاد  یک گروه ماسونی است. برای مثال،  نماد چشم جهان بین که  در  لژ ها   استفاده می شود نیز یک نماد  کاملاً  ماسونی  می باشد؛  چرا  که  در  لژها  هیچ  عملیات چشم پزشکی و تصویربرداری انجام نمی شود که بتوان نماد چشم جهان بین  را  به آن ربط داد.
در هر حال باید این مطلب را همواره به یاد داشت که صرف دیدن یک  علامت  شبیه به علایم ماسونی، نباید سریعاً به افراد و سازمان های  مرتبط  با  علامت،  برچسب ماسون بودن زد و برای رد یا تأیید این مسأله، باید تحقیقات بیشتری انجام داد.
 
اهداف فراماسونری

 1 – نابودی تمام مظاهر توحید و یکتاپرستی در جهان.
2 – به دست گرفتن حکومت و قدرت در تمام کشورهای جهان از طریق  شبکه ی گسترده ی ماسونی در تمام ممالک دنیا.
3 – تخریب  مسجد الاقصی  و  کشف  معبد سلیمان  و  بازسازی  آن  در  ابتدای  قرن 21.(44)

[ شنبه 13 / 12 / 1392برچسب:, ] [ 11:12 AM ] [ ali ] [ ]

 

سینمای آمریکا در این سال ها خدمت بزرگی به صهیون ها کرده است چرا که به واسطه ی سینمای غربی، صهیون ها به چند هدف بزرگ خود رسیده اند ازجمله :

1- به فساد کشاندن جوانان که یکی از اهداف آنان در پروتکل های خودشان است 

2- القای مصرف گرایی و لذت زندگی دنیوی 

3- بزرگ نشان دادن قدرت غرب خصوصا آمریکا(مرکز نظامی صهیون) 

4- در دو دهه گذشته، به فساد کشاندن کودکان 

5- و در این دهه که از سال 2006 بسیار جدی شده ، القای تفکر پایان دنیا و جنگ آرمگدون 

به همین دلیل عموم فیلم هایی که شهرت و کیفیت فنی بالایی دارند؛ در راستای القای نبرد آرمگدون (جنگ میان صهیون ها و مسلمین) ساخته شده اند .

یکی از همین فیلم ها،آلیس در سرزمین عجایب( Alice in Wonderland ) محصول 2010 آمریکاست که در آن مفاهیم جنگ آرمگدون به شکلی زیرکانه نشان داده شده است . 

 

ماجرای اصلی فیلم از 13 بعد از کودکی آلیس شروع میشود 

 

آلیس فردی است که دارای یک آنارشی ذهنی است . و عاملی که برای دیگران ارزش به حساب می آیند برای وی اهمیتی ندارد. این به معنای آن است که آلیس این ماجرا فردی خاص از دیگر همنوعانش است که باید از میان این همه انسان وی برای کاری بزرگ انتخاب شود. 

در ادامه در مراسم ازدواج آلیس وی از روی کت همسرش یک کرم ابریشم آبی را برمیدارد جالب این جاست که این حرکت دقیقا در دقیقه 11 اتفاق می افتد. 

 

یک خرگوش آلیس را به شکلی زیرکانه به سمت یک درختی که در کنار ان یک گودال هست راهنمایی میکند و آلیس درون گودال می افتد . و وارد یک اتاق بسته که کف آن شطرنجی است قرار میگیرد. 

 

 

در این میان به واسطه خوردن یک نوشیدنی و پنیر سایز قد او بزرگ و کوچک میشود و بالاخره انقدر کوچک میشود که میتواند از درب کوچکی عبور کند . بعد از عبور وی از در، سرزمین عجیبی را مشاهده میکند که دروازه ورودی سرزمین مارا یاد 2 ستون معبند سلیمان میاندازد : 

 

بنابراین آغاز ورود وی به سرزمین به واسطه ی یک صفحه شطرنجی+ستون های معروف است که همین دو عامل دقیقا از ابزار ورود جنیان به بعد انسان ها است . 

در هنگام گذر از دروازه در چند لحظه یک خوک سبز از کنار آلیس میگذر. این که چرا موجود کثیفی مثل خوک باید سبز باشید در نقد فیلم نارنیا به آن اشاره شد . (در آینده مطلبی کامل در همین زمینه درج خواهد شد) 

 

بعد از ورود، آلیس با برخی از موجودات سرزمین که برخی از آنان آبی پوشیده اند روبه رو میشود. همان طور که در مطالب قبلی اشاره شد؛ موجودات به رنگ آبی نمایان گر یکی از راز های ماسونی است که در ادامه آن رابررسی میکنیم .

 

قرار میشود که الیس را نزد "آبسولم" ببرند . آلیس از یکی از کاراکتر ها میپرسد که وی کسیت . او هم میگوید که وی موجود بسیار باهوشیه !

 

 

آبلوسم یک کرم ابریشم آبی است که در تصویر پایین در حال کشیدن چیزی شبیه به قلیان است که شاید نماد شرق، و بیانگر اصالت شرقی باشد . حال این که چرا وی باید آبی باید را بررسی میکنیم . 

هفتمین راز ماسونی از 13 راز، Blue Jinn یا جن ابی نام دارد . جن پرستان و ماسون ها معتقد اند که هنگام احضار جن، وی به رنگ آبی است. و جن را احضار میکنند تا مشکلاتشان را برطرف کند دقیقا همین کاری که آبسولم برای آنان انجام میدهد. 

 

بعد از مدتی آبسولم به کاراکتر خرگوش میگوید که "اوراکلوم" را باز کند. اوراکلوم در واقع یک تقویمی است که از ابتدا تا انتهای جهان در آن موجود است. و در تقویم ثبت شده که در یک روز موعود قرار است فردی به نام آلیس بیاید تا جهان را از شر ملکه قرمز (ملکه پلیدی ها ) نجات دهد. هنگامی که تقویم را باز میکنند. آبسولم به خرگوش میگوید که روز باشکوه را به آلیس نشان دهد. یعنی همان روزی که جنگ قرار است رخ دهد.

 

بعد از آن ناگهان ارتش ملکه قرمز به سمت الیس و بقیه حمله ور میشوند در این میان موجودی شبیه به خرس میخواهد به آلیس صدمه بزند که کاراکتر موش (درمورد موش در نقد نارنیا توضیحات مفصلی داده شده است) با شجاعت تمام چشم راست موجود شبیه یه خرس را در میاورد و چشم را نزد خود نگه می دارد. 

 

نکته جالب این جاست که ارتش ملکه قرمز نیز مانند خود ملکه،قرمز است همان طور که ارتش ملکه سفید (ملکه خوبی ها) به رنگ سفید اند. 

در این جا هم شاید باز هم پروژه انگاره بد نسبت به رنگ قرمز رقم خورده است. در دکترین فرانسیس فوکویاما رنگ قرمز، رنگ شهادت در پرنده شیعه است . و عموم شیعیان در جنگ های اخیر سربند "یا حسین " یا " لبیک یا حسین " بر سر خود میبندند که به رنگ قرمز است. و در آن طرف معادله ملکه سفید یا نور قرار دارد که عموما در فیلم ها طرف خوب رنگش سفید است . 

 

 

در ادامه آلیس با کاراکتر گربه ی آبی روبه رو میشود که مانند جنیان در یک لحظه ناپدید و در لحظه ای دیگر پدیدار میشود. در این جا کاملا فرض جن آبی بر این کاراکتر صدق میکند. گربه ای آرام و متین که نقش مهمی را در آینده ایفا خواهد کرد. 

تحلیلی که درباره ی نشان دادن بسیار زیاد موجودات خوب آبی در فیلم ها میشود این است که آنان در حال آماده کردن تدریجی ذهن ها برای پروژه علنی کردن دین واحد شیطانی جهانی است . بدین ترتیب که قرار است موجودات دورغین فضایی (جن ها) که به رنگ آبی اند با انسان ها همکاری کنند. (همکاری مستقیم و علنی جن ها با انسان ها ) که این همان آغاز دوباره جن و جن پرستی باستان به شکل نوین، در پوسته ی جدید است . 

 

 

در ادامه ماجرای جالبی اتفاق می افتد آلیس برای پیدا کردن شمشیر برّان (شمشیری که جابرووکی با آن باید کشته شود) به قصر ملکه قرمز میرود و ملکه از او نامش را می پرسد و وی میگوید آم..(آم به معنی فکر کردن است) و ملکه هم گمان میکند که نام او ام هست و وی را آم صدا میزند . اما آم (OM) که بود ؟ خدای هندی ها همان خدایی که در کابالا پرستش میشود . این عکس. جالب است بدانید که در برخی از شاخه های مدیتیشن، هنگام تمرکز، با تمام وجود باید مدام بگویند آم، آم همان طور که سوفیان در هنگام رقص معروف خود جملاتی عربی میگویند. 

 

 

همان طور که اشاره شد رنگ قرمز ملکه شاید نمایان گر قسمت دوم دکترین فرانسیس فوکو یاما باشد یعنی همان بال شهادت که قرمز رنگ است اما برای بهتر نشان دادن این فرض نگاهی هم به معماری ملکه قرمز میاندازیم که تا حد زیادی شبیه به مساجد مسلمان هاست . مانند این عکس البته کاخ ملکه سفید هم ورودی های قوسی شکل دارد. که یک تفاوت دارد و آن هم بر روی برخی ورودی ها چیزی شبیه به چشم نقش بسته .

 

 

آلیس برای پیدا کردن شمشیر برّان، به محل نگه داری خرس سفید میرود (همان خرسی که میخواست وی را بکشد) و آلیس برای آرام کردن وی چشم راست او را پس میدهد. 

این حرکت در حقیقت نشان از سیره ی منجی بودن و ناجی بودن است . نکته ی جالب اینجاست که آلیس چشم راست وی را پس میدهد و خرس را از تک چشم بودن (نشان دجال) رهایی میبخشد . ظاهرا ماجرای چشم چپ (نه تک چشم) ، بر خلاف تصور همه که به فراماسونری و نظام سلطه نسبت داده میشود؛ در فیلم های شاخص و کارتون ها، اغلب به موجودات سبز یا قرمز نسبت داده میشود . این روند تا آن جا که ما مشاهده کردیم بسیار متداول شده . معمولا شخصیت های یک چشم که چشم در پیشانی دارند افراد خوب ماجرا اند  افراد سبز یا قرمز طرف بد ماجرا اند (مطلب جامعی همان طور که اشاره شد در این رابطه به زودی نوشته خواهد شد) .

 

 

آلیس به هر ترتیب شمشیر  بران را میابد و و با کمک خرس سفید به سمت ملکه سفید میرود. صندلی ملکه سفید سطح شطرنجی سفید-آبی دارد. در مطالب قبلی اشاره شد که در لژ های فراماسونری معمولا کف لژ شطرنجی است . آن هم به دو رنگ سفید و سیاه یا سفید و آبی . ماسون ها چون عموم کارهاشان با جن و جنگیری برطرف میشود؛ برای احضار جن ها نیاز به چند وسیله دارند یکی از این وسیله ها، صفحه ی شطرنجی است . از پیامبر روایتی است که شیطان در میان سایه و آفتاب زندگی میکند(صفحه شطرنجی سیاه و سفید) 

و جالب است که نگاه کردن به صفحه شطرنجی از نظر شرع اسلام جایز نیست. اما درمورد صفحه شطرنجی آبی، رنگ آبی اطلاق به جن هاست چرا که - همان طور که اشاره شد- در هفتمین اصول سیزده گانه ماسون ها رنگ آبی به جن ها نسبت داده شده. 

و البته به کاربردن رنگ آبی در قصر ملکه سفید و موجودات آبی طرفدار ملکه نشان از تفکرات  ایلومتانی و فراماسونری پنهان در شخصیت ملکه سفید دارد .

 

 

ملکه سفید در هنگام صحبت با آلیس جملاتی را میگوید که بسیار جای تامل دارد. واقعا جالب است که این جملات اصلا ربطی به  ماجرا ندارد و تنها نشان گر تفکر پنهان داستان است : 

"وقتی یک مبارز برای کشتن جابرووکی قدم پیش بگذارد؛ مردم علیه آن فرد قیام میکنند" 

 جابرووکی در حقیقت نماد موعود مسلمانان است بنابراین اگر کسی بخواهد که به امام زمان مسلمانان ضربه ای وارد سازد یا علیه وی اقدام کند مردم مسلمان علیه آن گروه یا فرد قیام میکنند. 

جالب این جاست که در خود فیلم همه از ملکه قرمز به دلیل ظلم او گریزان اند و حمایت آن ها از روی ترس از ملکه است و در آخر فیلم هم سربازان ملکه قرمز علیه وی قیام میکنند. بنابراین این سخن اصلا ارتباطی با ماجرای فیلم ندارد و به فرد دیگری اطلاق میشود. 

 

 

در سکانس های بعدی، کاراکتر گربه آبی، مدام علاقه خود را به کلاه یکی از کاراکتر های داستان ابراز میکند. گربه آبی که کاراکتر کلاه دوز (کلاه دوز ملکه سفید) را در زندان می بیند؛ به وی پیشنهاد میکند که کلاهش را به او دهد. و جالب این جاست که کلاه دوز با آن که قرار است فردا اعدام شود؛ و کلاهش بسیار کهنه و پاره است؛ اما حاضر نمیشود که کلاهش را به گربه دهد. 

  اما این کلاه ممکن است به چه مربوط باشد که در پلان های متعدد این فیلم از آن به عنوان کلاهی با ارزش یاد میشود ؟ این کلاه شباهتی با کلاه معروف یهودیان دارد. البته این کلاه با کلاه وینستن چرچیل (نخست وزیر بریتانیا و وی از خاندان سلطنتی بود)  هم تقارن دارد . که شاید بتوان این گونه تحلیل کرد که این کلاه در واقع کلاه بزرگان است و کسی که چنین کلاهی داشته باشد میتواند قدرتمند شود مانند کلاه دوز که نقش بزرگی را ایفا خواهد کرد.   

 

 

در ادامه جنگ بر روی یک صفحه شطرنجی آغاز میشود. سربازان هر دو ملکه، که شبیه به مهره های شطرنج هستند جنگ خود را بر روی یک صفحه شطرنجی آغاز میکنند. این نما در حقیقت نشان از جنگ انسان ها دارد. نشان از این که جنگ انسان ها برای مدیر فتنه های جهان (شیطان) و افراد شاخص سرمایه دار جهان (بر فرض شورای 13 تاجدار)  مانند بازی شطرنج است و خیلی راحت میتواند عده ای را به کشتن دهند. و انسان ها (مهره ها) برای آن ها بی ارزش اند. تنها و تنها هدف مورد نظرشان برای آنان مهم است .

 

 

محلی که جنگ صورت میگیرد شباهتی با تخت جمشید دارد . شاید منظور این باشد که جنگ آخرالزمان(در فیلم از آن به عنوان روز باشکوه یاد میشود) در ایران انجام خواهد شد و هدف اصلی آنان نابودی آخرین جبهه ی مقابل خودشان است . 

 

 

بنابر پیش گویی هایی که در  اوراکلوم  آمده بود الیس جابرووکی را میکشد .

 

 

اوراکلوم هم در حقیقت نماد پیش گویی های اجنه برای فراماسون های جن پرست است . همان پیش گویی هایی که جن ها از دوران کهن برای آنان آورده اند و امروز نمیتوانند اخبار جدیدی برای انسان ها بیاورند چرا که بعد از تولد پیامبر(ص) درب های آسمان بر روی آنان بسته شده است .

 

 

بعد از جنگ آلیس به دنیای خود وارد میشود . نما از چشم چپ کاراکتر کلاهدوز وارد دنیای آلیس میشود. 

 

 

هنگام وارد شدن آلیس به دنیای خود. او با یکی از تاجرانی که را می شناختش صحبت های جالبی انجام میدهد. آلیس به آن تاجر که همکار پدرش بوده میگوید که بهتر است که تجارتشان را تا چین گسترس بدهند . 

اتفاق جالبی که در برخی از فیلم ها اخیرا در حال رخداد است؛ نشان دادن کشور چین به جهانیان است. اصلا چرا چین به یک باره قدرت جهانی شد ؟ چرا چین کمونیستی نگه داشته شده ؟ تحلیلگران اینگونه تبیین میکنند که برای ابر قدرت شدن در جهان نیازمند 5 عامال هستید : 

1- Material - ماده با منایع

2- Machine-  تکنولوژی 

3- Money- پول یا سرمایه

4- Method - روش یا راهکار

و 5 - Man - نیروی انسانی . 

تنها عاملی که نظام سلطه تا به امروز نتوانسته کامل آن را به دست بیاورد نیروی انسانی بوده که با القا و آماده شدن ذهن ها در فیلم ها و رسانه ها و القای این که چین در حال گرفتن جهان است؛ در حال رسیدن به پنجمین عامل یعنی نیروی انسانی است . به همین دلیل در این فیلم  و فیلم 2012 از چین به عنوان یک سرزمین امن و قرار یاد میشود.

 

در آخر فیلم هم که آلیس به سمت چین رهسپار میشود پروانه آبی را مشاهده میکند که در حقیقت همان آبسولم است. آبسولم که مدت ها بود که کرم مانده بود با کشتن جابرووکی توسط آلیس پروانه میشود . یعنی شکوفا میشود و میتواند بال های خود را الان که جابرووکی کشته شده باز کند. 

این هم در حقیقت نشان از تکمیل شدن پروژه شیطانی غرب برای سلطه بر جهان است که با کشته شدن نیروهای مخالف میتواند به نماد پروانه که نشان از شکوفایی است برسد . 

 

+ نوشته شده در شنبه هفتم خرداد 1390ساعت 12:14 توسط على عالم زاده انصارى | نظر بدهید

 

[ شنبه 29 / 11 / 1392برچسب:, ] [ 8:35 AM ] [ ali ] [ ]

 


بسم رب الزهـــــــــــــــراء

مـــــــــــــادر سادات

 

 
 
 
وضعیت زنان در اخر الزمان :

به نقل از رسول اکرم(ص)

۱.جامه ی کا فران بپوشند

۲.خود را به شکل مستکبران در آورند

۳.بر زین ها سوار شوند

۴.سرشان را چون کوهان شتر درست می کنند.

۵.در آمد شوهرشان آنها را کفاف ندهد.

۶.فاسد می شوند.

  ۷.برای طمع دنیا در داد وستد همسرانشان شرکت می کنند.

۸.خود را به صورت مردان در می آورند.

۹.جامه ی مردان را می پوشند.

۱۰.بی حیا می گردند.

۱۱.به همسران خود تمکین نکنند. 

۱۲.در عین لباس پوشیدن اندامشان اشکار است.

۱۳.زنان از اینکه همسران شان با همجنس خود رابطه دارند آگاهند

ولی به روی خود نمی اورند.

۱۴.در بهترین خانه ها زن تشویق به فسق وفجور می شود.

۱۵.رابطه ی نا مشروع به صورت یک فضیلت بازگو می گردد.

۱۶.اختلاطشان با مردان زیاد می شود.

۱۷.با همسرانشان با خشونت رفتار می کنند.

۱۸.حکومت می کنند.

به نقل از امیر المومنین امام علی(ع):

۱.زینت های خود را آشکار می کنند.

۲.از دین خود خارج می شوند.

۳.به سوی لذت ها وشهوت ها می شتابند.

۴.محرمات الهی را حلال می شمارند.

۵.پدر ومادر نزد وی  خوار شمرده می شوند.

۶.زنها از مردان در خواست ازدواج می کنند.

 

وضعیت مردان در اخرالزمان به نقل از پیامبر:

۱.از خدا نمی ترسند.

۲.از زنانشان اطاعت می کنند.

۳.از پدرومادر نافرمانی می کنند.

۴.قبله ی انها همسرانشان می گردد.

۵.دین انها درهم ودینار می شود.

۶.تمام  همتشان شکمشان می شود.

۷.در مورد نماز صبح سستی می کنند.

۸.مشروب می خورند.

۹.قمار بازی می کنند.

به نقل ازامیرالمومنین امام علی (ع):

۱.از همسرانشان انحرافات اخلاقی ...می بینند واعتراض نمی کنند.

۲.مرد از درامد نامشروع زنش بهره مند می گردد.

۳.اموال فراوانی در راه غیر مشروع خرج می کنند وکسی به  انها اعتراض نمکند.

۴.ولی اگر پول کمی در راه خدا خرج کند مانع انها می شوند

سیمای علما ودانشمندان غیر مهذب امت اسلام در اخرالزمان:

۱.برای غیر خدا درس فقه می خوانند.

۲.صرفا برای مقام و ریاست  به فقاهت می گرایند.

۳.حق را از مسیر خود منحرف می کنند.

۴.قران را طبق خواسته های خود توجیه می کنند.

۵.جاه طلب می شوند.

به نقل ازامیرالمومنین امام علی(ع)

۱.فقها به دروغ تمایل نشان می دهند.

۲.طبق هوای نفس خود فتوا می دهند.

۳.علما به شک تردید تمایل نشان می دهند.

واما علما ودانشمندان راستین

به نقل از رسول اکرم(ص):

۱..مردم با انها از سر ستیز درایند.

۲.علما را همانند دزدان می کشند.

۳.طبق بعضی از روایات وقتی مردم قدر علما ی راستین راندانند

خداوند انها را از مردم می گیرد.

سیمای دین در اخرالزمان

به نقل از رسول اکرم (ص):

۱.دین مانند بقیه ی خوراکی است که در دهان می گردانند وسپس بیرون می ریزند. 

۲.به ظاهر مسلمان نامیده می شوند درحالی که بیش از همه مردم ازان دورند.

۳.ثروتمندان برای سیاحت و متوسطین برای تجارت وفقرا برای ریا وتظاهر

به مکه می روند.

۴.ازاسلام جز نام ان باقی نماند.

۵.الات  لهو در حرمین شریفین ظاهر شود

۶..دین داران تحقیر می شوند.

 

سیمای نماز در اخرالزمان

به نقل از رسول اکرم(ص):

۱.نمازها تباه می شود ومردم دنبال شهرت ها رفته واز هوای نفس پیروی می کنند.

۲.نماز ها به اخر وقت می افتد.

به نقل از امام علی(ع)

۱.نماز را ضایع می کنند.

۲.از نماز جماعت دوری می کنند.

۳.برای نزاع وجدال نمازها از مساجد برچیده شود.

 

سیمای مساجد از نظر پیامبر(ص):

 

۱.مساجد اباد است ولی از هدایت خالی است.

۲.مناره ها بلند است

به نقل از امیرالمومنین علی(ع)

۱.مساجد از کسانی پر می شود که از خدا نمی هراسند.

۲.در مساجد برای غیبت کردن وخوردن گوشت اهل حق جمع میشوند .

 

سیمای قران دراخرالزمان

به نقل از رسول اکرم(ص):

۱.از قران جز نقش ان باقی نماند.

۲.قران بانی وبا لحن غنا خوانده شود.

۳.مطالبی که در قران نیست ساخته شود.

۴.گوش دادن به قران برای مردم بسیار سنگین وگوش دادن به صداهای باطل

اسان وفرح بخش می گردد.

۵.کالایی کم بهاتر از قران با تلاوت صحیح وجود ندارد.

[ سه شنبه 27 / 11 / 1392برچسب:, ] [ 8:34 AM ] [ ali ] [ ]
تاريخ : دوشنبه بیست و چهارم تیر 1392 | 15:54 | نویسنده : حبیب هادی

 

آنچه که در ذیل می آید تنها بخشی از اعتقادات ذکر شده در کتب ابن تیمیه و محمدابن عبدالوهاب می باشد و وهابیت امروز هم این اندیشه ها را در شبکه های خود ترویج می دهند.

خدا جسم دارد، فردای قیامت با ملائکه در صحنه محشر حاضر می شود و همه او را با چشم سر می بینند. خدا در عالم بالا برروی تختی نشسته و همه عالم خاکی را تحت نظر دارد.

پیامبر معصوم نیست، شیطان پیامبر را به سهو ونسیان می کشاند و راه نفوذ شیطان بر پیامبر بسته نیست. پیامبر هیچ گاه از غیب خبر نمی داد، پیامبر قبل از نبوت گمراه بود و به هیچ شریعتی پایبند نبود، پیامبر بعد از مرگ با دیگران فرقی ندارد و زیارت قبر پشیزی ارزش ندارد، همه گنبد و بارگاه ها از جمله قبر رسول الله باید ویران گردند، سلام دادن به پیامبر مساوی با شرک اعظم است.

راه نجات مسلمانان در لامذهب شدن است، تمامی مذاهب اسلامی مخلوطی از حق و باطل اند، توسل به قرآن و پیامبر و صالحین شرک است. بوسیدن قرآن حرام است. حضور زنان در سوریه (جهاد نکاح) فتواهای شیطانی جهت کمک به شورشیان و تامین نیاز جنسی آنها موجب شادی دل مومنین و رضایت پروردگار  است و...

کارشناس شبکه وهابی نور در جدیدترین اظهار نظر خود وهابیت و سلفی گری را دین برتر و اسلام ناب معرفی کرده و افزود متاسفانه امروز در جهان اسلام با این تفکر(سلفی گری) مبارزه می کنند.

 

 

این شبکه که روز به روز مواضع تند خود را علیه اسلام و تشیع آشکار می کند و نیز بارها به اهل سنت هم اشکال گرفته است راه درست برای رسیدن به سعادت را وهابیت خواند و هیچ اشاره ای هم به مذهب اهل سنت نکرد.

ضیائی کارشناس وهابی و سلفی شبکه نور در جواب مجری برنامه که پرسید با این همه داعیان به اسلام و مدعیان مسلمانی به نظر شما بهترین راه و روش کدام است اینگونه پاسخ داد: «کسانی که به سمت دین میایند در حقیقت آمادگی برای هیچکدام از این قالب هایی که تعریف شون کردیم و شاید غیر از این هم قالب هایی هم باشد، ندارند» مجری برنامه سوال کرد: «پس جایگزین چی هست اون اسلام نابی رو اگر که ما میخواهیم به جامعه معرفی کنیم کدام راه هست.»

شاه بیت صحبتهای کارشناس وهابی برنامه این جاست توجه بفرمائید.

 

 

 

 

«اگر ما از این بمباران فکری و این نوع اتهامات دروغین که وارد هست بتوانیم بیرون بکشیم و کمی آزادتر فکر کنیم،‌ واقع بینانه فکر کنیم آن چه را که به عنوان وهابیت یا سلفیت دارند باهاش می جنگند در حقیقت در معنای حقیقی اش بازگشت به اصل هست».

با توجه به اینکه دین حق وهابیت معرفی شد، بنده هم بر خود لازم دیدم نظر و رای علمای و بزرگان اهل سنت را نسبت به وهابیت برای اطلاع و آگاهی کارشناس وهابی شبکه بیاورم تا میزان هماهنگی بین وهابیت و اهل سنتی را که این شبکه های جعلی مدعی دفاع از آن هستند مشخص شود.

 

 

«اگر ما از این بمباران فکری و این نوع اتهامات دروغین که وارد هست بتوانیم بیرون بکشیم و کمی آزادتر فکر کنیم،‌ واقع بینانه فکر کنیم آن چه را که به عنوان وهابیت یا سلفیت دارند باهاش می جنگند در حقیقت در معنای حقیقی اش بازگشت به اصل هست».

 

ابن تیمیه از نظر علمای اهل سنت

 

 ابن تيميه و تكفير مسلمين و قتل آنان

برخورد تند برادر محمد بن عبد الوهاب با وى

پدر محمد بن عبد الوهاب گمراهى او را حدث مى زد

برخورد علماى اهل سنت با محمد بن عبد الوهاب

علاقه محمد بن عبد الوهاب به مدّعيان دروغين نبوت

ابن بطوطه ابن تيميه را ديوانه مى خواند

اطلاق شيخ الإسلام به ابن تيميّه كفر است

قاضى شافعى پيروان ابن تيميه را مهدور الدم مى داند

ابن حجر مكّى، ابن تيميّه را گمراه و گمراه گر مى شمارد

سُبْكى، ابن تيميّه را بدعت گزار مى داند

ابن حجر عسقلانى و نسبت نفاق به ابن تيميّه

انتقادات بزرگان اهل سنّت از «ابن تيميّه»

سکوت در برابر کشتار شیعیان مصر به افراط گرایی دامن می زند

دانشجويان دانشگاه هاي كردستان توهین به مزار صحابه پیامبر را محکوم کردند

نمایندگان اهل سنت اقدامات تجاوزگرانه سلفی ها در مصر را محکوم می کنند

علت جنایات اخیر مصر شکست پی در پی سلفیان در سوریه است

اقدامات تکفیری های وهابی در مصر به شدت محکوم است

هر مقامی در مقابل جنایات اخیر مصر سکوت کند جرمش کمتر از تروریست ها نیست

لعنت خدا بر فتنه اندازانی که اسلام را نشانه رفته اند/ وقایع مصر از نظر هر انسانی محکوم است

ترور مسلمانان توسط گروه های تکفیری نشان دهنده بی دینی آن هاست

اسلام نبی(ص) یا اسلام منافقین؟

برادر کشی های تندرو ها در مصر محکوم است/ بر انگیختن فتنه های خونبار به دست مزدوران آمریکایی

جنایات وهابیت

جنایات وهابیت در سوریه

جنایات وهابیت

وقتی دست دادن و روبوسی با زنان توسط وهابیت حلال می شود+عکس

گزارش تصویری شماره 2 از جنایات وهابیون علیه شیعیان مظلوم زاهدان

عبدالمالک ریگی ؛ از جنایت تا دستگیری(+تصاویر)

تصاويري از جنايت وهابيون عليه شيعيان مظلوم زاهدان

خاتمی: با جنایات وهابیت تکفیری، آمریکائیان جشن آدم‌کشی می‌گیرند

سلفی ها فرقه مولد سرویس های اطلاعاتی انگلیس

 

 

تمام اینها گوشه ای از جنایات دین برتر وهابیت بود.

وهابی نیوز از تمام سروران گرامی به خاطر انتشار مطالب زشت (عقاید وهابیت) و عکس های دلخراش عذر خواهی می نماید.

 

 


برچسب‌ها: شبکه نوروهابیتسلفی گریاسلامجنایات وهابیت 
[ دو شنبه 26 / 11 / 1392برچسب:, ] [ 8:42 AM ] [ ali ] [ ]
عينى، نويسنده کتاب «عُمدة القاري» از شرح‌هاي صحيح بخاري و از علماى بزرگ اهل سنّت مى‏نويسد:

 

«مراد از شاخ شيطان، حزب و گروه او مى ‏باشد .»

در همين باره روايت ديگري از رسول خدا ص در صحيح بخاري به نقل از ابوسعيد خُدري آمده است:

«افرادى در مشرق زمين، خواهند آمد که قرآن را تلاوت ‏كرده امّا از گلوگاه آنان تجاوز نمي‌کند صبه اعماق وجود آنان نفوذ نمي‌کند و از قرآن بهره‌اي نمى‏برند، اين گروه همان‌گونه از دين خارج مي‌شوند که تير از كمان خارج ‏شده و ديگر به كمان باز نمى‏گردد. از پيامبر اكرم ص پرسيدند: اين فرقه چه نشانه‏اى دارد؟ حضرت فرمود: از نشانه‌هاي اين گروه سرهاى تراشيده است .»

 

زينى دَحْلان، مفتى مكّه مكرّمه با اشاره به همين روايت، مى‏نويسد:«تصريح پيامبر اكرم ص به «سر تراشيدن» اين گروه، نشانه بارزي است بر يکي از شاخصه‌هاي فرقه وهّابيت که تنها فرقه‌اي هستند كه به پيروان خود دستور مى‏دهند سر خود را بتراشند و اين صفت در هيچ يك از فرقه‏هاى خوارج و بدعت‌گذارِ قبل از وهّابيت ديده نشده است... سيّد عبد الرحمن اهدل، مفتى منطقه زبيد، مى‏گفت: در نقد عقايد وهّابيت نيازى به تأليف كتاب نيست؛ بلكه همين حديث پيامبر ص كه از ويژگى‏هاى اين فرقه، «سر تراشيدن» را معرفى كرده، براى بطلان عقايد آنان كفايت مى‏كند؛ زيرا غير از وهّابيت هيچ يك از فرقه‏هاى بدعت‌گذار، اين ويژگى را نداشته‌اند. روزى محمد بن عبد الوهّاب به زنی دستور داد كه سر خود را بتراشد، او در پاسخ گفت: تو كه مى‏گويى زنان بايد سر خود را بتراشند؛ بايد دستور دهى مردان هم ريش خود را بتراشند؛ زيرا ريش مرد، همانند موى زن، زينت او محسوب مى‏شود. محمد بن عبد الوهاب پاسخي در برابر سخن اين زن نداشت .»

 


 

 . «وَبِنَجْدٍ يَطْلُعُ قَرْنُ الشَّيطَانِ أَيْ: أُمَّتُهُ وَحِزبُهُ»
عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج 7، ص 59، اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني، الوفاة: 855 هـ ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت.
 . «يَخْرُجُ نَاسٌ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ وَيَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ لاَ يُجَاوِزُ تَرَاقِيَهُمْ، يَمْرُقُونَ مِنَ الدِّينِ كَمَا يَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ، ثُمَّ لاَ يَعُودُونَ فِيهِ حَتَّى يَعُودَ السَّهْمُ إِلَى فُوقِهِ. قِيلَ مَا سِيمَاهُمْ. قَالَ سِيمَاهُمُ التَّحْلِيقُ. أَوْ قَالَ: ألتَّسْبِيدُ»
صحيح البخاري(الجامع الصحيح المختصر)، ج 6، ص 2748، حديث 7123، کتاب 100، كِتَاب التَّوْحِيدِ، باب 57، باب قرائة الفاجر والمنافق، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير، اليمامة، بيروت، 1407 - 1987، الطبعة الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا.

 . «فَفِي قَوْلِهِ سيمَاهُمُ التَّحْليقُ تَصْريحٌ بِهَذِهِ الطّائِفَةِ لأنَّّهُمْ كَانُوا يَأمُرُونَ كُلَّ مَنِ اتَّبَعُهُمْ أَنْ يَحْلِقَ رَأسَهُ وَلَمْ يَكُنْ هَذَا الْوَصْفُ لأَحَدٍ مِنْ طَوَائِفِ الْخَوَارِجِ وَالْمُبْتَدِعَةِ الَّذينَ كَانُوا قَبْلَ زَمَنِ هَؤلاَءِ... وَكَانَ السيّدُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ الْأهدَلِ مُفْتِي زُبَيدٍ يَقُولُ: لاَ حَاجَةَ إلَى التَّأليفِ فِي الرَّدِّ عَلَىَ الْوَهَّابيَّةِ بلْ يَكْفِي فِي الرَّدِّ عَلَيْهِمْ قَولُهُ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ سيمَاهُمُ التَّحْليقُ؛ فَإنَّهُ لَمْ يَفْعَلْهُ أحَدٌ مِنَ الْمُبْتَدِعَةِ غَيْرُهِمْ؛ وَاتَّفَقَ مَرّةً أنَّ إمْرأةً أقَامَتِ الْحُجَّةَ عَلَى إبنِ الْوَهّابِ لَمَّا أكْرَهُوهَا عَلَى أتْبَاعِهِمْ فَفَعَلتْ، أَمَرَهَا إبنُ عَبْدِ الْوَهَّابِ أنْ تَحْلِقَ رَأسَهَا فَقَالَتْ لَهُ حَيْثُ إنَّكَ تَأمُرَ الْمَرأَةَ بِحَلْقِ رَأسِهَا يَنْبغي لَكَ أنْ تَأمُرَ الرَّجُلَ بِحَلْقِ لِحْيَتِهِ؛ لأنَّ شَعْرَ رَأسِ الْمَرأةِ زِينَتُهَا وَشَعْرَ لِحْيَةِ الرَّجُلِ زِينَتُهُ، فَلَمْ يَجِدْ لَهَا جَوابَاً» 
  فتنة الوهابية، احمد زيني دحلان، ص 19.

 
[ دو شنبه 26 / 11 / 1392برچسب:, ] [ 8:38 AM ] [ ali ] [ ]

نتایج شناخت امام زمان علیه السلام

فرستادن به ایمیلچاپمشاهده در قالب PDF

[ دو شنبه 19 / 11 / 1392برچسب:, ] [ 12:47 AM ] [ ali ] [ ]

چکیده
زمان حکومت و حاکمیت حضرت مهدی علیه السلام دورانی است که در احادیث اسلامی بسیار از آن یاد شده و آرزوی تمام شیعیان و پیروان آن حضرت حضور و درک آن زمان و دوران می‌باشد، در این دوران خداوند به وعده‌هایی که به مستضعفان و ستمدیدگان و مؤمنان داده عمل نموده و تمام سختی‌ها و رنج‌ها را از بین خواهد برد.
لذا در این مقاله به مباحثی که در آن دوران افتاق می‌افتد و در زمان‌های گذشته سابقه ای نداشته، پرداخته‌ایم از جمله : ارتقاء و بالا رفتن سطح دانش‌های فطری و درونی، پیشرفت ارتباطات و تمدن، بهداشت جهانی و سلامت همگانی و همچنین از بین رفتن نظام فقر و فقر مداری و فراگیر شدن عدالت اجتماعی و آبادانی، باشد که ان شاء الله آن دوران را درک کنیم.
کلید واژه : ظهور، پیشرفت، دانش، حکومت حضرت مهدی، آسایش و رفاه، عدالت، آبادانی

مقدمه
اندیشه و ذهن بشر امروزی کوچک‌تر از آن است که بتواند یا بخواهد در رابطه با دوران پس از واقعه ظهور حضرت مهدی (عج) تصویری در ذهن خود ترسیم کند زیرا ویژگی‌ها و مواردی که در دوران پس از واقعه ظهور آشکار می‌شود، در تاریخ بشر بی سابقه بوده و اگر مواردی هم توسط انبیاء بزرگوار و ائمه علیهم السلام اتفاق افتاد گذرا و محدود بوده، لذا ما در اینجا تنها به مواردی اشاره می‌کنیم که از زبان روایات ویژگی‌های آن دوران را به تصویر کشیده‌اند.

ویژگی‌های دوران ظهور
الف: دانش و آگاهی در عصر حضرت مهدی (عج)
آنچه که تا کنون از زمان ظهور پیامبرگرامی اسلام (ص) و جانشینان بر حقش آشکار شده تنها دو حرف از دانش کلی است و در زمان ظهور حضرت مهدی (عج) این دو حرف به بیست و پنج حرف ارتقاء می‌یابد که در گذشته چنان سابقه ای نداشته است و حضرت با توجه به آن حروف از طبیعت چیزهایی را ظاهر و آشکار می‌سازد که اندیشه بشر امروزی توان درک آن را نخواهد داشت
امام سجاد (ع) می‌فرمایند : «علم 27 حرف است آنچه پیامبران آوردند و برای مردم آشکار ساختند تنها دو حرف بوده است و مردم تا به امروز جز آن دو حرف را نشناخته‌اند، هنگامی که قائم ما قیام کند 25 حرف دیگر را آشکار می‌کند و دربین مردم بسط می‌دهد و بر آن دو حرف گذشته می‌افزاید و 27 حرف را می‌پراکند» (1)
با توجه به این حدیث اساسا ما توانایی اینکه بتوانیم در ذهن خود تصویری از جهان پس از ظهور داشته باشیم ممکن نیست چرا که اصلا مواردی در آن دوران ظاهر خواهد شد که در تمامی دوران زندگی بشر بی سابقه بوده.
حال با توجه به روایاتی که در این زمینه بیان شده نمونه‌هایی را بیان می‌کنیم :

1. ارتقاء و بالا رفتن سطح دانش‌های فطری و درونی
خداوند متعال گنجینه های دانش را بر روی انسان‌ها باز خواهد نمود و انسان‌ها با اندک تلاش خود به مقاماتی خواهند رسید که گذشتگان تصور آن را هم نداشته‌اند. امام باقر علیه السلام در این زمینه می‌فرمایند: «إذا قامَ قائِمُنا وَضَعَ یَدَهُ عَلی رؤوسِ الْعِبادِ فَجَمَعَ بِهِ عُقولَهُمْ وَ أَکَمَلَ بِهِ أَخلاقَهُمْ وَ کَمُلَتْ به أَحْلامهُم» (2) هنگامی که قائم ما قیام کند دستش را بر سر بندگان می‌گذارد و خردهای آن‌ها را گرد می‌آورد و اخلاقشان را کامل می‌گرداند، و به وسیله‌ی او به رشد و کمال می‌رسند.
همچنین از دیگر روایات استفاده می‌شود که یاران حضرت مهدی علیه السلام در مسجد کوفه چادرها و خیمه برپا می‌کنند و به تعلیم قرآن می‌پردازند، در آن دوران دیگر از اختلاف نظر و اختلاف آراء خبری نیست چرا که همه تحت لوای یک منبع و یک مأخذ سخن می‌گویند و دیگر از جهالت که زمینه اختلاف و کژ نظری است اثری نخواهد بود.

2. بالا رفتن ارتباطات و تمدن
در آن دوران ارتباطات به اوج خود خواهد رسید به شکوفائی که دیگر در کنارش مشکلی برای دیگران مطرح نباشد، مسافت‌های طولانی و طاقت فرسا در مدت کوتاهی سپری شده و اثری از رنج و مشقت درآن احساس نمی‌شود وسائل و لوازم مسافرت فراوان می‌شود، اما نه همراه آزار و اذیت دیگران، من جمله دود و آلودگی‌های صوتی و محیط زیستی، و...
آنچه که با بیان این روایات آشکار می‌شود این است که وسایل هرچه باشند مشکلی برای دیگران به همراه نخواهد داشت چرا که دوران ظهور آن حضرت دوران اتمام همه ستم‌ها و آزارهاست.
همچنین از نظر ارتباطات صوتی و تصویری جهانی، می‌توان به روایت زیر اشاره نمود که امام صادق علیه السام می‌فرمایند: «در هنگام ظهور آن حضرت، تنها یک چشم او را نمی‌بینند، بلکه در آن واحد، همگان هم زمان آن حضرت را خواهند دید».(3)
همچنین نقل است از امام باقر علیه السلام که ایشان می فرمانید : «اما انه سیرکب السحاب و یرقی فی الاسباب، اسباب السموات السبع و الارضین السبع» (4) مهدی بر ابرها سوار می‌شود و از وسایلی نظیر وسایل آسمان‌های هفتگانه استفاده می‌کند.
از این روایت و روایات دیگر که در کتب روایی مطرح شده بدست می‌آید که عصر حضرت مهدی علیه السلام، تنها عصر یک دلی و یکپارچگی ملتهای زمینی نیست بلکه دوران هماهنگی و یکپارچگی همه عوالم هستی با هم دیگر است و حضرت مهدی (عج) نه تها دستی بر زمین خواهد داشت که همه گیتی با همه موجوداتش تحت فرمان او خواهد بود.

3. بهداشت جهانی و سلامت همگانی
هرچه تمدن فساد زای امروزی به جلو حرکت می‌کند و صنایع و وسایل شیمیایی توسعه و گسترش می‌یابد، اختلالات و ضایعات ناشی از آن‌ها بر محیط زیست سایه شوم خود را می‌گستراند و حتی حیات محدود انسان و سایر جانوران را تهدید می‌کند، به وجود آمدن بیماریهای نو به نو، گسترش آلودگی‌های محیط زیست، تقلیل اکسیژن و گاز های ضروری زندگی موجودات، باقی ماندن مواد شیمیایی و ... حیات محدود انسان و سایر موجودات را در معرض تهدید جدی قرار داده است.
اما در دوران ظهور حضرت مهدی و زندگی در آن زمان دیگر اثری از آلوگی ها و فسادها نیست، چه فسادهای شخصی و چه اجتماعی و چه آلودگی‌های محیط زیست؛
خدای متعال در شب معراج به پیامبرش می‌فرماید : «همانا من به وسیله او (مهدی حجت بن الحسن) نابینایان را شفا می‌بخشم و مریض‌ها را درمان می‌کنم. »(5)
ایشان نه تنها بیماری‌های ساده و پیش پا افتاده را درمان، بلکه مسائلی را که امروزه انسان از درمان آن عاجز و ناتوان می‌باشد، بهبود می‌بخشد در این زمینه روایت است از امام سجاد علیه السلام که ایشان می‌فرمایند : «زمانی که قائم ما قیام کند، خداوند تمام بیماری‌ها را از شیعیان ما دور می‌کند و ایشان را توان می‌بخشد» (6)
همچنین در روایات و احادیث اسلامی به مواردی مانند تغییرات کیهانی اشاره شده که هر سال در دوران حکومت حضرت مهدی (عج) به اندازه ده سال در زمان و دوران قبل از ظهور می‌باشد، امام باقر علیه السلام می‌فرمایند : «هر سال در آن دوران برابر 10 سال شماست» ابو سعید از ایشان می‌پرسند : سال‌ها چگونه طولانی می‌شود؟ حضرت جواب می‌دهند «خداوند به فلک دستور می‌دهد که آرام‌تر بچرخد و بدین گونه روزها و سال‌ها طولانی می‌شود» (7) با توجه به این روایات متوجه می‌شویم که در زمان ظهور کهکشان‌ها هم دچار تغییر خواهند شد و زمان در هستی طولانی‌تر خواهد شد. در دوران حکومت حضرت مهدی علیه السلام علم و دانش به اوج خود می‌رسد و تمام مشکلات ارتباطات حل می‌شود و عمر طبیعی انسان‌ها به چند برابر می‌رسد به بیماریهای و مشکلات خاتمه داده خواهد شد.
ب : امنیت و آسایش همگانی درظل حکومت حضرت مهدی علیه السلام
دررابطه با امنیت، چند گونه امنیت را می‌توان تصور کرد :
1. آسایش و امنیت فردی
2. آسایش و امنیت جامعه و اجتماعی
تحقق امنیت و آسایش آرزوی همه‌ی انسان‌ها می‌باشد که خواهان ایجاد یک تمدن انسانی هستند، قیام و حکومت حضرت مهدی علیه السلام به معنای اتمام حکومت و حیات فرعون و فرعونیان زمان می‌باشد، حکومت حضرت یعنی پایان دادن به همه‌ی بیدادگران و ستمگران جهان و به عبارتی قیام حضرت به معنای برچیده شدن تمام کاخ‌های بیداد و بیدادگری در سراسر هستی.

آسایش و امنیت فردی
در زمان قیام با ارزش حضرت مهدی علیه السلام انسان در امنیت کامل به سر خواهند برد و کسی حق ظلم و ستم به دیگران را نخواهد داشت نه کمبودی وجود دارد که به خاطر آن اختلاف و درگیری شود و نه ظالمی که انسان‌ها را به تباهی بکشاند دیگر مشکلی برای ازداوج نخواهد بود و دیگر از جهل و نادانی اثری یافت نمی‌شود امیرالمؤمنین در توصیف آن دوران می‌فرماید : «هرگاه قائم ما قیام کند، آسمان باران خویش را فرو می‌فرستد و زمین روییدنی‌های خود را می‌رویاند. کینه‌ها و دشمنی‌ها از قلب مردم، رخت برمی‌بندد، درندگان و چارپایان به صلح و آرامش با هم خواهند زیست، تا آن‌جا که زنی (تنها) میان شام و عراق راه می‌پیماید؛ به طوری‌که پاهایش را تماماً بر روی گیاهان (سرسبز) می‌گذارد و زیورهای خود را بر بالای سرخود دارد، نه هیچ درنده‌ای او را به هراس می‌افکند و نه او از آن‌ها می‌ترسد» (8)
در این حدیث اشاره به این دارد که در آن دوران چنان بی نیازی وجود دارد که تمام زمین را سبزی‌ها و میوه‌ها می‌پوشاند از طرفی بکار بردن واژه (زن) اشاره به این دارد که چون زنان بیشتر در معرض خطرات هستند درعصر و دوران حکومت حضرت دیگر اثری از خطر که متوجه زنان باشد نیست.
همچنین در این روایت به سفر میان عراق و شام اشاره دارد که خود حامل نکته مهمی است چرا که آشفته‌ترین منطقه در جهان اسلام بین عراق و شام می‌باشد در این منطقه جنگ‌ها و خونریزیهای زیادی توسط معاویه و دیگران اتفاق افتاد که این منطقه را پر خطر ساخته است و این منطقه در زمان حضرت مهدی علیه السلام دیگر اثری از خشونت و ترس نخواهد داشت.
مهم‌تر از همه حضرت به تمام نیاز های روحی و روانی و فطری انسان‌ها پاسخ داده و خداوند را بر تمام جهانیان می شناساند و دل‌های مرده را به یاد خداوند زند می‌دارد دیگر نه اثری از روان مضطرب باقی می‌ماند و نه دیگر دلی پر از درد، دل‌ها آرام می‌شود چرا که حضرت ذکر الهی و آرام بخش دل‌ها و نجات دهنده روان‌ها می‌باشد.

آسایش و امنیت اجتماعی
دوران حکومت و حکامیت حضرت زمان بازگشت حق با صاحبانش می‌باشد، زمان نجات و رستگاری مظلوم از دست ستمگر، عصر رهایی انسان از تباهی و از بند هر گونه پلیدی است.
پیامبر گرامی اسلام در فرازهایی از خطبه غدیر پس از اعلام خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند : «هان ای گروه مردمان! نور خدای عزوجل با من است، سپس با علی علیه السلام است آن گاه در نسل اوست تا برسد به قائم (عج) که همه حقوق خدای را باز می‌ستاند و همه حقوق ما را باز پس می‌گیرد که خداوند عزوجل ما را بر تمام مجرمان، مخالفان، خیانت پیشگان، گنهگاران و ستمگران حجت قرار داده است» (9)
ج : پیشرفت اقتصادی
نظامی که امروزه بر جهان حکومت می‌کند یک نظام طبقاتی می‌باشد که جامعه جهانی را به دو قطب ثروتمند و فقیر تقسیم کرده است.
این دو قطبی شدن مختص جوامع جهانی نیست چه بسا درون یک جامعه این دو قطبی بودن هم وجود داشته باشد چرا که درون یک جامعه گروهی نمی‌دانند که درآمد زیاد خود را چگونه و در کجا مصرف بکنند و از طرفی گروه دیگر به نان و غذای ساده خود اکتفا می‌کنند و برخی حتی این مقدار غذای ساده را هم ندارند.
ولی در زمان حکومت امام زمان علیه السلام دیگر از این کمبودها خبری نیست، روایت شده مردی بر امام باقر علیه السلام وارد شد و به ایشان عرضه داشت : این پانصد درهم را از من بگیر که زکات مالم می‌باشد، حضرت به او فرمود : «این اموال را نزد خود نگهدار و میان همسایگان مسلمانت و به رادان دینی‌ات تقسیم کن» و سپس فرمود : «هر گاه قائم ما اهل بیت قیام کند مال را به مساوات تقسیم می‌کند و عدالت را میان مردمان برقرار خواهد کرد» (10)
با توجه به اینکه در دوران حکومت امام زمان علیه السلام دیگر اثری از فقر و تنگ دستی نیست، پس دوران اقتصادی حکومت حضرت را می‌توان به دو بعد تقسیم کرد :

الف : نابودی نظام فقر و فقر مداری
در این دوران دیگر هیچ اثری از فقر نیست و این بدین معنا نیست که عده ای فقیر باشند و عده ای سیر بلکه در زمان طلایی حضرت هر کس که بخواهد و توانایی داشته باشد که کوشش و تلاش کند زمینه این کوشش و تلاش به صورت آزاد برایش فراهم می‌گردد و دیگر نه زورگویی اقتصادی خواهد بود و نه دیگر اثری از انحصار تولید در دست عده ای معدود.

ب : رفاه اقتصادی
در زمان حکومت حضرت همه مردم از رفاه همگانی و مواهب طبیعی به صورت یکسان استفاده می‌کنند چنان که پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند : «امت من در دوران مهدی، چنان متنعم شود که بسان آن، بهره وری را ندیده باشد. آسمان پیوسته باران (رحمت) خود را بر ایشان فرو می‌فرستد و زمین روییدنی‌های خود را بیرون می‌ریزد. ثروت در آن روز بر روی هم انباشته می‌شود، (وقتی) مردی برپاخیزد و بگوید: ای مهدی! بر من عطا نما؛ گوید: بگیر» (11)
شکو فایی اقتصادی در زمان حکومت حضرت چنان است که در زمان‌های گذشته بی سابقه بوده، گویی که تمام هستی دست به دست هم داده تا تمام گنجینه های طبیعی را آشکار و در اختیار حضرت و همگان قرار دهند.
ج : عدالت اجتماعی و آبادانی طلایی در دوران حکومت حضرت مهدی علیه السلام
در دوران حکومت حضرت میان همه مردم به عدالت داد و دادگری حاکم می‌باشد یعنی اگر حق شخصی از دستش رفته باشد و هیچ گونه بینه ای نداشته باشد حضرت با دانش و علم بی کران الهی حق را از ناحق مشخص و حق را به صاحب حق باز می‌گرداند در روایت وارد شده که در دوران حکومت حضرت تمام حق و حقوق از دست رفته ملت‌ها به آن‌ها باز پس داده می‌شود، امام صادق علیه السلام می‌فرمایند : «این جهان به اتمام نخواهد رسید مگر مردی از تبار من خروج می‌کند و به سان حکومت داودی حکم کند و مدرک و سند نمی‌طلبد و هر که را به حق، حکمش را اعطا می‌فرماید» (12)
همچنین در زمان حکومت حضرت همه زمین همانند یک شهر خواهد شد، و از یک نوع آبادانی برخوردار می‌باشند دیگر کرات آسمان نیز مورد استفاده قرار می‌گیرند، تمام دشتهای خشک و بی آب و علف سر سبز و زنده خواهند شد چشمه‌ها جوشان و همه جا روشن و گویی که دیگر نیازی به خورشید نباشد امام صادق علیه السلام در این زمینه به مفضل می‌فرمایند : «هرگاه قائم ما قیام کند زمین به نور مالک و صاحبش روشن می‌گردد و بندگان نیازی به نور خورشید نخواهند داشت و تاریکی رخت بر می‌بندد...»(13)

نتیجه
پس از بیان این مطالب به این نتیجه می‌رسیم که دوران حکومت و حاکمیت حضرت مهدی علیه السلام دارای ویژگی‌های خاصی می‌باشد که در طول تاریخ اتفاق نیافتاده یا اگر هم افتاده محدود بوده است در دوران آن حضرت دیگر هیچ اثری از جهل، کمبودها، فقر و تهی دستی و ... خبری نیست و آن زمان دورانی است که همه‌ی هستی دست به دست هم داده و مدینه فاضله ای را تشکیل می‌دهند که در طول تاریخ بی نظیر است.

پی‌نوشت‌ها:

1. الزام الناصب، ج 2، ص 307، به نقل از نرم افزار جامع الاحادیث
2. بحارالانوار، ج 52، ص 336، ح 71، منتخب الأثر، ص 483.
3. بحار الانوار، ج 52، ص 336، ح 72.
4. بصائر الدرجات، صفار قمی/ص 408.
5. بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 51 ح 70 به نقل از کمال الدین / ج 2/ص 251
6. غیبت نعمانی، ص 171.
7. بحار الانوار، ج 52، ص 339 .
8. بحارالانوار، ج 52 ص 316 به نقل از کتاب آینده جهان ص 72 .
9. نهج البلاغه فج 1 ص 231 به نقل از کتاب آینده جهان، ص 67.
10. بحارالانوار، ج 51، ص 84
11. عقدالدرر، ص 170.به نقل از نرم افزار جامع الاحادیث
12. بحارالانوار، ج 2، ص 320
13. همان، ص 337
منابع
• نهج البلاغه
1. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، تهران، 1365 ش.
2. ابن ابی زینب، محمد بن ابراهیم، غیبت نعمانی، مترجم محمد جواد غفاری، 1376
3. صفارقمی، محمد بن الحسن، بصائرالدرجات فی علوم آل محمد علیهم السلام، قم، وثوق، 1389
4. اب‍ن‌اب‍ی‌زی‍ن‍ت، م‍ح‍م‍دب‍ن‌ اب‍راه‍ی‍م، غیبت نعمانی، م‍ت‍رج‍م‌ م‍ح‍م‍دج‍واد غ‍ف‍اری، ‏مشخصات نشر : ت‍ه‍ران‌: ن‍ش‍ر ص‍دوق، 1418 ق‌ = 1376
5. ب‍رن‍ج‍ی‍ان، ج‍لال، آی‍ن‍ده‌ ج‍ه‍ان، ‏مشخصات نشر : ت‍ه‍ران‌: طور، 1376.
6. ابن بابویه، محمد بن علی، اکمال‌الدین و اتمام‌النعمة [نسخه خطی] /ابو جعفر محمد بن علی بن‌الحسین بن موسی بن بابویه‌القمی، ی جا، بی چا ،1059 ق.
7. نرم افزار های علوم اسلامی: نرم افزار موعود، نرم افزار شمیم گل نرگس، نرم افزار آخرین ذخیره و ...


 نویسنده : روح الله نصر اصفهانی
منبع اختصاصی:راسخون

[ چهار شنبه 14 / 11 / 1392برچسب:, ] [ 10:7 AM ] [ ali ] [ ]
به فداي نخ آن شال سياهت...

دل نوشته هاوحرفهایی با امام زمان(عج)

 

 

 

عصريك جمعه دلگير،دلم گفت بگويم بنويسم

كه چراعشق به انسان نرسيده است؟

چرا آب به گلدان نرسيده است؟

چرالحظه باران نرسيده است؟

...وهركسي كه در اين خشكي دوران به لبش جان نرسيده است،

به ايمان نرسيده است.

وغم عشق به پايان نرسيده است.




بگو حافظ دل خسته زشيرازبيايدبنويسدكه هنوزم كه هنوزاست،

چرايوسف گمگشته به كنعان نرسيده است؟

چراكلبه احزان به گلستان نرسيده است؟

دل عشق ترك خورد،گل زخم نمك خورد،زمين مرد،

خداوند گواه است،دلم چشم به راه است؛ ودرحسرت يك پلك نگاه است.

ولي حيف نصيبم فقط آه است و همين آه خدايا برسد كاش به جايي؛

برسد كاش صدايم به صدايي...

عصراين جمعه دلگير وجود توكناردل هربيدل آشفته شود حس،

توكجايي گل نرگس؟

به خداآه نفس هاي غريب توكه آغشته به حزني است زجنس غم وماتم،

زده آتش به دل عالم وآدم

مگراين روز وشب رنگ شفق يافته درسوگ كدامين غم عظمي


به تنت رخت عزاكرده اي اي عشق مجسم كه به جاي نم شبنم

بچكدخون جگردم به دم از عمق نگاهت

نكندبازشده ماه محرم كه چنين ميزند آتش به دل فاطمه آهت

به فداي نخ آن شال سياهت

به فداي رخت اي ماه بيا،

صاحب اين بيرق واين پرچم واين مجلس واين روضه واين بزم تويي؛

آجرك الله،عزيزدو جهان يوسف درچاه،دلم سوخته ازآه نفس هاي غريبت

دل من بال كبوترشده،خاكسترپرپرشده،


همراه نسيم سحري روي به فطرس معراج نفس

گشته هوايي وسپس رفته به اقليم رهايي

به همان صحن وسرايي كه شما زائرآني

وخلاصه شود آياكه مرا نيزبه همراه خودت زير ركابت ببري

تابشوم كرب وبلايي؛ به خدا درهوس ديدن شش گوشه دلم تاب ندارد،

نگهم خواب ندارد شب من روزن مهتاب ندارد،

همه گويندبه انگشت اشاره:

مگراين عاشق بيچاره ي دلداده ي دل سوخته ارباب ندارد؟

توكجايي؟توكجايي شده ام بازهوايي...

گريه كن گريه وخون گريه كن آري كه هرآن مرثيه را خلق شنيده ست

شماديده اي آن راواگرطاقتتان هست كنون من نفسي روضه مقتل بنويسم؛

وخودت نيز مددكن كه قلم دركف من همچوعصا دركف موسي بشود

چون تپش موج مصيبات بلنداست.

به گستردگي ساحل نيل بلند است.

...واين بحرطويل است وببخشيداگراين مخمل خون برتن تبدارحروف است

كه اين روضه ي مكشوف لهوف است.

عطش برلب عطشان لغات است

وصداي تپش سطربه سطرش همگي موج مزن آب فرات است.

وارباب همه سينه زنان كشتي آرام نجات است؛

ولي حيف كه ارباب((قتيل العبرات)) است؛

ولي حيف كه ارباب ((اسيرالكربات))است؛

...ولي هنوزم كه هنوزاست حسين بن علي تشنه ياراست

وزني محو تماشاست زبالاي بلندي،

الف قامت اودال همه هستي اودركف گودال و سپس آه كه؛((الشمر...))

خداياچه بگويم كه(( شكستند سبو را وبريدند...))

دلت تاب ندارد به خدا باخبرم ميگذرم ازتپش روضه كه خود غرق عزايي،

تو خودت كرب و بلايي؛

قسمت ميدهم آقا به همين روضه كه درمجلس ما نيز بيايي،

تو كجايي.... توكجايي....


اثربرادرعزيزسيدحميد برقعي

كه درحضور مقام معظم رهبري قراعت گرديد

 

 

[ جمعه 2 / 11 / 1392برچسب:, ] [ 9:15 AM ] [ ali ] [ ]

[ دو شنبه 16 / 9 / 1392برچسب:, ] [ 10:57 AM ] [ ali ] [ ]
شیعه.....

می گن یه روز ، ﺩﻭ تا ﻭﻫﺎﺑﯽ ﻣﻮﻗﻊ ﺳﻮﺍﺭﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﻣﺘﻮﺟﻪ می شن
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍ ﺷﯿﻌﻪ ﺳﺖ . . .
تصمیم می گیرن ﮐﻪ شیعه رو ﺍﺫﯾﺘﺶ ﮐﻨﻦ؛
ﺍﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﺩﻭﻣﯽ ﮔﻔﺖ:
ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺗﻌﻄﯿﻼﺕ ﺑﺮﻡ ﻟﺒﻨﺎﻥ؛ ﺍﻣﺎ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺷﯿﻌﻪ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﻪ؛اه اه اه نرفتم .
ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ ﺑﺤﺮﯾﻨﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺷﺪ ﺍﻣﺎ
قبول نکردم ؛ ﭼﻮﻥ ﺍﮐﺜﺮﯾﺖ ﺷﯿﻌﻪ ﻫﺴﺘﻦ . . .
ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺮﻡ ﻋﺮﺍﻕ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻋﺮﺍﻕ ﻫﻢ ﭘﺮﺍﺯﺷﯿﻌﻪ
ﺍﺳﺖ؛
ﺭﻓﯿﻘﺶ ﮔﻔﺖ:ﺧﺐ ﭼﺮﺍ ﻧﺮﻓﺘﯽ ﺍﺭﻭﭘﺎ؟؟ ﮔﻔﺖ:
ﺍﻭﻧﺠﺎﻫﻢ ﺗﺸﯿﻊ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪﻩ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻧﺎ؛
ﻫﺮﺟﺎ ﺑﺮﯼ
ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺑﺮﻣﯿﺨﻮﺭﯼ. . .
ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻥ ﺗﺎ ﺧﺸﻢ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺷﯿﻌﻪ ﺭﻭ ﺩﺭ
ﺑﯿﺎﺭﻥ؛
ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺷﯿﻌﻪ ﻫﻢ ﺑﺎ ﮐﻤﺎﻝ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ ﺑﺸﻮﻥ ﺭﻭ
ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ ﺳﻔﺮ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ؟ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﺠﺎ
ﺗﻨﻬﺎ جایی هست ﮐﻪ ﺷﯿﻌﻪ ﻧﺪﺍﺭه !!!



[ دو شنبه 16 / 9 / 1392برچسب:, ] [ 10:47 AM ] [ ali ] [ ]

آخرالزّمان و حکومت جهانی صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اشاره:حجّت ‏الاسلام والمسلمین نجم الدّین طبسی در سال 1334 ه‍ .ش.در نجف اشرف به دنیا آمدند. دروس مقدّماتی حوزه را در همین شهر و نزد پدر بزرگوارشان حضرت آیت‏ الله‏ حاج شیخ محمّد طبسی آغاز کردند؛

امّا به دلیل شرایط نامناسبی که حکومت بعثی برای طلاّب حوزه‏های علمیّه فراهم آورده بود، ناچار به مهاجرت از نجف و اقامت در شهر مقدّس قم شدند. دروس سطح حوزه را در محضر اساتیدی، چون حضرات آیات ستوده، اشتهاردی و حرم‏پناهی گذراندند و در مقطع خارج حوزه نیز از محضر اساتیدی چون آیات عظام گلپایگانی، وحید خراسانی، فاضل لنکرانی و تبریزی بهره بردند.ایشان علاوه بر تدریس دروس حوزوی در مقطع سطح و خارج به تألیف و نگارش کتاب در زمینه مباحث مختلف فقهی، تاریخی و کلامی نیز اشتغال دارند که از جمله این کتاب‌ها می‏توان به موارد «السّجن»، موارد «النفی والتّغریب»، «امام حسین(ع) در مکّه»، «عاشورا»، «چشم‏ اندازی از حکومت امام مهدی(ع)» ، «تا ظهور»، و ... اشاره کرد. لازم به ذکر است که آیه الله طبسی از اساتید مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم می باشند و سه سال است که درس خارج مهدویت ایشان در مرکز تخصصی مهدویت برگزار می شود.
آنچه در پی خواهد آمد، حاصل گفت‏وگوی ما با ایشان است که امیدواریم مقبول طبع شما گرامیان واقع شود.
 با تشکّر از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید بفرمایید، منظور از دو واژه «آخرالزّمان» و «عصر ظهور» که در روایات آمده است، چیست؟ و به کدام برهه از زمان اشاره دارند؟
بسم‏ الله‏ الرّحمن الرحیم. الحمدلله‏ ربّ ‏العالمین و صلّی ‏الله‏ علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین.
برای روشن شدن پاسخ این سؤال باید ببینیم که در روایات از این دو واژه چگونه تعبیر شده است. با مروری سطحی در جلد چهارم «معجم الأحادیث الامام المهدی(ع)» دیدم که در روایات ائمه طاهرین(ع) درباره عصر ظهور چنین تعبیراتی آمده است: «دولـ[ القائم»، «ظهور الحق»، «إذا قام قائمنا»، «قام القائم»، «یخرج قائمنا» و «الّذی یطهّر الأرض من أعداء الله؛ کسی که زمین را از دشمنان خدا پاک می‏کند». گویا بزرگ‏ترین افتخاری که ائمه معصومان(ع) به خود نسبت می‏دهند، برخاستن قائم از میان ایشان و برپایی دولت حق به دست آن حضرت است.
درباره «آخرالزّمان» هم به دو روایت از امام صادق(ع) و امام باقر(ع) اشاره می‏کنم که در آنها به ویژگی‌های این دوران اشاره شده است: امام صادق(ع) در روایت مفصّلی پس از اشاره به سیره حکومتی
امام علی(ع)، خطاب به برید بن‏ معاویه که راوی این حدیث است، در توصیف زمان خود فرمودند: «به خدا قسم، دیگر هیچ حریم و حرمتی برای خدا نمانده؛ مگر اینکه به آن حریم تعدّی و تجاوز شده است.» «ولا عمل بکتاب الله‏ و لا سنّه نبیّه فی هذا العالم؛ در این جهان نه به کتاب خداوند و نه به سنّت پیامبر او(ص) عمل نمی‏شود.». «ولا أقیم فی هذا الخلق حدّ منذ قبض الله‏ امیرالمؤمنین، صلوات‏الله‏ و سلامه علیه؛ از زمان شهادت امیرالمؤمنین، علی(ع) در میان این مردم حدّی بر پا نشده است.» پس از آن حضرت ادامه می‏دهد: «ولا عمل بشی‏ء من الحق إلی یوم الناس هذا؛ و تا این زمان به چیزی از حق عمل نشده است.» می‏توانیم بگوییم فتنه‏های آخرالزّمان، هتک حرمت‌ها، عمل نکردن‌های به قرآن، رواج انحرافات و دیگر ویژگی‌هایی که برای آخرالزّمان نقل می‏کنند، از وقتی که امیرالمؤمنین(ع) به شهادت رسیدند، شروع شد؛ امّا اوج این ویژگی‌ها در دوران قبل از ظهور امام زمان(ع) نمایان می‏شود، آن هم به حدّی که به بیان برخی روایات، طلب و آرزوی منجی ورد زبان مردم می‏شود.
امام صادق(ع) در ادامه روایت می‏فرمایند: «امّا سوگند به خدا، دور روزگار به پایان نمی‏رسد تا اینکه خدا مردگان را زنده کند و زندگان را بمیراند و حق را به اهلش برگرداند.» «و یقیّم دینه الّذی ارتضاه لنفسه و نبیّه؛1 و دینی را که برای خودش و پیامبرش می‏پسندد برپا سازد.»
در روایتی دیگر، امام باقر(ع) می‏فرمایند: «دولت حق بر پا نمی‏شود؛ مگر در شرایطی که ترس همه را فرا گرفته و همه کس و همه جا دچار فتنه و بلایا و زلزله و طاعون و دیگر بیماری‌ها شده باشند.»
«جنگ کشورهای عربی را فرا گرفته و در میان مردم اختلاف نظرها شدّت یافته است. «و تشتیت فی دینهم و تغییر فی‏حالهم؛ چنان مردم از حیث عقیدتی پراکنده شده‏اند و حالات آن دگرگون شده است.»، «حتّی یتمنّی المتمنّی الموت صباحاً و مساءً؛ چنان اوضاع عمومی سخت می‏شود که آرزوی مردم در هر صبح و شام مرگ می‏شود.»
در ادامه روایت درباره علّت این موضوع چنین می‏خوانیم: «من عظم ما یری من کلب الناس و أکل بعضهم بعضا؛ از شدّت فشارها و ناراحتی‌ها و اینکه می‏بینند مردم همانند سگ به هم می‏پرند و یکدیگر را تکّه پاره می‏کنند.»
در ادامه روایت، حضرت، ظهور حضرت مهدی(ع) را چنین توصیف می‏کنند: «فخروجه إذا خرج یکون عند الیأس و القنوط من أن یروا فرجا؛2 هنگامی که همه مردم ناامید شده‏اند و دیگر هیچ امیدی برای فرج باقی نمانده است، آن حضرت ظهور می‏کنند.» خلاصه در این دوران افراد نه امنیّت و آسایش دارند و نه هیچ خیر و پناهگاهی می‏یابند و وقتی چنین شد، حضرت ظهور می‏کنند.

 یعنی حضرتعالی آخرالزّمان را همان دوران ظهور می‏دانید؟
اوج آخرالزّمان را، بله! اوج آن همان دوران نزدیک به ظهور است؛ ولی اصل آن همان طور که در روایت امام صادق(ع) دیدیم، از زمان شهادت حضرت امیر(ع) شروع شد.

 پس چرا از حضرت رسول(ص) به عنوان پیامبر آخرالزّمان یاد می‏شود؟
این دو مطلب با هم منافات ندارند؛ از آنجا که پس از ایشان پیامبری نیست، آن حضرت پیامبر آخرالزّمان خوانده می‏شوند و همانطور که گفتیم آخرالزّمان هم محدود به دوران نزدیک ظهور نمی‏شود.

دوران ظهور حضرت چه ویژگی هایی دارد؟
دوران ظهور، دورانی است که حاکم آن امام معصوم(ع) است و بر کلّ جهان حکومت می‏کند و این حاکمیّت سراپا عدل و عدالت است و قابل مقایسه با هیچ حکومت و حاکمیّتی نیست و آرزو و نوید همیشگی همه معصومان(ع) تحقّق این چنین حکومتی بوده است.
در چنین دورانی آیا ما تنها شاهد تحوّل در عرصه حکومت هستیم یا باقی عرصه‏ها هم دچار تحوّل می‏شوند؟
تحقّق حکومت امام زمان(ع) تحوّل عمیقی را در جهان، جامعه و انسان‌ها به‏وجود می‏آورد. این روزها شاهدیم که دولت‌های استکباری برای دست‌یابی به منافع و مطامع پست مادّی‏شان از آن سوی دنیا بلند شده و به منطقه خاورمیانه آمده‏اند، این همه جنایات مرتکب می‏شوند و با این حال، اصلاً ذرّه‏ای ناراحت و متأثّر نمی‏شوند؛ بلکه اسم این عمل شنیع را پیروزی می‏گذارند؛ امّا با ظهور امام زمان(ع) انسان‌ها چنان متحوّل می‏شوند که خودخواهی در آنها کشته می‏شود و به جای کشتن هم‌نوعان خود، به خدمت کردن به ایشان افتخار می‏کنند.
امام باقر(ع) در این زمینه می‏فرماید: «إذا قام قائمنا وضع‏الله‏ یده علی رئوس العباد، فجمع بها عقولهم و کملت به أحلامهم؛3 وقتی حضرت قائم(ع) ظهور کنند، دستشان را بر سر مردم می‏گذارند و عقلها و آرزوها و خلاصه اخلاقشان کمال می‏یابد. طبیعی است وقتی کسی عقلش کامل شد و آرزوها و اخلاقیاتش تغییر کرد، به قول پیامبر اکرم(ص) «ذهبت الشّحناء والبغضاء؛4 دیگر کینه‏توزی از بین مردم رخت برمی‏بندد.» آیا تحوّلی از این بالاتر می‏توان تصور کرد؟ امام زمان(ع) چنان تحوّلی در افراد به وجود می‏آورند که وقتی اعلام می‏کنند، هر کس پول و جواهرات می‏خواهد، بیاید بگیرد، جز یک نفر بلند نمی‏شود که او هم بعداً از کرده خود پشیمان می‏شود.5 علّت چنین حرکتی غنای مردم نیست؛ بلکه استغنایی است که در آنها پدیدار شده و تغییراتی است که در روحیات آنها به وجود آمده است. آن کسی که بلند می‏شود و ابراز نیاز می‏کند؛ چنان در دامنش پول و جواهرات می‏ریزند که نتواند جابه‏جا شود. او هم وقتی می‏بیند که فقط خودش بلند شده، پشیمان می‏شود و می‏خواهد آنچه را گرفته، پس بدهد که از او قبول نمی‏کنند.
چنین تحوّل عمیق و ریشه‏داری مختصّ انسان‌ها نیست؛ بلکه حتّی تجلّی آن را در حیوانات هم می‏توان مشاهده کرد. بنا بر بعضی روایات حیوانات درنده و غیر درنده با هم صلح می‏کنند6 و چوپان‌ها خیالشان از گرگ‌ها راحت است، تازه خود گلّه هم در طول مسیرش تا چراگاه پا روی گندم‌ها و دانه‏های درشت نمی‏گذارند.7 حاکمیّت جهانی حضرت چنین تحوّلی جهانی را به دنبال دارد.

 عمده این تغییرها را در کدام عرصه‏ها می‏توان دید؟
در تمام عرصه‏هایی که شما به نظرتان می‏رسد، قطعاً شاهد تغییر خواهیم بود. طبق روایاتی که از امام صادق(ع) نقل شده: «إذا خرج القائم یقوم بأمر جدید و کتاب جدید و سنه جدیده و قضاء جدید؛8 معنای این سخن این نیست که نعوذ بالله‏ ایشان دینی غیر از اسلام و کتابی غیر از قرآن می‏آورند؛ بلکه تحریفات در عرضه و تفسیر این دو، آن‌قدر زیاد شده که وقتی حضرت می‏خواهند اصل مطلب و صحیح آنها را بیان کنند، برای مردم همانند امر جدیدی نمود پیدا می‌کند. روش ایشان چیزی جز بیان قرآن و مفاهیم آن و احیای سنّت رسول‏الله‏(ص) نیست با این تفاوت که بر اساس اسلام اصیل وناب محمّدی(ص) در همه عرصه‏ها، تغییر و تحوّل به وجود می‏آورند؛ به عنوان مثال، براساس آنچه در روایات آمده است، تمام علومی که انبیاء برای بشریت از آدم تا خاتم(ص) آورده‏اند، دو حرف است حال آنکه در زمان حضرت مهدی(ع) علم بیست و هفت حرف خواهد شد؛9 یعنی حدود سیزده برابر. با این تحوّل عظیم علمی دیگر تکلیف همه چیز معلوم است که چه خواهد شد. فرهنگ، صنایع، اقتصاد، کشاورزی و خلاصه همه چیز دچار تحوّلی اساسی می‏شود. طبق بعضی روایات، در زمان ظهور حتّی یک وجب زمین بایر و لم یزرع روی زمین باقی نمی‏ماند10 و بیابان‌های مکّه و مدینه با اشاره حضرت به نخلستان مبدّل می‏شوند یا انارهایی که از باغ‌ها در آن دوران به عمل می‏آیند، به گونه‏ای هستند که می‏توانند چند نفر را سیر کنند11 یا سلاح‌هایی که حضرت از آنها استفاده می‏کنند، هر چند به ظاهر آهنین هستند؛ (من حدید) ولی در واقع چیزی غیر از آن12 و در سطح بالاتری است و اصلاً قابل قیاس با تسلیحات کنونی جهان نیست.
در خصوص امنیّت، الآن هر چند سازمان‌ها و تشکیلات بین‏المللی مدعی نظم و امنیّت جهانی بسیارند ولیکن جایی که حقیقتا افراد بتوانند به آنها پناه ببرند و دادخواهی کنند وجود ندارد و این همان چیزی است که در روایات از آن با تعبیر «لایجد ملجاء»13 یاد شده است. همین موضوع امنیّت در زمان ظهور به قدری تغییر می‏کند که از سویی حتّی اگر به اندازه مقدار غذایی که لای دندان می‏ماند14 حقّ کسی پایمال شده باشد، آن را باز می‏ستانند و از سویی دیگر خانم‌ها چه پیرزن باشند چه دختران جوان از یک سمت دنیا به سمت دیگر برای به جا آوردن حج مسافرت می‏کنند و احدی متعرّض آنها نمی‏شود.15
اگر روایات پیش و پس از ظهور را کنار هم بچینیم نکات جالبی به دست می‏آوریم:
پیش از ظهور، فرد بر سر قبر مردگان می‏رود و آرزو می‏کند که کاش جای آنها بود16 و بعد از ظهور شخص بر سر قبر برادرش می‏رود و به او می‏گوید: کاش تو هم بودی و از این برکاتی که ما بهره‏مند شده‏ایم، متنعّم می‏شدی17. یا پیش از ظهور خون‏ریزی مفصّلی در منا به‏ وجود می‏آید18 و پس از ظهور مردم آن‌قدر به حج اقبال می‏کنند که حضرت از آنها که طواف مستحبّی می‏کنند، می‏خواهند که مطاف را برای آنها که حج واجب دارند رها کنند19. مساجد پیش از ظهور زیبا و با شکوه اما خالی از مؤمنان و معنویّتند؛20 ولی پس از ظهور یکی از مساجدی که ساخته می‏شود پانصد در دارد که حکایت از بزرگی و وسعت آن می‏کند21 و آنها که می‏خواهند در نماز جمعه کوفه که به امامت حضرت برپا می‏شود، شرکت کنند، صبح زود هم که حرکت می‏کنند، باز موفّق به پیدا کردن جا نمی‏شوند.22
قبل از ظهور مرگ‌های ناگهانی (موت فجا\)، بیماری‌های متنوّع و همه‏گیر نظیر طاعون و وبا گسترش قابل توجّهی دارند23 و مرگ و میر زیاد چنان شایع می‏شود که درصد قابل توجّهی از مردم می‏میرند؛24 ولی بعد از ظهور امام زمان(ع) افراد چنان عمر می‏کنند که حتّی هزار فرزند بلاواسطه خود را می‏بینند25 که از آن علاوه بر کثرت اولاد، حدّ اعلای صحّت، سلامتی، نعمت و خدمات را می‏توان برداشت کرد. به طور خلاصه می‌توان گفت که این تحوّل در همه ابعاد و عرصه‏هاست.

 با توجّه به اینکه دوران پیش از ظهور سیاهی محض است و پس از آن روشنایی مطلق، گذار از آخرالزّمان به عصر ظهور چگونه رخ می‏دهد و چطور این دو دوره کاملاً متفاوت به هم متّصل می‏شوند؟
با گسترش یافتن و شیوع فشارها و مشکلات، خود به خود توجّه مردم به حکومتی که منجی موعود برپا خواهد ساخت بیشتر می‏شود و این فشارها مقدّمه‏ای است برای این دگرگونی‌ها و البتّه اصل این تحوّل یک به یک انجام می‏شود: «یصلح الله‏ له أمره فی لیله واحده».26

 از جمله صفاتی که برای حضرت در دعای ندبه بیان شده «هادم ابنیه الشّرک و النّفاق» است. آیا می‏توان از این بناهای شرک و نفاق که توسط حضرت در هم شکسته می‏شوند، مصادیقی را نام برد؟
در جوابتان بهتر است روایتی از امام صادق(ع) را بخوانم که در دل خود مطالب زیادی دارد. حضرت می‏فرمایند: «یصنع کما صنع رسول الله؛ حضرت مهدی(ع) همان کاری را که پیامبر اکرم(ص) کرد، انجام می‏دهند.» «یهدم ما کان قبله؛ همه بناهای پیش از خود را درهم می‏شکند.» «کما هدم رسول‏الله‏ أمر الجاهلیه؛ همانند پیامبر اکرم(ص) که بناها، اعتقادات، باورها و همه بافته‏های جاهلیّت را فرو ریختند، حضرت مهدی(ع) نیز همه آثار دوران جاهلیّت بشر را متلاشی می‏کنند؛ «و یستأنف الاسلام جدیدا؛27 اسلام را از نو بنا می‏کنند.»
گسترش رعب، وحشت، آدم‏کشی چیزهایی نیستند که برای کسی قابل تحمّل باشند؛ ولی همه اینها زیر سر مشرکان است که در رأس آنها یهود قرار دارد و جالب این است که آقا امیرالمؤمنین(ع) قرن‌ها قبل، نسبت به این مطلب در مسجد کوفه هشدار داده بودند. آن حضرت به مردم رو کرده و فرمودند: «والله‏ لتسألن ماتؤمرون؛ یا هر آنچه را به شما می‏گوییم اطاعت و اجرا کنید: «او لترکبن أعناقکم الیهود والنصاری؛28؛ یا منتظر حاکمیّت یهود و نصارا بر خود باشید.» یا در جای دیگر فرمودند: «لیستأمرون علیکم الیهود والنّصاری...؛29 چنان یهود و نصارا بر شما حاکم می‏شوند که عرصه را بر شما تنگ کرده و شما را از شهرهایتان بیرون خواهند کرد.»
مشرکان در دوره حاکمیّتشان، یک سری بافته‏ها، عقاید و فرهنگ را بر مردم تحمیل می‏کنند که از جمله عوارض آن، گسترش فساد، بی‏بند و باری، بی‏عفّتی و هدف قرار گرفتن اعتقادات مردم است. در کنار حاکمیّت یهود، حکومت‌هایی دیده می‏شود که تشکیل شده از مشرکان، منافقان و همه آنهایی که ظاهراً همراه مردمند؛ ولی در حقیقت بقای خود را وامدار هم‌دستی و همراهی مشرکان هستند.
قبل از ظهور امام زمان(ع) دنیا گرفتار مشرکان؛ یعنی یهود و نصاراست که مصداق بارزش در جهان امروز همان آمریکا و مولود نامشروعش اسرائیل است که حکومت‌های دست نشانده‏ای که به جز رضایت آنها به هیچ چیز دیگری فکر نمی‏کنند، همراهشان هستند. حضرت در همان ابتدای امر با تمام قوا با ایشان رودررو شده و جنگ خونینی با ایشان به پا می‏کنند. در این جنگ تمام عیار، حتّی سنگ‌ها و درخت‌ها به یاری حضرت و سپاهیانش آمده و ایشان را خطاب می‏کنند که یک یهودی یا دشمن خدا پشت من پنهان شده، بیایید او را بگیرید و بکشید.30
برخی روایات هم به جنگ حضرت با حکومت‌های عربی و دست نشانده‏های آنها اشاره می‏کنند که «علی العرب شدید»31 «لا والله‏ ما بینه و بینهم إلّا السّیف»32 البتّه نکته‏ای را که می‏بایست در اینجا یادآور شوم، این است که جنگ‌های خونین و شدید حضرت تنها با حکومت‌های مشرک و سردمداران شرک و نفاق است؛ والّا اصل حکومت ایشان حکومت سفاک و خونریزی نیست که بین عوام مردم شایع کرده‏اند.
حضرت با شیطان درگیر می‏شود33 که «إلی یوم وقت المعلوم»34 مهلت خواسته است؛ البتّه اینکه منظور همان ابلیس است یا شیطان بزرگ بماند تا زمانی که خود حضرت ظهور کنند.

 با استقرار حکومت حضرت چه کسانی از این نعمت بهره‏مند می‏شوند؟
اوّلاً طبق برخی روایات، همه در دوران امام زمان(ع) موحّد می‏شوند و دیگر هیچ حدّ و مرزی باقی نمی‏ماند که فلانی مثلاً یهودی یا نصرانی است: «له أسلم من فی السموات والأرض35؛ همه در دوران حکومت امام زمان(عج) مسلمان می‏شوند.»
نکته دوم اینکه با توجّه به بعضی دیگر از روایات که می‏فرماید: «وضع‏الله‏ یده علی رؤس العباد؛36 نه رئوس مؤمنان یا شیعیان، حضرت دست مبارکشان را بر سر تمام بندگان می‏گذارند و عقول همه بندگان کامل می‏شود و نه عقل جمعیّتی خاص.»
نکته سوم اینکه سرور ناشی از ظهور امام زمان(ع) حتّی شامل حال اهل برزخ و مردگان هم می‏شود؛37 یعنی علاوه بر شیعیان و کلّ انسان‌های زنده، مردگان هم از فرج بهره‏مند می‏شوند: «دخلتهم الفرحه»38.

 آیا می‏توان تعریف جامعی از حکومت حضرت ارائه کرد؛ به طوری که مشخّص شود، ابعاد، الگوها، قوانین و سیره‏ای که قرار است، ایشان برقرار کنند، چیست؟
می‏دانید که ما ده قانون یا ده دین نداریم. در نگاه ما دین و قانون حق جز یکی و اسلام نیست: «إنّ الدّین عند الله الإسلام»39. افتخار و هنر حضرت مهدی(ع) پیاده کردن همان چیزی است که رسول‏الله‏(ص) به بشر ارائه کرده‏اند؛ زیرا به فرموده قرآن «لقد کان لکم فی رسول الله‏ أسوه حسنه».40 به عبارت دیگر نه تنها سیره ایشان که سیره حضرت علی(ع) همان سیره رسول خدا(ص) بود و همگی افتخارشان این است که قدم جای قدم پیامبر(ص) می‏گذارند. البتّه نتیجه تأسّی و عمل به این سیره بنا بر آیه «ولو أنّ أهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والأرض»41 وفور و نزول برکات از آسمان و زمین است و طبیعی است، در چنین حالتی دیگر زمین با اهل خود قهر نیست و رود و دریاچه‏ای خشک نمی‏شود و بسیاری مسائل از این قبیل وجود نخواهد داشت.

 آیا برای تحقّق چنین حکومتی زمینه‏سازی هم می‏توان کرد؟
پاسخ این سؤال به بحث انتظار برمی‏گردد که مرحوم مجلسی در جلد 52 بحارالانوار بیش از هشتاد روایت در این باره آورده‏اند که در بعضی از آنها از انتظار با تعبیری همچون «أحبّ الاعمال»42 یا «أفضل أعمال أمتّی»43 یاد شده و شخص منتظر را در برخی دیگر به کسی تشبیه کرده‏اند که در خیمه رسول الله‏ (ص) باشد.44 مسلّماً کسی که در خیمه رسول الله‏(ص) باشد برای تهاجم به دشمن و ویران کردن ابنیه شرک و نفاق در حالت آماده ‏باش به سر می‏برد یا وقتی حدّاقل ثواب انتظار را معادل ثواب هزار شهید بدر و احد بیان می‏کنند، معنایش این است که هر منتظر باید رنج و زحمتی معادل رنج و زحمت هزار شهید بدر و احد را تحمّل کند. به هر حال مردم باید با این موضوع و این فرهنگ و خود امام(ع) و دشمنان ایشان آشنا شوند و برای مردم روشن شود که دشمنان آن حضرت به دنبال چه می‏گردند و چه هدفی را دنبال می‏کنند.
به نظر حقیر بهترین وسیله برای آگاه کردن مردم، پیاده کردن فرهنگ مهدویّت و بر حذر داشتن آنها از فرهنگ ضدّ آن است. بهترین حالت آن هم وقتی است که حکومت به پا می‏شود. با برپایی حکومت و دست‌یابی به امکانات بیشتر، مسئولیّت هم بیشتر می‏شود. می‏بایست با استفاده از صدا و سیما و دیگر رسانه‏های گروهی ابعاد مختلف موضوع را برای مردم تبیین کرد و به معنای واقعی، برای برپایی حکومت امام زمان(ع) مقدّمه‏چینی نمود؛ البتّه در اینجا مجال پاسخ به آنها که با استناد به حدیث ضعیف السّندی اصل تشکیل حکومت در عصر غیبت را زیر سؤال می‏برند، نیست و به همین قدر بسنده می‏کنم که به نظر بنده الآن اوجب واجبات و اهمّ مسائل تشکیل و حفظ حکومت اسلامی است.

 با گذشت بیش از دو دهه از آغاز انقلاب در ایران عملکرد اصل نظام را در این راستا چگونه می‏بینید؟
هر چند که انتظار بیش از این بوده؛ ولی بینی و بین الله کوتاهی نکرده‏اند.
یک تذکّر و درخواست هم از آقایان دارم، اینکه بیایید فرهنگ مهدویّت را مثل کتاب‌های مدارس که به تناسب سطوح مختلف سنّی نوشته شده، بازنویسی کنیم و برای هر مقطعی کتاب و اسلاید، سی‏دی، فیلم و برنامه‏های مختلف و مناسب داشته باشیم که در این راستا می‏طلبد، هم فضا و هم ابزار را به خوبی بشناسیم و هم مناسب‏ترین نحوه استفاده از ابزار را در شرایط کنونی اعمال کنیم. در ورود به این میدان هم ان‏شاءالله موفّق خواهیم بود.
 تاکنون در بین طلبه‏ها و عامّه مردم چقدر در زمینه فرهنگ انتظار کار شده است؟
راستش را بخواهید ما در برابر ساحت مقدّس امام زمان(ع) سراپا تقصیریم. آبرو و اعتبار ما طلبه‏ها به همین عمّامه‏هایمان است. این عمّامه‏ها هم اعتبارش به همان اصل و پشتوانه‏اش است. همانند پول که کاغذی عادّی است و با پشتوانه‏ای که در بانک مرکزی دارد، معتبر می‏شود. این احترامی که مردم به ما می‏گذارند، دستمان را می‏بوسند، وجوهات را برای صرف در امور مذهبی پیش ما می‏آورند و خلاصه یک جور دیگر نگاهمان می‏کنند، همه به دلیل آن بزرگوار است و متأسّفانه ما در واقع یک هزارم حقّی را که آن حضرت بر گردن ما دارند، ادا نکرده‏ایم.
از ساحت مقدّس امام زمان(عج) پوزش می‏طلبیم که سر باز خوبی برای ایشان نبوده و نیستیم؛ ولی امیدواریم به خوبی و بزرگی و بزرگواری خودشان ما را عفو کرده و نظر لطفشان را از ما برنگردانند.

 در پایان اگر مطلبی ناگفته مانده بفرمایید.
امیدواریم خداوند، عزّوجلّ، این توفیق را به ما بدهد که حکومت موعود جهانی را درک کنیم که ان‏شاءالله،‏ به زودی شاهدش خواهیم بود. امیدواریم که خیلی‏ها این ایّام را درک کنند و جزو یاران و سربازان حضرت باشند و باشیم و ان‏شاءالله‏ از اجر شهادت در جبهه ایشان که دو برابر اجر دیگر شهداست، بهره‏مند شویم.
در پایان این گفت‏وگو از شما و مجلّه وزین موعود تشکّر و تقدیر می‏کنم که سعی بلیغ دارید و مجدّانه در راه نشر فرهنگ مهدویّت و آشنایی با این بزرگوار تلاش می‏کنید و امیدواریم که خود آقا در دنیا و آخرت پاداش شما را عنایت فرمایند.
از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید، تشکّر می‏کنیم.

پی‏نوشت‌ها :
1 .محمّدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج3، ص538-536.
2 .محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص231.
3 .همان، ج52، ص328.
4 .سیدبن طاووس، الملاحم والفتن، ص152 به نقل از: نجم الدّین طبسی، چشم‏اندازی به حکومت مهدی(ع)، ص184.
5 .جامع احادیث الشیعه، ج1، ص34.
6 .محمّدبن الحسن الحرالعاملی، اثبات الهداه، ج3، ص542، ح521.
7 .عقدالدرر، ص159.
8 .الملاحم والفتن، ص97 به نقل از: چشم‏اندازی به حکومت مهدی(ع)، ص189.
9 .بحارالانوار، ج52، ص326.
10 .شیخ صدوق، کمال‏الدین و تمام‏النعمه، ج1، ص331.
11.الملاحم والفتن، ص152.
12.ر.ک: چشم‏اندازی به حکومت حضرت مهدی(ع)، ص118.
13.المستدرک علی الصحیحین، ج4، ص514؛ عقدالدرر، ص150.
14.عقدالدرر، ص36؛ ملاحم، ص68.
15.شیخ صدوق، الخصال، ج2، ص626؛ بحارالانوار، ج52، ص316.
16.عقدارلدرر، ص236 به نقل از همان.
17.الاذاعه، ص119، به نقل ازهمان.
18.بحارالانوار، ج52، ص374.
19.همان، ج52، ص190.
20.همان، ج52، ص375.
21.همان، ج52، ص330 و 337.
22.همان، ج52، ص269.
23.بیان الائمه(ع)، ج8، ص102.
24.بحارالانوار، ج52، ص337.
25.عقدالدرر، صص 99-90؛ کشف الاستار: ص137.
26.بحارالانوار، ج52، ص352.
27.الغارات، ج2، ص333.
28.در منابع عین عبارت یافت نشد.
29.مسنداحمد، ج2، ص398.
30.بحارالانوار، ج52، ص349.
31.همان، ج52، ص355.
32.همان، ج60، ص254؛ اثبات الهداه، ج3، ص551.
33.حجر (15)، آیه 38.
34.آل عمران(3)، آیه 83.
35.ر.ک: پاورقی 3.
36.بحارالانوار، ج52، ص328.
37.کامل الزیارات، ص30.
38.آل عمران(3)، آیه 19.
39.احزاب (33)، آیه 21.
40.اعراف (7)، آیه 95.
41.بحارالانوار، ج52، ص123.
42.منتخب الاثر، ح570.
43.بحارالانوار، ج52، ص146.
44.همان، ج52، ص126.

[ سه شنبه 10 / 9 / 1392برچسب:, ] [ 10:5 AM ] [ ali ] [ ]
مدعیان مهدویت در دهه های اخیر

 

مدعیان مهدویت در دهه های اخیر(2)

 

 



- مدعیان سازمان یافته

در این فصل به برخی از مدعیانی می پردازیم که توانسته اند با جذب پیروان فراوان و انسجام و تشکیلات بالا و نیز جذب امکانات مادی و معنوی به صورت فرقه ای و گروهی، به قسمتی از اهداف خود برسند و دارای انشعاب ها و شاخه هایی در قسمت های مختلف کشور شده اند.

1. گروه الف. و

حدود 50 سال است که در تبریز و چند شهرستان دیگر گروهی به رهبری «الف.و» با تألیف کتاب و سرقت های علمی از منابع اهل تصوف و عرفان و... اقدام به برقراری جلسات به اصطلاح عرفانی و ایجاد انحراف در جامعه پرداخته اند. از سال 1375 کتاب های مبدأ و معاد، نبوت و امامت و سفر به کعبه جانان چاپ شد و در آن، ادعاهای خاصّ مربوط به مهدویت و... منتشر گردید. اکثر مطالب عرفانی آنان بدون ذکر منبع از تفسیر کشف الاسرار و عده الابرار رونوشت شده است(1).
در سال های اخیر خانم الف، پرنفوذترین شاگرد وی به فعالیت پرداخته. او نیز 29 سال است به برنامه تفسیر می پردازد. برخی شاگردان مهمّ این گروه بعداً برگشتند و افشاگری کردند. تعداد قابل توجهی از خانم ها، حتی بدون اطلاع همسر و خانواده خود، به دیدار الف. و می رفتند. از جمله در 9/ 7/ 1384 یا در 18/ 2/ 1384 که در آن جا القاب و عناوین کاذب به آن ها داده می شده است و خانم الف برنامه عمومی چهارشنبه های خود را از مطالب علامه طباطبایی، آیت الله جوادی آملی و تعابیر دیگران استفاده می کرد، تا رد پایی از ارتباطش با الف. و نماند. وی نمازجماعت مستقل به امامت خود برای بانوان در تبریز‌[ حتی با وجود روحانی مسجد] برگزار، و میلیون ها تومان وجوه شرعی را بدون اجازه و قبض رسید، دریافت می کرد. مسایل شرعی را از طرف الف. و جواب داد و شرکت در برخی جلسات خود را واجب اعلام می کرد. خانم م. نیز از دیگر شاگردان برجسته وی به امور مشابه پرداخته است. البته آنان در مواقع خطر، مسایل را انکار کرده، تمام ادعاهای کشف و شهود را از تلبیسات شیطانی می خوانده اند(2).

ادعاهای الف. و

- یکی از ادعاهای اصلی وی- که در واقع مجموعه ای از ادعاهاست- آن است که مظهر صفات الهی است و با امام زمان ارتباط کامل دارد. همچنین از نفثات شیطانی مصون، و به اصطلاح از صادقین است(3). مجموعه این مطالب، نشانه ادعای عصمت توسط اوست.
- ادعای دیگر، اصل وجود نایب خاصّ در زمان غیبت کبری است. او گفته است: البته آن توقیع(4) نَه وجود نایب خاصّ را نافی است و نَه... تشرف به حضورشان را... این است که در تاریخچه زندگی برخی اشخاص بعد از مرگ شان ملاحظه شده که آن ها نایب خاصّ بوده اند، ولی به طور صریح خود را معرفی نکرده اند(5)[ شبیه ادعاهای شیخیه کرمانیه].

زمینه های گرایش مردم به گروه الف.و

الف: جذب با استفاده از القاب و عناوین و ایجاد روحانیت کاذب و احساس معنویت(6).
همان گونه که با دقت در تاریخچه مدعیان قبلی و نیز تحقیق میدانی روشن می شود، احساس معنویت کاذب و مقام های معنوی صُوری و تخیلی و نیز دریافت القاب و عناوین، عامل جذب پیروان، یا ادامه فعالیت آن ها در خدمت فرقه ها و مدعیان بوده است. همین عامل در جریان الف.و دیده می شود. در این جا به برخی از خطاب ها و القابی که وی درباره یاران خاصّ خود و نیز خطاب به شاگردان و اهل محفل خویش به کار می برد، اشاره می شود:
- خطاب به خانم الف. و متعلمین او: حتماً خواهر گرامی و افتخار اسلام! عارفه جلیل القدر! خانم الف عظمت این را فرموده اند. ای سالکه پاکدل؛ ای مربی گرامی مکتب مولا! که مدتی است در مقام تسلیم و رضا طالبین حقیقی را تحت تعالیم خود گرفته اید. شما خود یکی از ستارگان درخشان آسمان حقیقتید... قربان شما[!]، شما زهرای زمانید[!](7).
... این خواهر گرامی، نور دیده ما است، یگانه عزیز ماست(8).
خطاب به خانم م[ از شاگردان برجسته او]: و متعلمین او هزاران درود بر همای مناعت و استاد مُعظّمه قافله سالار متعلمین مکتب مولا!(9)
...استاد معظّمه؛ ای نور دیده ها؛ ای شهدای زنده! جانم فدای شما! به خدا اگر اجازه بدهید شما مقدسید...(10)
-[خطاب به متعلمین خانم الف] ای زائرین حقیقی کعبه جانان!... طبیب این جاست؛ کجا می روید؟... امروز شما به سرچشمه آب حیات رسیده اید. از این آب حیات بخورید(11).
ب: غفلت پیروان از تناقض ها
همان گونه که گفته شد، خانم امین پور[ از شاگردان برجسته اللهوردی خان] فرشته عصمت و حتی[ نعوذ بالله] زهرای زمان خوانده شده است و شاگردان این گروه خود را مبلغ اسلام و تشیع و مهدویت می دانند، حتی در جزوه های درسی و تفسیری آن ها گناه به شدت تقبیح شده است؛ از جمله می گویند: گناه، سم است... و از پیامبر نقل می کنند که: «معصیت، قلب را به هم می زند»(12) با وجود تمام این اعتراف ها مرتکب چنین مسایلی شده اند و آقای اللهوردی با عبارت دختران زیبا... ناز کنید... با آن ها سخن می گوید. ولی پیروان، یا آن که توجهی به این تناقض ها نکرده اند، یا باز هم با توجیهات سبک، خود را از سؤال و اشکال منع شده می دانسته اند و انکار و تردید را نشانه عدم معرفت و عدم رسیدن به حقیقت معرفی می کردند. [ جریانی که در دیگر گروه های مدعی اخیر مثل جریان سید ح.الف و دیگران ... و نیز گروه های قبلی مثل بابیت و بهاییت، نسبت به سؤال کنندگان، یا مخالفان انجام می شده است].
دیگر آن که در گفته های خود آورده که عده ای از دراویش و صوفیه گفته اند که:« احکام برای طهارت دل است و لذا دل که پاک شد دیگر لازم نیست نماز خواند، روزه گرفت، یا حجاب داشت...» و بدین صورت، کار صوفیه را رد می کنند، اما خودشان با تحریف احادیث و تفسیر به رأی قرآن به ارتکاب حرام های الهی[ با پوشش عرفانی] پرداخته اند(13).
- همچنین در سخنان مربوط به شب قدر گفته اند:« دین خود را جدی بگیرید که یکی از مصادیق مهمّ آن... مراقبت[ و نگهداری ] حجاب می باشد». ... «گفتنی است که حریم محرم و نامحرم، در مورد نامحرم های فامیلی، حساس تر از نامحرمان بیگانه است»(14) ولی برخلاف گفته ها در محافل خود، خانم ها با وضعیت خاصّی حاضر می شدند.

2. ح. الف

ح. الف متولد 1314، سال ها قبل از پیروزی انقلاب وارد حوزه علمیه مشهد مقدس شد. در سال 1342 با همکاری شهید هاشمی نژاد کانون بحث و انتقادات دینی را در مشهد تأسیس کرد، که به دلیل حضور شهید هاشمی نژاد، آن کانون مورد توجه قرار گرفت. در سال 1344 دستگیر می شود، ولی با تعهد به دوری از امور سیاسی، از افراد انقلابی اعلام برائت می کند و ساواک در نامه ای او را سالم می خواند. وی در بسیاری سخنرانی ها از فردی به نام « ملاآقاجان زنجانی» و تأثیرات او در افکارش نام می برد. حال آن که بزرگانی چون:‌ آیت الله عمید زنجانی و شبیری زنجانی از ملا آقاجان دفاع نمی کنند و او را رد می کنند. او؛ پس از انقلاب با طرح مسایل تزکیه نفس و دیدار با امام زمان به فعالیت هایی انحرافی اقدام می کند.

برخی فعالیت ها و دعاوی وی

1. ادعای واسطه فیض حضرت حجت بودن؛
2. ادعای مکاشفه؛
3. وادار کردن افراد به اعتراف به گناهان در برابر وی و نوشتن آن ها؛
4. دستورالعمل و کارت رسمی برای سیر و سلوک ظاهریت؛
5. تهیه زمینی برای بنای مسجد جمکران در مشهد؛
6. ادعای ارتباط دائم و دیدار با امام زمان و انتشار آن ها در کتاب ها و مجلات؛
7. ادعای مستجاب الدعوه بودن؛
8. انتشار رساله عملیه خود؛
9. یکی از یاران نزدیک وی نیز اعلام می کند که: ایشان یک تنه در زمان غیبت برای هدایت مردم حاضر شده است.
دعاوی مطرح شده، عامل جذب افرادی فراوان به تشکیلات او شده است. وی به رغم پذیرش اشتباه ها و انحراف هایش از سال 1379 همچنان به طور گسترده به فعالیت پرداخته است(15).

برخی زمینه های جذب افراد به طیف ح. الف

1. تشکیلاتی عمل کردن در مورد تزکیه نَفس

آن ها 7 مرحله از استقامت تا عبودیت را تعریف کردند، که افراد با امتحان کتبی و شفاهی، هر مرحله را گذرانده، با حضور و غیاب در جلسات و انتخاب استادیار و گزارش مرحله ای( که هر عضو در آن قرار دارد)، درواقع نوعی اطمینان به نفس و احساس شخصیت و موقعیت ممتاز برای افراد ایجاد کرده اند. شبیه این تشکیلات و عناوین به اصطلاح مقدس در بابیت و بهاییت و نیز دیگر مدعیان اخیر نیز دیده می شود؛ مثل عنوان حروف حی که به یاران اصلی علی محمد باب داده شده است و هدف، تطمیع و قانع کردن افراد با القاب و عناوین بوده است.

2. توجه افراطی به خواب و مکاشفه

یکی از یاران ح.الف گفته است: افراد به بهانه خواب، مکاشفه و... به منع تحصیل در دانشگاه به عنوان وظیفه، و ترک روال منطقی در زندگی وادار می شدند و وجود هوای نفس و شیطان، هم به ضمیمه آن رؤیاها زمینه برخی ادعاهای نادرست در امور دینی وی را فراهم می کرد.

3. رمان پردازی و شخصیت سازی و دروغ

توسط سران گروه و مریدان، این گونه اقدام می شد و مسایل کذب به تدریج با رنگ حقیقت تثبیت می شد. [ مانند شخصیت سازی به عنوان مُجدِّد دین و اسلام در قادیانیه و نیز شخصیت مُصلح در سودانی].

4. توجه زیاد به مسایل احساسی و ترویج مطالب سست

احساس بوی عطر معنوی در یک فضا، مشاهده نور، توجه افراطی و خاصّ به عریضه و چاه عریضه) و چنین عواملی باعث ایجاد توهم خاصّ در افراد ناآگاه و مریدان نادان می شد. درواقع جهالت به این نکته که نورانیت و نور معنوی، حالت حسّی ندارد و نورانیت مطرح شده در قرآن و روایات از سنخ دیگر است، سبب گرایش افراد به این ظواهر بی اساس شده است.

5. غفلت و توجه نکردن به وجود تناقض ها در رهبری تشکیلات

اساس کار، تزکیه نفس و دوری از خواهش های نفسانی بوده است، ولی خود سید حسن و برخی یاران اصلی وی عملاً در منازل مسکونی بزرگ و گران قیمت به سر بُرده، گاهی از مسافرت های خاصّ و تجهیزات ماهواره و نیز روابط غیراخلاقی نیز مضایقه نمی کردند. اما مریدان عادی و غافل، توجهی به این موارد نمی کردند، [ همان گونه که در بابیت و بهاییت، آموزه هایی مثل جست و جوی حقیقت، دوری از شهوات، عدم دخالت در سیاست و... دیده می شود، ولی درواقع با اجبار افراد به پذیرفتن مسایل، و طرد افراد شاکی و نیز همکاری با استعمار و آلودگی به شهوات، رهبران این فرقه ها تمام آن آموزه ها را نقض کرده اند].

6. جلوگیری از تفکر و سؤال و تحقیق در مورد مسائل

براساس گزارش ها، پیروان ابتدا با صفا و اخلاصی خاصّ وارد جلسات می شدند و هنگامی که هیچ تغییر روحی، در خود نمی دیدند و اشکال می کردند، در پاسخ مطرح می شد: شما باید تحمل کنید. یا گفته می شد: مراحل قبلی را درست انجام نداده اید. و با این کارها از سؤال و تردید، به اصطلاح، منع شرعی گردیده، آن را نشانه عدم خودسازی پیروان جلوه می دادند،[ همان گونه که بازگشتگان بهاییت، یا بابیت به عنوان ناقض امر الهی و ناتوان از دیدن حقیقت متهم شده اند].

7. ضعف علمی

بیش تر مطالب آموزش داده شده براساس کتاب های شخصی سیدحسن بود و حتی استادیاران این طیف، تنها چند کتاب بیش تر نخوانده بودند و طلابی که اطراف وی حاضر می شدند به بی رغبتی به تحصیل تشویق می شدند. این ضعف علمی خود باعث می شد که افراد به دلیل نداشتن قدرت تحلیل و نقد، ادعاهای ضعیف را، که مستند به برخی منابع ضعیف هست، بپذیرند.

8. انحراف های مالی و اخلاقی

آن ها به اسم معنویت و عرفان، توانستند زمین هایی تصاحب و درآمدهای سرشاری از مردم جلب کنند و جاذبه خاصی از این لحاظ به عنوان جلوه های پیشرفت این طیف، برای مردم عادی ایجاد شد. با این توجیه که اولیای الهی باید ثروتمند باشند، در ورطه تجملات افتادند و گاهی نیز به بهانه تدریس و ارشاد زنان و دختران، ارتباط های غیراخلاقی برقرار شد و افراد در یک مسابقه دست یافتن به این موقعیت های نفسانی قرار گرفتند.

3. علی. ی.

یکی از افرادی که در سال های اخیر ادعای خاصّ رابطه با امام زمان را داشته، آقای ع. ی است. وی متولد 1344تهران است. او به ادله ای از دانشگاه اخراج می شود؛ البته خود او معتقد است برای یافتن حقیقت و رسیدن به آنچه او را راضی می کند( و پس از فکر در مورد جریان امام حسین) تصمیم به ترک تحصیل می گیرد. پدرش در سال 1361 توسط گروهک منافقین به شهادت می رسد. او پس از ورود به عرصه اجتماعی و حضور در دانشگاه ها، متأسفانه در جمع بسیجیان و اعضای هیأت های مخصوص اهل بیت علیهم السلام، به طرح مسایل انحرافی می پردازد. مطالب او به سرعت در نقاط مختلف کشور و نیز از طریق سایت ها منتشر می شود. وی با طرح سلسله بحث هایی ادعای تسلط بر غیب کرده، می گوید که این ها را از پدرش به ارث برده است. بسیاری از مباحثش ظاهراً مستند به آیات قرآن و گاهی نظر بزرگان است که البته در جای خود نقد شده است در این قسمت برخی ادعاهای وی را که به مهدویت نیز ربط پیدا می کند، می آوریم:

- ادعای رجعت

در جایی گفته است:
« ... معلم[ منظور معلم غیبی منحصر به فرد وی است!] به من گفته است که: تو باید اولین کسی باشی که در صبح ظهور به او می رسی... ان شاء الله در سومین حمله از حملات جنگ اسرائیل... ماها می رویم ولی رفتنی که ان شاء الله هستم... قبل از شما ببینید که من آن جا جلوی شما هستم[ در آن جا] تا امیرالمؤمنین تشریف بیاورند [ می گویم] فعلاً من هستم بگو که فلان جا چرا این کار را کردی»(16).
وی در این جمله ها اطلاع از غیبت جانشینی و وکالت از ائمه در اداره امور انسان ها و نخستین رجعت کننده زمان ظهور را ادعا کرده است.

- طرح نظریه نصب در غیبت کبری

در جلسات ششم و چهاردهم مباحث « بسوی ظهور» بیان می کند که امام و رهبری به دلیل نصب خاصّ و معین امام زمان، ولیّ فقیه هستند و در جایی هم می گوید: امام زمان قسم خورده اند که از آن به بعد هیچ روحانیی را ولیّ فقیه قرار ندهند!

نظریه وجود هادی در زمان غیبت

او در خلال سخنرانی های خود از لزوم وجود فردی به نام « هادی» سخن به میان می آورد( هادی وقایع قبل و بعد از ظهور را مفصل بیان می کند) و در جلسه 29 نظام بشر می گوید: الان هادی در جامعه وجود ندارد و ما هم فقط سفره معانی باز کرده ایم ولی براساس همین سلسله دروس« به سوی ظهور» که حاوی نفی اهمیت فقاهت و نیز ادعای ارتباط خاصّ با غیب و ملکوت و... است، درواقع خود را مصداق هادی معرفی می کند که مقامش در حد ائمه هدی است.
وی حتّی حوادث زلزله ترکیه( پس از حادثه کوی دانشگاه) و مرگ اسحاق رابین را به خود نسبت می دهد و می گوید: ما از خدا خواستیم و او انجام داد. حتی در جایی به حضرت موسی هشدار می دهد که: جلوی اسرائیلی ها را بگیر، والا من خودم اقدام می کنم.
به نظر می رسد با توجه به ارائه چهره دیندار و انقلابی دلسوز و پشتیبان مظلومان جهان از خود، توانسته است جمع زیادی از افرادی را که به مدعیان دیگر نمی پیوستند به سوی خود گرایش دهد. اطرافیان وی نیز غافل از تناقض های موجود در کلام او( مثل درستی تفسیر قرآن یا بی فایدگی آن، فایده انقلاب و علم و فقاهت یا بی ثمر بودن آن ها، وجود یا نبود نایب خاصّ در زمان غیبت امام زمان و...) فریب کلام ظاهراً مستند او را خورده اند؛ اما با جمع بندی مطالب او و دقت علمی و دینی در آن ها، انحرافات روشن می شود؛ هرچند پیروان با تکیه بر ظواهر و توهم تقویت شدن حسّ غیبی خود(17)، چشم بسته، او را پذیرفته اند.

4. ک. ب

تاریخچه زندگی و فعالیت های وی(18)

او فرزند سید محمدعلی است، که در 1337 در بروجرد متولد شد. سال 1350 پس از اتمام تحصیلات متوسطه وارد حوزه علمیه شد، ولی جدیتی در کار نداشت. در سال 1358 فعالیت های شبه عرفانی خود را آغاز کرد، در سال 1374 دادسرا با گرفتن تعهد، او را از امامت جماعت منع کرد، ولی وی دیگر بار از سال 1378 در مسجد نور، نائب امام جماعت شد. قرآن درمانی از شیوه هایش بود. پس از درگذشت پدرش مردم را به سوی خود می خواند. او دارای شبکه مریدان و پاسخ رسی شخصی همراه با مُهر خاص بود. وی شب نامه ای منتشر کرد و نامه هایی به مجامع بین المللی و پاپ نوشت و خود را پیشوای مستقلّ مذهبی و مظلوم خواند. رسانه های بیگانه و عوامل ضدّ انقلاب، مانند نوری زاده به حمایت از او پرداختند؛ سرانجام در 15/ 8/ 1385 برای دستگیری وی اقدام شد.
او برای جلب نظر مردم کارهایی می کرد؛ مثلاً یک سال نماز عید فطر را با شمشیر و کفن خواند. در مسجد نور، درس هایی درباره مسأله ظهور گذاشته بود. روایات غیر معروف و احادیثی را که کسی مطرح نکرده می آورد تا بگوید چیز جدیدی آورده، و این باعث تردید و تغییر نگرش افراد به ظهور امام زمان می شد.
قرآن را به صورت خاصّ می نوشت و به گرفتاران می داد و آن ها می پنداشتند که شِفا دارد. با کارهای فرهنگی و نگارش مقالات در موضوعات مختلف، خود را صاحب رأی و نظر نشان می داد.
در مرحله سوم قرآن درمانی را به شکل سیّار ابداع کرد و کار را به دست تلفنچی سپرد و طرفدارانی پیدا کرد؛ از جمله زن ها هم که عاطفی تر بودند،( چون زن ها هم در این فرقه، مقام و منصبی می یافتند).
او با اشعار و روضه های خاصّ، افراد را می فریفت، تا پیروانش فراوان شوند.
در ادامه، دین را دارای دو قسمت اعلام کرد: سیاسی و ثبوتی. و وانمود می کرد که مسؤولیت الهی( از سوی خدا) دارد. برای جذب افراد می گفت: این جا شعبه قتلگاه کربلاست و ما کشته می شویم؛ لذا او در برابر نظام اسلامی می پنداشت واقعاً شهید می شود.

نقش استعمار و بیگانگان

او با رادیوهای خارجی مصاحبه، و خود را مظلوم معرفی می کرد؛ و این که حکومت ظالم است و می خواهد من را که طرفدار دین اصیل هستم، بگیرد. حسن مصری از انگلستان آمده، به او پیشنهاد می کرد که به راحتی می شود تو را از کشور خارج کرد. در ادامه با نوری زاده( نوکر استعمار) صحبت کرد و نوری زاده او را تشویق کرد که بر مسایل مذهبی تکیه نکن، بلکه روی مسایل سیاسی تکیه کن و ما حمایت می کنیم. این سخنان در انحراف او تأثیر داشت؛ لذا کاظمینی به سازمان ملل، پارلمان اروپا و پاپ نامه نوشت و خود را مدافع دین خواند و گفت: مظلوم هستم و آن ها به او گفتند: اعتبار و پشتوانه های مالی و قضایی و حقوقی خواهد رسید. وی نیز عده ای را فریب می داد که: ما مقدمه ظهوریم، این جا قتلگاه است. در شب آخر دستگیری، ماهواره ها تبلیغ کرده بودند و از مردم کمک خواسته بودند و گروهی آماده بود و هرکس سلاح سرد داشت آورده بود. آن ها با سوزاندن لاستیک و پارچه نویسی در کوچه به جذب افراد به تبلیغات مختلف پرداختند؛ مثل پخش نوشته هایی که تأکید می کرد او فرزند بیست و هفتم امام سجاد است.

زمینه های گرایش مردم به وی(19)

1.نوآوری و بدعت در سخنرانی ها و جلسات

- از جمله در سال 1385 جلساتی به عنوان ظهور تشکیل داد و با بهره گیری از روایات و تفسیر شبه عرفانی از قرآن افراد را جذب می کرد.
- او قبر پدر خود را از علائم ظهور، و حتی پدر خود را مظلوم و مقتول خواند.

2. سوءاستفاده از القاب و عناوین و آموزه های مهدویت

- از جمله در عکس ها و پوسترهای منتشر شده وی، القاب کهف المضطرین، مصلح خانه نشین، ناطق الدعوات و... مرجع تقلید... بکار رفته است و خود را بشارت دهنده حضرت مهدی نشان داده است.
- پس از مرگ پدر، او را نفس زکیه خواند. هوادارانش مردم را به خواندن قرآن در آن جا به دلیل نزدیکی ظهور فرامی خواندند.

3. ژست های تبلیغی و به اصطلاح شهادت طلبانه و قیام گونه

وی در برخی مراسم مذهبی، مثل نماز عید فطر با شمشیر و کفن به میدان می آمد و روشن است که این رفتار مردم را به یاد ظهور و قیام می اندازد.
در مرداد 1385 به هواداران اعلام می کند که وضوی خون می گیرد. هواداران نیز با سلاح سرد و گرم به تهدید و خشونت حتی بر ضدّ روحانیان و عابران بی گناه می پرداخته اند.
براساس آنچه در فیلم اعتراف وی وجود دارد برای تحریک دیگران، منزل خود را شعبه ای از کربلا اعلام می کند.

4. فعالیت های شبه عرفانی و عوام فریبانه

آیاتی از کلام الله را با گلاب و زعفران می شست و به مراجعان می داد تا مشکلاتشان حل شود؛ از جمله، « ن و القلم» را برای نانوایی، و آیه « السن بالسنّ» برای دندان درد.
با آن که نسبتی با آیت الله بروجردی نداشت از این عنوان استفاده فراوان می کرد. بارها اعلام می کرد که نسب او با 26 واسطه به امام سجاد می رسد و حتی عکس هایی با این عنوان را در روستاهای دورافتاده نشر می داد. این کارها را به جای ارائه مطالب علمی انجام می داد؛ همان گونه که خود اعتراف کرده مریدان من کم تر مسجدی بودند، ولی با روان شناسی کاری می کردم که آن ها مرا یک دعانویس کشوری یا بالاتر بدانند.

5. تساهل و تسامح در فعالیت ها

مسلم است که اگر یک مدعی، دافعه ای نداشته باشد و از منکرات و مفاسد جلوگیری نکند گروهی از مردم بیمار که به اصطلاح می خواهند دین و دنیا را با هم داشته باشند به سوی او روی می آورند؛ لذا وی گفته است: مسجدی ها کم تر به سراغ وی می آمدند، بلکه افراد فاسد و با پوشش ها و افکار نامناسب حاضر می شدند و چون وی حتی مخارج رفت و آمد آنان را تأمین می کرد، استادیوم آزادی را مملو از جمعیت مشتاق می ساخت.

6. حمایت مراکز استعماری و بیگانگان

باقی ماندن نام و نشان مدعیان، نیازمند حمایت مراکز و مراجع قدرت است. در مورد ک.ب نیز عناصر ضدّ انقلاب از وی حمایت کردند و حتّی برخی مجامع بین المللی در همین موضوع، بیانیه ای بر ضدّ ایران صادر کردند و به وی هم می گفتند: اگر مقاومت کنی، ناتو به ایران حمله می کند؛ همه چیز تمام می شود و تو رهبری دینی ایران را برعهده خواهی گرفت. اساساً وی از ابتدا با عوامل رسانه ای بیگانگان آشنا شد، که برخی از آن عوامل خود را شیعه و مرید او خواندند(20).

5. یمانی

سیدمهدی یمانی(سامی) که حدود سال های 1379 و 1380 فعالیت می کرد، در اطلاعیه های خود، اعلام می کند که [ به اصطلاح] نظام جمهوری اسلام شرک آلود است و او از طرف امام زمان مأموریت دارد آن را از بین ببرد. وی اطلاعیه هایی پیاپی به نام بانکیه 1 و بانکیه 2 و... صادر کرده است. قسمتی از بانکیه اول چنین است: به موجب شرایطی که در آغاز حرکت علنی و افشاگری پیشرو حضرت ولیّ عصر، به امر سامی سفیر آورده می شود به اطلاع می رساند... پس از ابلاغ این احکام،[ از سوی] آقا صاحب الزمان که جهد در جهت مهیا کردن ابلاغات از او بر همگان فرض است، همگان از انتظار آمدن[ درآیند] و تکلیف روشن می شود، و السلام. ماه صَفَر 1422»(21).
در بانکیه ی دوم اعلان می کند: قائم آل محمد، خُمس به غیرمعصوم را حرام می داند، و می گوید: امام زمان به قوای قهریه نیاز ندارد.
در بانکیه ی سوم، چهارم و پنجم، مسؤول نایاب شدن پدر خود را مسؤولان جمهوری اسلامی دانسته، سایتی را برای اطلاع رسانی و جلب حمایت از سوی مردم اعلام می کند. در مورد این مدعی هم به نوعی مخالفت نایبان امام عصر با تمام حکومت ها و خصوصاً حکومت ولایت فقیه اعلام گردیده، سوءاستفاده از عنوان مقدس سیادت نیز دیده می شود.(این مورد نیز در تحقیق میدانی بررسی شده و نتایج جالبی به دست آمده است).

6. احمد بن الحسن

احمد بن الحسن در سال 1384 ادعای نیابت امام عصر را داشت. وی در شوال 1426 اطلاعیه ای صادر کرد و دیگران را به مباهله و مناظره خواند:« انا ادعوا کبار علماء الطوائف و الدیانات الثلاث... فی کل ارض المباهله...»آورده است و گفت: اگر دعوت من را اجابت نکنید در عذاب الهی وارد می شوید. وی در پایان اطلاعیه خود را چنین معرفی می کند.
«المندوب علی المنقذ احمد الحسن وصی و الرسول الامام المهدی شوال 1426». جریان این فرد در سال های اخیر فتنه هایی در عراق ایجاد کرده است. طرفداران وی ادله ای چند را برای حقانیت وی می آوردند.
1. او خواب هایی دیده؛ لذا فرستاده امام زمان است.
2. ادعای مباهله بر ضدّ مراجع شیعه که چون مراجع نپذیرفته اند، او بر حق است.
3. علوم و حرف های جدید دارد که از سوی امام است و جز از امام صادر نمی شود.
4. دارای استخاره های درست است که با واقع نیز جور درمی آید. پس او حق است(22).
اعتماد پیروان بر خواب، استخاره و ادعای مباهله، به عنوان عوامل اصلی گرایش به این مدعی معرفی شده که در پژوهش میدانی این تحقیق نیز به عنوان بیش ترین عامل گرایش مردم به مدعیان، استنتاج شده است.

پی‌نوشت‌ها:

1.عین کلمات این گروه و تطبیق آن با عین جملات کشف الاسرار در جزوه شاگردان سابق رهبر این گروه آمده است. که برخی را خلاصه ذکر می کنیم.
(1) نبوت و امامت/ 49= کشف الاسرار، ج8، ص 100.
(2)نبوت و امامت/50= کشف الاسرار، ج8، ص 10-12.
(3)نبوت و امامت/60= کشف الاسرار، ج8، ص 298.
(4) نبوت و امامت/60= کشف الاسرار، ج7، ص 458.
و...
2. نامه جمعی از شاگردان سابق خانم الف به آیت الله مجتهد شبستری، نماینده ولی فقیه در استان، 20/ 1/ 1386.
3.اقتباس از: نبوت و امامت، الف.و، ص 193 و 194 و 197؛ به نقل از: جزوه آگاهی از منابع ذکر نشده ع.الف.و، ص ب.
4. منظور توقیع نشان دهنده پایان نیابت خاص و غیبت صغرا است.
5. نبوت و امامت، ص 196؛ به نقل از: جزوه شاگردان سابق وی، قسمت دوم، ص 12.
6. جلسه اول، شنبه 6 ماه رمضان 1426، 10 آبان 1382، ساعت 9/25؛ به نقل از: جزوه دوم شاگردان سابق وی[ با عنوان آگاهی از رهبریت مستتر]، ص 13.
7. جلسه دوم، دوشنبه 26 ذی قعده 1424ق، 29 دی 1382، 9 صبح.
8. همان.
9. جشن نیمه شعبان، ساعت 11/30، تاریخ 29/ 6/ 1384.
10. همان.
11. جلسه هفتم، شنبه 26 شعبان 1426، 9 مهر 1384، ساعت 10/5.
12.سلسله درس های تفسیر قرآن و اخلاق، جلسه 301، سوره مبارکه بقره، آیه 283، تاریخ 20 محرم 1427ق و 10 اسفند 1384ش.
13.همان، جلسه 325، تاریخ 19 شعبان 1427، 22 شهریور 1385.
14. سخنرانی لیله القدر، 22 ماه رمضان 1426ق، 4 آبان 1384.
15.منابع این بخش، جزوه هایی از منابع قضایی و اطلاعاتی است که در جایگاه محفوظ است.
16.چهل شب با کاروان حسینی، شب اربعین، 23/ 2/ 1380.
17. وی در سلسله مباحث نظام عالم، به مخاطبان می گوید: در این مدت طینت[ و فطرت]‌برخی از شما که این جا هستید بیش از 200 درصد اصلاح شده است!
18.ویژه نامه کژراهه، (جام جم)، اسفند 1386، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، مقاله فتاح غلامی، با عنوان کم سواد، پرادعا.
19.ویژه نامه کژراهه، اسفند 1386، جام جم.
20.همانند جریان دالگورکی و آشنایی وی با علی محمد شیرازی و امام زمان خواندن علی محمد توسط این سفیر روسی.
21. دروس استاد رضانژاد، مرکز تخصصی مهدویت، جلسه 6، شنبه 2/ 10 / 1385.
22.دروس استاد رضانژاد، مرکز تخصصی مهدویت، شنبه 2/ 10/ 1385؛ به نقل از: سایت های اینترنتی.

منبع: اسحاقیان، جواد؛ [بی تا]، پیچک انحراف (زمینه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گرایش برخی از مردم به مدعیان مهدویت و نیابت در دو قرن اخیر)، تهران: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف، دوم


[ جمعه 6 / 9 / 1392برچسب:, ] [ 9:51 AM ] [ ali ] [ ]
مناظره یك دختر و پسر بر سر حجاب !

در جامعه دختر و پسری به هم می رسند...

* پسر: چرا خود را کامل نپوشانده ای؟

- دختر: من زیبا هستم و نمی خواهم آن را مخفی کنم....

* پسر: چرا فکر می کنی باید زیبایی ات را ارائه کنی؟

- چرا نباید ارائه کنم؟ چرا خود را نشان ندهم؟ من برای کسی این کار را نمی کنم، فقط دوست ندارم خودم را در حجاب مخفی کنم...

* حجاب که مخفی کردن خود نیست... حجاب مخفی کردن از ناخود است...

- من نمی خواهم کمالاتم را مخفی کنم، من یک زن زیبا هستم و با آنها که زشتند و خود را پوشانده ام فرق دارم، نمی خواهم اُمّل و عقب افتاده به نظر برسم...

* چه کسی گفته زیبایی جسم، تعیین کننده کمالات است؟ جمال با کمالات فرق دارد. آنها که در تاریخ به انسان های بزرگ و کامل شهرت داشته اند، آیا خود را به نمایش گذاشته اند؟ مثلاً حضرت زهرا(سلام الله علیها) برای نشان دادن کمالاتش باید خود را نشان می داد؟ می دانی که اینگونه نشده است...

- اینقدر حضرت زهرا(س) را به سرم نکوبید... حضرت زهرا(س) برای اعراب 1400 سال پیش الگو بوده است... من دختر و زن امروزم... این روزگار اخلاق خودش را می طلبد...

* مگر قران نخوانده ای؟ آیه "رسول الله اسوة الحسنه" را خوانده ای ؟ خوب وقتی رسول خدا(ع) به قول قرآن کریم برای مااسوه حسنه است، مگر می شود دخترش نباشد؟ حدیث از امام زمان (عج) را نشنیده ای؟ که می گوید: فاطمه (س) دختر محمد(ص) برای من نمونه ای کامل است...؟(کافی ، ج6، ص48) پس چرا این محبوبه خدا را به زمان خودش و برای چند عرب محدود می کنی؟

- من دوست دارم به قانون روزگار خودم زندگی کنم، قانون عصر جدید..

* یعنی قانون عصر جدید با قانون خدا نیز باید متفاوت باشد؟ مگر نخوانده ای که در قرآن، سنت ها و قوانین خدا تغییر نمی کند؟همه تاریخ یک قانون نوشته شده دارد که لایق پیروی کردن است و آن نیز قرآن است که خداوند همه چیز را در آن تدوین کرده است...

- من آیه ای در مورد حجاب در قرآن سراغ ندارم...

* آیه 31 سوره نور ، و 59 سوره احزاب اشاره ای مستقیم به حجاب و عفاف در زنان دارد. سوره نور به نوعی سوره عفاف و حیا و حجاب است. شروعش نیز در قرآن نمونه ندارد. همه جا در قرآن می گوید: نازل کردیم این کتاب را، اما در سوره نور و آیه اول می گوید نازل کردیم این سوره را و عمل به آن را فریضه و واجب می داند...

- خوب چرا تو نباید چشمت را بپوشانی تا من راحت و آزاد پوششم را خودم انتخاب کنم؟

* در قرآن به من قبل از تو تذکر داده اند... آیه 30 سوره نور اول به چشم پاکی و حجاب مردان تذکر داده و بعد به شما. اما اگر کمی از روحیات مردان را بدانی، می فهمی مرد با یکبار دیدن زنی نامحرم ممکن است به گناه بیفتد و این به خاطر ضعف او در مقابل قوه جنسی خود است درست بر خلاف زنان. حتی در قرآن آیاتی داریم که مکر شیطان را ضعیف(۴/۷۶)، و مکر زنان را بسیار بزرگ می شمارد(۱۲/۲۸)...

- جمله ای زیبا می گویم از مردان و پسرانی که طرفدار آزادی پوشش من هستند، بشنو که جوابی برایش نداری: می گویند حجاب زنان و دختران میهنم، پلک چشم ماست. یعنی چرا او خود را به زحمت بیندازد، ما چشم خود را کنترل می کنیم.

* این هم حرف مضحکی است. مگر می شود تو هر گونه می خواهی در جامعه بگردی و دیگران همه با این اعتقاد خود را کنترل کنند. یعنی همه این پسران و مردانی که اینگونه می گویند، می خواهند تو آزاد باشی؟ یا اینکه می خواهند تو برای هوسرانی آنها آزاد باشی؟ وقتی خدا به مردان می گوید: چشمت را بپوشان و نگاهت را کنترل کن، بعدش هم به زنان دستور پوشش می دهد و این را برای شما، حتی اگر چشم مردان کنترل شود، بهتر می داند.

تاریخ را نخوانده ای: وقتی مردی کور به خانه رسول الله(ص) می رود و حضرت زهرا(س) خود را می پوشاند و از اتاق بیرون می رود، به نظرت نمی توانست به خاطر کوری آن مرد خود را نپوشاند؟ این در حالیست که حضرت زهرا(س) در جواب رسول خدا می گوید: او مرا نمی بیند، من که او را می بینم و...

[+] . منتهی الامال، ج 1، ص 134.

این یعنی فقط دیده شدن و دیده نشدن مهم نیست، بلکه نفس اینگونه پوشش در جامعه بسیار مهم است، و پوشش در پاکی روح و روان و اعتقاد زنان و دختران تاثیر مهمی دارد...

دختر سرش را پایین انداخت و رفت...

دلم سوخت که چرا برخی از زنان و دختران میهنم کاری را می کنند که فقط مورد تائید شیطان ها و شیطان دوستان باشند...

خدایا همه ما را به راه خودت رهنما باش...

[ جمعه 6 / 9 / 1392برچسب:, ] [ 9:48 AM ] [ ali ] [ ]
ویژگی یاران حضرت مهدی(عج)

آيا ياران اصلى امام زمان(عج) عصاره تاريخ‏اند و از ميان اين همه انسان‏هاى صالح و اولياى الهى انتخاب آنان چگونه صورت مى‏گيرد، يعنى آنها داراى چه ويژگى‏هاى مى‏باشند كه به اين مقام برگزيده شده‏اند؟!

انقلابى بزرگ و جهانى، نيازمند رهبران و مديرانى لايق، كاركشته، وارسته و پرتوان است كه هم پيروزى‏اش تأمين گردد و هم اهداف و برنامه‏هاى فراگير آن تحقق يابد. بستر زمان و تاريخ، دروازه ورودى انسان‏ها به دانشگاه مهدوى است؛ دانشگاهى كه در آن مليّت و قوميّت، مذهب، نژاد، مقطع زمانى و... مطرح نيست؛ بلكه فراملى، قومى، نژادى و انسانى است. براين اساس قيام مهدوى، به حدى گسترده و فراگير است كه در قلمرو آن، همه مليت‏ها و گروه‏ها - از گذشته تا حال و آينده - حضور دارند و حتى ملائكه الهى نيز در آن به ايفاى نقش مى‏پردازند.

پس از آنجايى كه در ميان ياران حضرت، پيامبران و اولياى الهى (چون عيسى، يوشع، خضر، اصحاب كهف و...) و هم از اصحاب پيامبر اسلام و اميرمؤمنان«ع» (چون سلمان و مالك، ابوذر و...) حضور دارند، مى‏توان گفت آنان عصاره تاريخ خواهند بود. علاوه بر آن كه خود حضرت مهدى(عج) ادامه دهنده راه همه پيامبران و اوصيا و دارنده همه سنن و مواريث آنان است؛ به طور طبيعى يارانش نيز دارنده اين ميراث گران بها خواهند بود.

البته در مجامع روايى بر 313 يار خاص آن حضرت تاكيدات ويژه‏اى شده و اوصاف و خصلت‏هايى براى آنان شمارش شده است كه نشان مى‏دهد واقعاً آنان انسان‏هاى برتر، شايسته و برگزيده هستند و توان انجام اين مأموريت بزرگ الهى را دارند.

اوصاف ياران در قرآن‏

در قرآن، آياتى وجود دارد كه ويژگى‏هاى برشمرده آنها را، مى‏توان بر ياران خاص حضرت مهدى(عج) تطبيق داد و در بعضى از روايات نيز، بيان شده كه اين آيات در مورد مهدى(عج) و اصحابش باشد؛ از جمله مى‏فرمايد:

صلى الله عليه وسلم‏يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ يُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ»[1]؛

براساس اين آيه خداوند در آينده جمعيتى را براى حمايت دين بر مى‏انگيزد و اوصاف كسانى را كه بايد اين رسالت بزرگ را انجام دهند، چنين شرح مى‏دهد:

1. آنان عاشق خدا بوده و جز به خشنودى او نمى‏انديشند. هم خدا آنها را دوست دارد و هم آنان خدا را دوست دارند. صلى الله عليه وسلم‏يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ»

2. در برابر مؤمنان خاضع و فروتن هستند. صلى الله عليه وسلم‏أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ»

3. در برابر ستمكاران قدرتمند هستند. «أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ»

4. جهاد در راه خدا برنامه هميشگى آنهاست. «يُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»

5. ثابت قدم بوده و از ملامت كنندگان باكى ندارند. «وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ»

در پايان مى‏فرمايد: «به دست آوردن اين امتيازات (علاوه بر كوشش شخصى)، مرهون فضل الهى است كه به هر كس شايسته باشد، داده مى‏شود. «ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ».

در روايتى از امام صادق«ع» اوصافى براى ياران حضرت مهدى بيان شده كه با اوصاف مذكور در آيه هماهنگ است‏.[2]

به طور كلى مى‏توان اوصاف، و ويژگى‏هاى ياران خاص حضرت را در روايات چنين شمارش كرد.

 

اوصاف ياران در حديث‏

شناخت عميق نسبت به خدا؛ امام صادق«ع» مى‏فرمايد: «در قلوب آنان (ياران مهدى)، نسبت به ذات خدا شكى نيست» [3]

و «آنان به وحدانيت خداوند آن چنان كه حق وحدانيت اوست، اعتقاد دارند»[4]

معرفت امام زمان(عج)؛ امام سجاد«ع» مى‏فرمايد: «آنان كسانى‏اند كه به امامت مهدى(عج) اعتقاد دارند»[5]

اخلاص؛امام جواد«ع» فرمود: «هنگامى كه براى مهدى، 313 تن از اهل اخلاص جمع شد، خداوند امر او را ظاهر خواهد كرد» [6]

اطاعت و فرمانبرى؛ امام صادق«ع» مى‏فرمايد: «اطاعت آنان از امام، بيشتر از فرمانبرى كنيز در برابر مولايش است» [7]

استقامت؛ آن حضرت هم چنين فرمود: «... گويا قلب‏هاى آنان مانند تكه‏هاى آهن است... محكم‏تر از سنگ است»

[8]جان نثارى؛ از امام صادق«ع» نقل شده است: «آنان پروانه وار شمع وجود امام را در ميان گرفته و او را با جانشان محافظت مى‏كنند (يحفون به)» [9]

برخوردارى از تأييدات الهى؛امام على«ع» فرمود: «... خداوند مردى (مهدى) را در آخرالزمان مى‏انگيزاند... او را به ملائكه‏اش تأييد كرده و انصارش را حفظ خواهد نمود» [10]

شهادت‏طلبى؛ امام صادق«ع» فرمود: «ياران مهدى، آرزو مى‏كنند كه در راه خدا به شهادت برسند»[11]

صبر و بردبارى؛امام على«ع» مى‏فرمايد: «ياران مهدى، گروهى‏اند كه به خاطر صبر و بردبارى در راه خدا، بر او منت نمى‏گذارند و از اين كه جان خويش را تقديم حضرت حق مى‏كنند، به خود نمى‏بالند و تكبر نمى‏كنند» [12]

شيران روز و زاهدان شب؛ امام صادق«ع» فرمود: «گويا من نظر مى‏كنم به قائم و اصحاب او در نجف و كوفه، سجده‏ها به پيشانى‏هاى آنها اثر گذاشته است؛ شيران در روز و راهبان در شب‏اند...» [13]

همدلى؛امام على«ع» فرمود: «ايشان يكدل و هماهنگ هستند» [14]

خواستار بركت؛ از امام صادق«ع» آمده است: «آنان بر فراز اسب‏هاى خود دست بر زين امام مى‏كشند و تبرك مى‏جويند» [15]

عبادت الهى؛ امام صادق«ع» فرمود: «در دل شب، از خشيت خداوند، ناله‏هايى دارند مانند ناله مادران پسر مرده» و «شب‏ها را با عبادت به صبح مى‏رسانند و روزها را با روزه به پايان مى‏برند»[16] شجاعت؛مام على«ع» مى‏فرمايد: «همه شيرانى‏اند كه از بيشه‏ها خارج شده‏اند و اگر اراده كنند كوه‏ها را از جا بر مى‏كنند» همان.

علم و بصيرت؛ امام على«ع» مى‏فرمايد: «پس گروهى در آن فتنه‏ها صيقلى مى‏شوند، مانند صيقل دادن آهنگر، شمشير را. ديده‏هاى آنان به نور قرآن جلا داده و تفسير در گوش‏هايشان جا گرفته است. در شب جام حكمت را به آنها مى‏نوشانند، بعد از اين كه در بامداد هم نوشيده باشند»[17]

حق ياورى؛ امام صادق«ع» مى‏فرمايد: «خداوند به وسيله آنها، امام حق را يارى مى‏كند»[18]

حكمت نورانى؛ از امام صادق«ع» نقل شده است: «گويى دل‏هاى آنان مشعل نورانى است (كان قلوبهم القناديل)»[19]

با توجه به اين روايات، روشن مى‏شود كه ياران حضرت مهدى(عج)، داراى چنان ويژگى‏ها و اوصاف برتر و كم نظيرى هستند كه به حق در اين مقام و موقعيت قرار گرفته‏اند و بدين جهت نقش مهمى در پيروزى آن قيام جهانى خواهند داشت.

 


[1] . مائده (5)، آيه 54..

[2] . ( بحارالانوار، ج 52، ص 308)

[3] . همان، ص 317..

[4] . بشارة الاسلام، ص 220..

[5] . كمال الدين، ح 1، باب 31، ح 2..

[6]. همان، ح‏2، ص 378-377..

[7] . بحارالانوار، ج 52، ص 308..

[8] همان، ص 307، ح 82..

[9] . همان، ص 308..

[10] . همان، ص 280،ح 6..

[11] . همان، ص 307، ح 82..

[12] . يوم الخلاص، ص 224..

[13] . بحارالانوار، ج 52، ص 386..

[14] . يوم الخلاص، ص 224..

[15] . بحارالانوار، ج 52، ص 308..

[16] . يوم الخلاص، ص 224..

[17] بحارالانوار، ج 52، ص 334، ح 64..

[18] . همان، ص 308..

[19] . همان..

[ جمعه 6 / 9 / 1392برچسب:, ] [ 9:43 AM ] [ ali ] [ ]
نقش و جایگاه یاران در ظهور امام زمان(عج)

هر جنبش و انقلابي، به ياران و همراهاني نياز دارد. ياراني كه پايه‌هاي اصلي انقلاب‌اند و سنگيني آن را به دوش مي‌كشند. سستي و استواري هر يك از اين دو، با سستي و استواري ديگري ارتباطي تنگ اتنگ دارد؛

يعني هر اندازه حجم بناي انقلاب كمتر باشد، پايه‌هاي آن از استحكام كمتري برخوردار خواهد بود و به هر ميزان كه آن بنا، بلندتر و گسترده‌تر باشد، به ستون‌هاي محكم‌تري نياز خواهد داشت. با نگاه به حجم و گستردگي اين بنا مي‌توان دريافت بر چه پايه‌‌هايي، افراشته شده؛ همچنان که با تأمل در اهداف و غايات آن نيز مي‌توان، ميزان، حجم ابزار، وسايل مورد نياز و پديدآورندگان آن را پيش‌بيني کرد.

 

1- يکي از مهم‌ترين شرايط ظهور امام مهدي (عليه السلام) فراهم شدن ياران کارآمد است؛ ياران، همراهان و هم‌رزماني کارآمد و توان‌مند، که با فقدانشان، کار حکومت، هدايت و رشد به سامان نخواهد رسيد. دانستن ويژگي‌هاي ياران حضرت و تلاش در راه کسب آن‌ها، در واقع تلاش براي زمينه‌سازي ظهور و فرا رسيدن آن روز مبارک است.

2- آگاهي از ويژگي‌هاي ياوران امام زمان (عليه السلام) معياري است که به کمک آن، مي‌توانيم خود را محک زده و بدانيم که آيا در زمره‌ي ياران آن حضرت قرار داريم يا نه؟

برترين ياران حضرت مهدي (عليه السلام) افراد مخصوصي هستند که در اولين فرصت، خود را به حضرت مي‌رسانند. در روايات تعداد آنان 313 نفر به عدد اصحاب پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) در جنگ بدر، مشخّص شده است.

امام صادق (عليه السلام) به فضيل بن عمر فرمودند:

«کأنّي اَنظُرُ إلی القائِمِ عَلی منبرِ الکوفة و حولَهُ ثلاثُ مائةٍ و ثلاثةٍ عَشرِ رَجُلاً عدةِ أهل البدرِ هُم أَصحَابُ الأَلوِيَـةِ وَ هُم حُكّامُ اللهِ فِي أَرضِه علی خَلقهِ»؛ «گويا مي‌نگرم قائم (عليه السلام) را بر منبر کوفه که سيصد و سيزده نفر به عدد اهل بدر، پيرامونش گرد آمده‌اند، آن‌ها مردان جنگاور و حاكمان خدا در زمين براي خلق اويند.»

ياران خاص که از آن‌ها به اصحاب امام مهدي (عليه السلام) ياد مي‌شود، چهره‌هاي حکومتي و اجرايي ايشان هستند. آن‌ها انسان‌هايي عادل، مقتدر، فقيه و کارآمدند که در تثبيت حکومت جهاني مولاي خود نقش اساسي دارند.

در برخي از روايات، ياران امام مهدي (عليه السلام) ده هزار نفر ياد شده و اين گونه آمده که تا آنان نيايند، قيام صورت نمي‌گيرد. امام صادق (عليه السلام) در اين‌باره مي‌فرمايند:

«سيصد و سيزده نفر ياران با او بيعت مي‌کنند. او تا هنگام کامل شدن ده هزار نفر در مکه، اقامت مي‌کند و سپس رهسپار مدينه مي‌شود.»

معناي روايت اين است كه ياران امام زمان (عليه السلام) منحصر در 313 نفر نيستند، بلكه اين تعداد كساني هستند كه در ابتداي قيام آن حضرت به گرد ايشان جمع مي‌شوند.

در آيات و روايات اگر چه از صفت‌هايي به عنوان ويژگي‌هاي ياران حضرت ياد شده است؛ اما بدون ترديد، يکي از پيام‌هاي اين روايات، برشمردن شرايط آرماني يک منتظر است. اهدافي که يک منتظر واقعي براي خود ترسيم مي‌کند و تمام توان خود را در راه رسيدن به آن‌ها به کار بندد و اوج‌هايي که يک شيعه در تمام قرن‌هـا و عصرها بدان‌ها چشم دوخته و خود را در مسير دست يافتن بدان‌ها قرار مي‌دهد.

 

 

 

 

[1] . شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 672 .

[1] . شيخ مفيد، الإرشاد، ج 2، ص 383 .

[1]. علامه مجلسی، بحارالانوار،ج 52، ص 323، ح 3 .

[ جمعه 6 / 9 / 1392برچسب:, ] [ 9:41 AM ] [ ali ] [ ]

سید خراسانی کیست و در هنگام ظهور چه می کند؟

 مصداق یابی سید خراسانی در دیدگاه مقام معظم رهبری(مدظله) ، از نهی تا تشویق!

 آیا مقام معظم رهبری(مدظله) از سید خراسانی بودن خویش اطلاع دارد؟!

 آیا مقام معظم رهبری(مدظله) ترویج مصداق شناسی شخصیتهای ظهور را درست می دانند ، و به آن رضایت دارند؟!

 آیا مقام معظم رهبری(مدظله) موظف نیست در صورت نادرست بودن این بحث ها به این انحرافات پایان دهد؟!

 مشهور بودن آقا به سید خراسانی در بین عوام و خواص!

 گردان استشهادیون نمونه ای از برخورد سریع آقا با اقدامات و مباحث نادرست!

 سکوت همراه با رضایت مقام معظم رهبری(مدظله) نشانه چیست؟!


یکی از شخصیتهای برجسته عصر ظهور سید خراسانی است که بنا بر روایات شریف با سپاهی انبوه از ایران قیام کرده و به سمت عراق پیش می رود ، شعیب بن صالح جوانی گندمگون و زیرک با ارده ای پولادین و بصیرتی شگفت فرمانده لشگر اوست.

سید خراسانی چند ماه مانده به ظهور و در ماه مبارک رجب به همراه سفیانی و یمانی در یک روز قیام می کند و هدف همه اینها عراق است.

سید خراسانی و سپاهش با اصلی ترین دشمن امام زمان(عج) که سفیانی می باشد  و عراق را اشغال نموده است ، وارد کارزاری سخت شده و بعد از شکست او ، با امام زمان(عج) بیعت نموده و لشگریانش را تحت اختیار امام زمان(عج) قرار می دهد.

انشاالله ما در آینده ، طی مقاله ای مفصل ثابت خواهیم کرد که مصداق شخصیت الهی سید خراسانی که بسیار مورد تکریم و تاکید اهل بیت(ع) قرار گرفته ، مقام معظم رهبری(مدظله) می باشد. ( روایات شریف از او و سپاهش بعنوان زمینه سازان ظهور امام زمان(عج) یاد کرده و شیعیان را برای پیوستن به سید خراسانی تشویق می کنند)

ما در این مجال اندک به طور خیلی خلاصه به ذکر مشخصات سید خراسانی و انطباق آن بر مقام معظم رهبری(مدظله) پرداخته و در ادامه به این سئوال مهم پاسخ خواهیم داد که آیا مقام معظم رهبری(مدظله) سید خراسانی بودن خویش را قبول دارد  یا نه؟!

(به لطف خدا مقاله مفصل سید خراسانی در آینده نزدیک منتشر خواهد شد)

 

صفات ذکر شده در روایات شریف برای سید خراسانی

امام باقر (ع):

« یخرج شاب من بنی هاشم بکفّه الیمنى خال، ویأتی من خراسان برایات سود بین یدیه شعیب بن صالح، یقاتل أصحاب السفیانی فیهزمهم »  

                                     ملاحم ابن طاوس، ص 77; عقد الدرر، ص 128، باب 5‏

 

۱-      « شاب » یا جوان بودن :

کلمه شاب در عربی ، جوان ، دارای طراوت و سرزندگی جوانی معنی می دهد و همانطوریکه که در فرهنگ ما افرادی(با هر سن و سالی) که سرزنده و با نشاط و طراوت باشند ، می گوییم جوان است ، در عرب نیز ، علاوه بر جوانان که سن و سال کم دارند ، کلمه شاب در مورد افراد دیگری که سرزنده و سرحال و بشاش و باطراوت باشند ، به کار می رود.

سرزندگی و طراوت و بشاشیت موجود در مقام معظم رهبری(مدظله) بسیار آشکار است بطوری که ایشان با وجود سن زیاد از بسیاری از جوانان نیز سرحالتر است ، کوهپیمایی ایشان که تا مدتی قبل هر هفته به طور منظم دوبار در سحرگاهان انجام میشد ، خود گواه این مطلب است.

 

( سرزندگی و شادابی آقا زبانزد خاص و عام است در حالی که بسیاری از جوانان سال تا سال برنامه ای بر ای سفر به کوه و کوهپیمایی ندارند معظم له هفته ای دوبار در سحرگاهان کوهپیمایی می کنند و البته سرعت و چابکی ایشان نیز در این کوهپیمایی ها بسیاری قابل توجه است)

 

 

۲-      مٍن بنی هاشم :

 

سیادت سید خراسانی که البته در مورد مقام معظم رهبری(مدظله) نیاز به توضیح ندارد ، ایشان از طرف پدر سید حسینی بوده و به فرموده برخی از بزرگان از طرف مادر نیز سید حسنی می باشند.

 

(داستان سید حسنی و سید حسنی بودن آقا از زبان حجت الاسلام صدیقی)

 

۳-     مٍن خراسان :

 

 مسئله خراسانی بودن مقام معظم رهبری(مدظله) نیز آشکار است ، ایشان متولد خراسان بوده و پدر ایشان سید جواد با وجود اینکه آذری زبان هستند ، از دهها سال قبل از مهاجرین و مجاورین در کنار بارگاه مطهر امام رضا(ع) محسوب می شوند.

و البته برخی از مفسرین کلمه خراسان را به کل ایران تعمیم می دهند و اعتقاد دارند که در زمان ائمه اطهار(ع) ، از لفظ خراسان بعضی مواقع کل ایران را مورد نظر داشتند که حتی در این صورت نیز باز این مسئله در مورد مقام معظم رهبری(مدظله) صدق می کند.

 

          (اولین شناسنامه الکترونیکی در کشور که چند ماه قبل برای مقام معظم رهبری(مدظله) صادر شده است. محل تولد معظم له مشهد مقدس می باشد)

 

۴- بکفّه الیمنى خال:

 

خال را چه به معنای نشانه در دست راست بگیریم و چه بفرموده برخی از عزیزان به معنی خلل و سستی در دست راست بگیریم( از ریشه خال ، یخل ، خلل ) ، باز این قضیه در مورد مقام معظم رهبری(مدظله) صدق می کند.

جراحت دست راست معظم له که در انفجار مسجد ابوذر در سال 60 به وجود آمد ، هم معنای نشانه را می تواند داشته باشد و هم موجب خلل و سستی شده است.

 

 

(مقام معظم رهبری(مدظله) لحظاتی پس از انفجار شدید در مسجد ابوذر تهران ، بسیاری از پزشکان  از زنده ماندن معظم له در این انفجار شدید که در فاصله بسیار نزدیک ایشان رخ داد ، شگفت زده بودند)

 

 

۵-  بین یدیه شعیب  بن صالح  :

 

شعیب بن صالح فرمانده لشگر اوست.

 

 

 

( سید خراسانی و شعیب بن صالح دو شخصیت برجسته ایرانیان در زمان  ظهور )

سید خراسانی شعیب بن صالح را بعنوان فرمانده لشگر خود برمی گزیند)

 

 

آیا مقام معظم رهبری(مدظله) از این موضوع که برخی از بزرگان و

 

 منتظران امام زمان(عج) ، معظم له را بعنوان سید خراسانی می دانند

 

 اطلاع دارد و در صورت اطلاع آیا این موضوع را قبول دارد؟!

 

ما با ذکر چند قضیه و نتیجه گیری از آن ، ثابت خواهیم کرد که آقا اولاً از سید خراسانی بودن خویش آگاه است ، ثانیا از وجود این مباحث در جامعه اطلاع دارد و ثالثا بر مصداق شناسی شخصیتهای ظهور رضایت داشته و حتی خود بر گسترش این مباحث تاکید دارند.

 

در ابتدا با ذکر یک واقعه تاریخی به جواب این سئوال خواهیم پرداخت :

 

برخورد با انحرافات و خرافه گرایی از وظایف رهبران دینی

 

هنگامی که ابراهیم فرزند خردسال حضرت رسول(ص) ، به علت بیماری از دنیا رفت همزمان با آن خسوفی رخ داد ، در آن زمان که علت بسیاری از پدیده های طبیعی مشخص نبود ، بسیاری از مردم علت این خسوف را مرگ فرزند پیامبر اکرم(ص) دانسته و عنوان می کردند که این نشانه ی بزرگی و عظمت پیامبر خداست که خورشید هم در حزن او می گیرد.

شاید برخی از اطرافیان پیامبر که عمق انحراف را نمی دانستند ، از اینکه این همزمانی باعث بیشتر شدن محبوبیت و مقبولیت حضرت رسول در بین عوام میشد ، راضی و خوشنود بودند ، ولی پیامبر اسلام(ص) وقتی از این بحث ها و شایعات مطلع شدند ، بی درنگ برای جلوگیری از انحراف اقدام کرده و طی یک سخنرانی در مسجد و بیان این مسئله که این خسوف یک امر طبیعی بوده و همزمانی آن هیچ ربطی به مرگ فرزند من ندارد ، به این انحراف و شایعات پایان داد.

 

یکی از وظایف مهم رهبران  جامعه اسلامی ، شناخت انحرافات و جلوگیری از ادامه آنهاست زیرا در صورت عدم برخورد با آنها می تواند به نتایج غیرقابل جبران برای جامعه اسلامی تبدیل شود .

در عصر حاضر که دوران ارتباطات و سرعت نامیده می شود ، شناخت انواع و اقسام انحرافات مخصوصا در حوزه دین و علی الخصوص بحث بسیار مهم مهدویت و ظهور اهمیت مضاعف یافته از وظایف مهم بزرگان دین و انقلاب محسوب می شود.

ما اعتقاد داریم که مقام معظم رهبری(مدظله) با کانالهای ارتباطی وسیعی که دارند به طور کامل از مباحث مهمی که در عرصه مهدویت در جامعه مطرح است مطلع می باشند و در موقع ضرورت آنها را هدایت می نمایند.

 

ما در مقاله « بررسی موج بشارت ظهور در سالهای 78 تا 81 » به وضوح نشان خواهیم داد که این موج ظهور، ابتدا توسط مقام معظم رهبری آغاز شد و با بشارتهای ایشان ادامه یافت و حتی قبل از موعد مقرر ظهور یعنی عاشورای 81 که منطبق بر جمعه بود (و بسیاری از بزرگان انتظار ظهور را در این روز داشتند ، چون 23 ماه مبارک رمضان همان سال نیز طبق فرموده روایات در صبح جمعه بود) معظم له از به وجود آمدن تاخیر در ظهور خبر دادند

( نقل قول از آیت الله ناصری در جمع جوانان چند ماه قبل از عاشورای 81) (1)

و  در 19 دی سال ۸۱ در دیدار جوانان قمی که در اندک مدتی پس از عاشورای موعود بود ، مقام معظم رهبری جوانان را به«مایوس نشدن» از «عدم تحقق وعده الهی»(ظهور) فراخواندند و اینها نشان می دهد که معظم له از تمام مباحث و جریانات و امواجی که در مهدویت و ظهور در جامعه شکل می گیرد و در جریان است ، اطلاع دقیق و کافی دارد.

 

 به موارد زیر دقت فرمائید :

سید خراسانی ، مشهور در بین عوام و خواص!

سردار سرافراز جبهه های حق علیه باطل سردار سرلشگر سید یحیی صفوی در سفری كه مقام معظم رهبری به مشهد مقدس داشتند در جمع جوانان بسیجی در سال 78 اینگونه معظم له را مورد خطاب قرار می دهند: 

ای سید خراسانی! این بسیجیانت امروز اینجا جمع شده اند تا با تو عهدی دوباره ببندند و بگویند كه تا آخر در ركاب شما خواهند بود تا زمانی که در رکاب امام زمان(عج) جانبازی کنند.

و یا مداح دلسوخته اهل بیت(ع) حاج صادق آهنگران در سفری كه آقا به دوكوهه داشتند در ایام عید (فروردین ماه) 81 ایشان را در یک مراسم رسمی با لفظ سید خراسانی مورد خطاب قرار دادند.

            

(سید خراسانی بودن مقام معظم رهبری(مدظله) در بین بسیاری از خواص و بزرگان مشهور است)

و در آخرین مورد در دیدار 19 دی امسال، مردم  قم در طی هم خوانی شعری در محضر معظم له ایشان را با لفظ « یار خراسانی » مورد خطاب قرار دادند.

شعر یار خراسانی

        ( فایل صوتی هم خوانی شعر  با صدای سلحشور ، بسیار جذاب 800kb)

 

هم خوانی سرود پادسدارن در محضر مقام معظم رهبری در ۵ آذر امسال :

سپاهیان همه مدیون عشقند        خدا مردان حق مجنون عشقند
خراسانی ترین سید مخور غم        که پاسداران حواریون عشقند
مو موسایی کنون بر نیل دارم         برای ابرهه سجیل دارم
برای اوج علم و رشد ایمان            دو بال از شهپر جبریل دارم
علی شوکت علی صولت علی نام    خدایا رهبری تکمیل دارم

 در دیداری که اعضای فعال بسیج دانشجویی کوی دانشگاه تهران (که در نشریه « رایحه ظهور» نیزفعالیت داشتند) در سال 80 با استاد پناهیان داشتند این سوال مطرح شد :

استاد ما شنیده ایم که شما مقام معظم رهبری(مدظله) را سید خراسانی می دانید، آیا صحیح است؟

جواب استاد پناهیان :

بله ، برای بنده یقینی است که ایشان سید خراسانی هستند ، البته هر شخصی خودش باید به یقین برسد و این موضوع مثل اثبات مسائل مادی نبوده و دو دوتا چهارتا نیست ، و هر کسی باید خودش به یقین برسد.

  

استاد پناهیان(مسوول اتاق فکر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها):

          برای بنده یقینی است که سید خراسانی مقام معظم رهبری(مدظله) میباشد)

و نمونه های متعدد دیگر...

سئوال مهم

حال این سئوال پیش می آید :

 با دقت در موارد بالا و اینکه مسئله سید خراسانی بودن آقا در محضر ایشان  بارها  و بارها تکرار شده است ،  آیا نمی بایست  که معظم له در صورت  نادرست بودن مسئله ،  به  این انحراف بزرگ واکنش نشان داده و آن را گوشزد نموده و اصلاح فرمایند و به این مباحث نادرست پایان دهند؟!

 

نمونه ای از حساسیت مقام معظم رهبری(مدظله) به مسائل جاری جامعه

 

در مورد قضیه تشکیل گردان استشهادیون در قم بعد از عاشورای غمبار امسال که برای برخورد با سران فتنه در صورت تعلل دستگاه قضایی و سکوت و رضایت مقام معظم رهبری اولتیماتوم داده بود ، رهبر عزیز انقلاب دو هفته بعد از اعلام موجودیت گردان استشهادیون ، در دیدار سالیانه خود با مردم  قم با فرمایشات حکیمانه خود مبنی بر رعایت قانون و آرامش ، ضمن نشان دادن اطلاع و آگاهی خود از قضیه ، راه درست را به فرزندان انقلابی خویش نشان دادند ، در حالی که از ابتدای تشکیل گردان بیش از 2 هفته نمی گذشت:

...من برحذر میدارم جوانهاى عزیز را، فرزندان عزیز انقلابىِ خودم را از اینكه یك حركتى را خودسرانه انجام بدهند؛ نه، همه چیز بر روال قانون....

 

پس می بینیم که معظم له از جریانات و بحثهای مهم موجود در جامعه مطلع بوده و در مواقع لازم آنها را هدایت می کند.

 

 

( حلقه اولیه گردان استشهادیون فدائیان اسلام بر سر مزار شهید نواب مقام معظم رهبری(مدظله) در کمتر از ۲ هفته از تشکیل گردان مطلع شده و در ۱۹ دی در بیاناتی حکیمانه به آن واکنش نشان داده ضمن تمجید از غیرت فرزندان انقلابی خود ، خواستار آرامش و عمل به قانون شدند) 

 

حال برمی گردیم به مسئله سید خراسانی و اینکه قطعاً معظم له می دانند که در جامعه ایشان را مصداق سید خراسانی و کسی که پرچم انقلاب را به دستان مبارک امام زمان(عج) خواهد داد ، یاد می کنند .

پس با وجود اینکه مباحث مربوط به سید خراسانی بودن آقا نزدیک به ۱۵ سال است که زبانزد خواص و عوام است و از سویی دیگر اهمیت بسیار زیاد این مسئله و  انحراف در صورت نادرست بودن این قضیه ، بر ایشان واجب است که در صورت نادرست بودن این بحث ها ، زودتر جلوی این انحرافات را بگیرند پس می توان نتیجه گرفت که این سکوت و عدم واکنش ایشان دلیل بر تایید و رضایت است ، زیرا معظم له بارها نشان داده اند که حتی در انحرافات جزئی تر نیز کوتاه نمی آیند و راه درست را نشان می دهند و اینکه سید خراسانی بودن ایشان در محضر مبارکشان بارها و بارها بصورت عمومی و خصوصی مطرح می شود و ایشان نیز سکوت کنند ، قطعا نشان دهنده رضایت و تایید ایشان است.

و البته ما اعتقاد داریم که مسئله فراتر از اینهاست ، معظم له ضمن اطلاع و آگاهی از سید خراسانی بودن خویش ، این راز را در ابتدا خودشان  برملا می سازد و جان مشتاقان ظهور را به وجد  آورده  و آنها را به مصداق شناسی شخصیتهای ظهور و در واقع پرداختن به نشانه ها و انتظار عملی و توجه به نزدیکی ظهور ترغیب می نمایند آنجا که در شعر معروف خویش می فرمایند :

یاران خراسانی

 

سر خوش ز سبوی غم پنهانی خویشم
چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم

 

در بزم وصال تو نگویم ز کم و بیش
چون آینه خو کرده به حیرانی خویشم

 

لب باز نکردم به خروشی و فغانی
من محرم راز دل طوفانی خویشم

 

یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمری است پشیمان ز پشیمانی خویشم

 

از شوق شکرخند لبش جان نسپردم
شرمنده جانان ز گرانجانی خویشم

 

بشکسته تر از خویش ندیدم به همه عمر
افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم

 

هر چند « امین » بسته دنیا نیم اما
دلبسته یاران خراسانی خویشم

 

جالب است که ابیات بالا و عباراتی مانند «  بزم وصال تو » و « شوق شکر خند لبش » نشان می دهد که معظم له با معشوق آسمانی و یار سفرکرده در حال گفتگو و رازگوییست .

 

سئوالی که به ذهن می آید که یاران خراسانی که معظم له با وجود عدم دلبستکی به دنیا خود را دلبسته به آنها می داند کیستند؟! و چرا و به چه دلیلی ایشان تا این حد به این یاران دلبسته است؟!

آیا یاران خراسانی می توانند جز یاران سید خراسانی باشند که طبق روایات شریف همراه ایشان در جستجوی مهدی موعود(عج) از ایران قیام کرده و رهسپار عراق می شوند؟

اصولا یاران خراسانی به همراه خویش مفهوم دیگری نیز در پی دارد و آن رهبر خراسانی یا سید خراسانی است و با این تفسیر دلیل ارادت و محبت شدید آقا به این یاران خراسانی نیز آشکار می شود و آن اینکه این یاران خراسانی یاوران مهدی(عج) و زمینه سازان ظهور او هستند.

در واقع آقا با این بیت به صراحت خویش را سید خراسانی معرفی کرده و در نظر دارد تا با ذکر این حقیقت قلب و جان منتظران امام زمان(عج) را به وجد آورد و آنها را بیش از پیش به نزدیکی ظهور امیدوار کرده و به دنبال کردن مصداق شناسی شخصیتهای دوران ظهور و بررسی نشانه های نزدیک بودن ظهور سوق دهد.

پس به روشنی در می یابیم که مقام معظم رهبری(مدظله) نه تنها از طرح مباحث سید خراسانی در جامعه مطلع است که خود نیز ضمن سرودن شعری این بشارت را به منتظران امام زمان(عج) می دهد و خواستار پی گیری بشارت نزدیکی ظهور در جامعه و لوازم آن که شناختن نشانه های ظهور و مصداق شناسی باشد ، در بین منتظران امام زمان(عج) در جامعه می شود.

 

دو اصل مهم و لازم در مورد قیام سید خراسانی :

 

برای تحقق هر چیزی شرایط و زمینه هایی لازم است که تا آن زمینه ها و شرایط مهیا نباشد ، هدف مورد نظر به دست نمی آید. در مورد سید خراسانی نیز همین طور ، سید خراسانی کسی است که توده های عظیم مردمی را از ایران اسلامی به حرکت درمی آورد و برای جنگی بزرگ رهسپار عراق می گردد و در آنجا با لشگر بسیار قدرتمند سفیانی که از جانب یهود و استکبار به شدت تقویت شده است به مبارزه ای سخت می پردازد ، و حتی قبل از آن به عقیده برخی از مفسرین درگیریهای سختی با جبهه باطل دارد که ممکن است نیروهای دریایی غربیها باشد ، پس سید خراسانی برای موفقیت در این نبرد بزرگ و قبل از آن برای به حرکت در آوردن توده های مردمی باید شرایط و خصوصیاتی داشته باشد که ما در دو مورد به این خصوصیات می پردازیم :

 

۱- سید خراسانی باید مقبول و محبوب توده های مردمی باشد

 

تاریخ نشان داده است که انسانها ، بخصوص مومنان و صالحان حاضر نیستند که در زیر بیرق هر کسی سینه بزنند و جان و هستی خویش را برای هر کسی فدا کنند ، مگر اینکه در طی سالیانی دراز ، مراتب عظمت و تقوی و زهد و تقدس او برای آنها آشکار شده باشد

به عبارت دیگر برخلاف جریان باطل که برای راه انداختن امواج مردمی از قدرت زر و زور و تزویر و شهوات و امیال شیطانی انسانها بهره می جوید و می تواند در کوتاه مدت با جاذبه های مادی طرفداران زیادی به دست آورد ، جریان حق تنها در بلند مدت و با گذشت زمان و بهره گیری از جاذبه های معنوی می تواند به این مهم دست یابد.

به طور مثال مردم به این علت به ندای حضرت امام(ره) در سال 42 لبیک گفتند و در راه او جانبازی کردند که نزدیک به 30 سال مراتب ایمان و تقوق و تقدس و زهد او را از نزدیک دیده بودند و وقتی امام(ره) برای ایثار و جانبازی در راه اسلام مردم را فرا خواند ، در صداقت امام(ره) شک نکردند.

قطعاً سید خراسانی نیز باید چنین مقبولیتی داشته باشد ، به عبارت دیگر سید خراسانی که قیامی نظامی را به راه می اندازد و نیاز به جانبازی و ایثارگری مردم دارد ، باید در طول سالها ، اعتماد مردم را کسب کرده باشد ، و اینگونه نیست که مردم(مخصوصا مومنان) حاضر باشند برای فردی ناشناس که  صداقت و تقدس او برای آنها ثابت نشده است ، جانبازی و قیام کنند و جان خود را بدهند.

نکته ای که وجود دارد این است که سید خراسانی علاوه بر مقبولیت باید محبوبیت نیز داشته باشد تا بتواند جانهای طرفداران خویش را آنچنان شیفته و شیدا کند که در راه او و هدف مقدسش جانبازی کنند. 

پس سید خراسانی چهره ای شناخته شده و مقدس ، مقبول و محبوب است که می تواند با فرمان خود ، توده های مردمی را به حرکت درآورد ، درست جایگاهی که اکنون مقام معظم رهبری(مدظله) دارد و می تواند با یک فرمان دهها میلیون انسان را بسیج کند.

 

 

(مقبولیت و محبوبیت بسیار عجیب مقام معظم رهبری(مدظله) در دنیای کنونی واقعاً بی نظیر است ، خبرنگار ایتالیایی که در سفر آقا به اصفهان حضور داشت می گوید که مردم با چنان شور و حرارتی به استقبال آمده بودند که گویی مسیح ظهور کرده است!)

 

۲- سید خراسانی باید دارای ارتشی پیشرفته و قدرتمند باشد.

 

با توجه به پیشرفتهای نظامی شگفت انگیز ارتشهای جهان بخصوص در جبهه استکبار در عصر حاضر ، روشن است که هیچ قیامی به سادگی و آسانی توان مقابله با آنها را ندارد ، مگر اینکه دارای ارتشی منظم بوده و از لحاظ سلاح و ادوات جنگی مجهز باشد ، به عبارت دیگر فردی ناشناس حتی اگر توده های مردمی را به حرکت درآورد( که نمی تواند) باز برای پیروزی بر یهود و استکبار و سفیانی که از جانب یهود به آخرین سلاحها مجهز شده و ارتشی قدرتمند دارد ، باید از سلاح های پیشرفته و نیروهای آموزش دیده بهره ببرد.

 

 

 

پس سید خراسانی برای برپایی قیام خود باید دو خصوصیت مهم داشته باشد :

 

1-      مقبولیت و محبوبیت مردمی ، تا مردم به فرمان او قیام کرده و جانبازی کنند

2-      ارتشی قدرتمند تا با کمک آن بتواند بر استکبار و سفیانی پیروز شود

 

و آشکار است که مقام معظم رهبری(مدظله) هر دو خصوصیت را به بهترین توجهی دارا می باشد

 

کلام آخر :

 

آشکار شدن مصداق شخصیتهای ظهور از سید خراسانی و یمانی تا شعیب بن صالح و سفیانی و ملک عبدالله و وقوع بسیاری از نشانه ها و به حرکت درآمدن محورهای فعال در دوران ظهور نشان می دهد که جهان در آستانه واقعه مبارک ظهور است و دوست و دشمن نزدیک شدن این واقعه عظیم را به خوبی حس می کنند.

از این روست که جبهه باطل در طی چند سال گذشته تمام توان خود را برای مقابله با آن یعنی کانون این تحول بزرگ ، ایران اسلامی به کار گرفته است.

انتخابات و اغتشاشات اخیر ایران که آخرین امید استکبار برای تسلیم کردن ایران اسلامی بود ، شکست خورد و به طرز بی سابقه ای باعث افزایش محبوبیت رهبری عزیز انقلاب ، « سید خراسانی » و اتحاد و انسجام ایرانیان زمینه ساز ظهور گردیده است ، در حالی که اسرائیل با تهدیدهای مکرر به دنبال یافتن بهانه و آغاز جنگ در خاورمیانه و کشاندن پای آمریکا به این درگیریهاست ، نیروهای آمریکایی کمتر از یکسال دیگر از عراق خارج خواهند شد.

در حالی که ایران هرلحظه قدرتمندتر و غیرقابل مهارتر می گردد و خاورمیانه در دستان ایران قرار می گیرد ، هیچ راه و چاره ای برای استکبار باقی نمی ماند جز اینکه از آخرین مهره خود یعنی سفیانی که از سالها پیش مشغول به تجهیز و تدارک او بوده است ، استفاده کند ، به امید اینکه بار دیگر بر خاورمیانه مسلط گردد

[ جمعه 29 / 8 / 1392برچسب:, ] [ 12:25 AM ] [ ali ] [ ]
موعودنامه

چندي پيش تيمي از دانشمندان آمريكايي دريافتند كه برخي از گياهان استوايي فركانس هايي مافوق صوت از خود صادر مي كنند كه به وسيله دستگاه هاي پيشرفته علمي ثبت شده است.

دانشمندان حدود سه سال به تحقيق ومطالعه اين وضعيت حيرت آور پرداختند و سرانجام دريافتند كه اين پالس هاي مافوق صوت به الكتريسته نوري تبديل شده و بيش از صدمرتبه در ثانيه تكرار مي شوند.

يك تيم آمريكايي اين آزمايش را در برابر يك گروه علمي در انگليس انجام دادند كه در بين اين گروه، يك دانشمند مسلمان هندي الاصل نيز قرار داشت. بعد از 5 روز آزمايش، گروه انگليسي از اين مساله بسيار شگفت زده شدند ولي دانشمند مسلمان انگليسي گفت: مامسلمانان اين مساله را در 1400 سال پيش تفسير كرده ايم. دانشمندان از اين سخن وي بسيار حيرت زده شدند و اصرار كردند كه آن را برايشان شرح دهد. دانشمند مسلمان اين آيه قرآن را قرائت كرد: «و هيچ موجودي نيست جز آن كه او را به پاكي مي ستايد ولي شما ذكر تسبيحشان را نمي فهميد. او بردبار و آمرزنده است.»

زماني كه اسم جلاله «الله» بلند شد، پالس هاي مافوق صوت به الكتريسته نوري تبديل و بر روي مانيتورها ظاهر گشت.

پروفسور «وليام براون» مسئول اين تيم تحقيقاتي با اين دانشمند مسلمان براي شناخت دين اسلام به گفت و گو پرداخت و دانشمند مسلمان براي وي دين اسلام را تشريح كرده و يك جلد قرآن مجيد به همراه تفسير آن به زبان انگليسي را به وي اعطا كرد. براون شهادتين را گفت و مسلمان شد

[ پنج شنبه 9 / 8 / 1392برچسب:, ] [ 9:53 AM ] [ ali ] [ ]
آیا میدانید؟

آیا می دانید که اگر شما در حال حمل قرآن باشید ، شیطان دچار درد شدید در سر می شود و باز کردن قرآن ، شیطان را تجزیه می کند و با خواندن قرآن ، به حالت غش فرو میرود.. و خواندن قرآ ن باعث در اغما رفتنش میشود؟؟؟؟ و آیا شما می دانید که هنگامی که می خواهید این پیام را به دیگران ارسال کنید ، شیطان سعی خواهد کرد تا شما را منصرف کند؟؟؟؟ فریب شیطان را نخور!!!!! پس این حق را دارید که این پست رو کپی کنید به امید اینکه همه در پناه قران باشیم...!!!

[ شنبه 7 / 8 / 1392برچسب:, ] [ 11:12 AM ] [ ali ] [ ]
آیا جنیان و فرشتگان هم منتظر ظهورند؟
 
 
 


آیا مى توان گفت فرشتگان و جنّیان هم در انتظار بسر مى برند؟

گرچه ما به روایاتى كه دلالت بر منتظر بودن تمامى جنّیان و فرشتگان بكند برخورد نكردیم اما اخبار و احادیث بسیارى بیانگر منتظر بودن گروهى از فرشتگان و اجنّه هستند.

1 - أبان بن تغلب مى گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«.. آن گاه كه او(حضرت قائم عج) پرچم رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را به اهتزاز درآورد سیزده هزار و سیزده فرشته كه سالها منتظر ظهورش بوده أند به زیر پرچمش گرد مى آیند (و آماده نبرد مى شوند) همان فرشتگانى كه با نوح پیامبر در كشتى، با ابراهیم خلیل در آتش و با عیسى هنگام عروج به آسمان همراه بودند».(1)

2 - امام باقر(علیه السلام) مى فرمایند:

«فرشتگانى كه در جنگ بدر به پیامبر(صلى الله علیه وآله) یارى دادند، هنوز به آسمان بازنگشته اند (منتظر ظهور حضرت اند) تا اینكه حضرت صاحب الامر را یارى رسانند و مقدارشان 5 هزار فرشته مى باشد».(2)

3 - محمد بن مسلم مى گوید:

«از امام صادق(علیه السلام) درباره ى میراث علم و اندازه ى آن پرسیدم، حضرت در پاسخ فرمود: خداوند دو شهر یكى در شرق زمین و دیگرى در غرب آن دارد، در آن دو شهر، گروهى سكونت دارند كه نه ابلیس را مى شناسند و نه از آفرینش او آگاهى دارند، هر چند مدت یك بار با آنان دیدار مى كنم، آنان درباره ى مسائل مورد نیاز و چگونگى دعا از ما مى پرسند و ما به آنان مى آموزیم، هم چنین آنان درباره ى زمان ظهور حضرت قائم مى پرسند... گروهى از آنان از روزى كه به انتظار حضرت قائم بوده اند هرگز سلاح خود را بر زمین نگذاشته اند و وضع آنان همین گونه بوده است، آنان از خداوند مى خواهند كه صاحب الامر را به آنان بنمایاند».(3)

4 - امام على(علیه السلام) مى فرمایند:

«... خداوند، حضرت مهدى(عج) را با فرشتگان جن و شیعیان مخلص یارى مى كند».(4)

با توجه به این روایات مى توان بیان داشت كه هم فرشتگان و هم برخى از جنّیان و هم موجودات ناشناخته دیگرى در انتظار و چشم به راه آمدن آن منجى عالم هستند.


آیا زمین و پرندگان و حیوانات هم در انتظار ظهور حضرت هستند؟

بر اساس روایات گوناگون زمین، پرندگان، حیوانات درّنده و ماهیان دریاها هم در انتظار آمدن و ظهور حضرت حجت هستند.

رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرماید:

«همه اهل آسمان و زمین، پرندگان، حیوانات درنده و ماهیان دریا از ظهور حضرت مهدى(عج) شاد و خرسند مى شوند».(5)

آرى زمین هم منتظر ظهور قائم(عج) است تا تمام بركاتش را بیرون بریزد.

أمیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

«زمین بشاشت خود را به سبب عدل ظاهر كند و آسمان باران خود را ببارد و درخت میوه خود را افزون دهد و زمین گیاه خود را برآورد و براى اهل زمین خود را زینت كند و وحوش ایمن باشند تا اینكه در همه اطراف زمین مانند چارپایان چرا كنند. زمین گنج هاى خود را ظاهر كند، پس قایم(عج) به مردم بگوید: بخورید، گوارا باشد شما را به سبب آنچه در ایام گذشته كردید از عملها، پس مسلمانان اهل دین حق اند.» .(6)



پی نوشتها :


1- صدوق، كمال الدین تمام النعمه ، ج 2، ص 672.

2- حر عاملى، اثبات الهداه، قم ، ج 3، ص 549.

3- حر عاملى، اثبات الهداه، ج 3، ص 523.

4- حسینى، حصینى، الهدایه الكبرى ، 1406 هـ ق، ص 31.

5- و. ك، یوسف بن یحیى مقدسى سلمى شافعى، عقد الدرر فى اخبار المنتظر، ص 149 و 84، عالم الفكر، قاهره ; ر ك، جلال الدین سیوطى، در المنثور، بیروت، دار الامر، ج 6، ص 50.

6- محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج 53، ص 85 - 86، ب 29، ح 86.

تبیان

[ سه شنبه 5 / 8 / 1392برچسب:, ] [ 10:38 AM ] [ ali ] [ ]
اهداء ثواب نماز و قرائت قرآن به امام زمان (عج)
 

ائمه معصومین، علیهم السلام از این هدیه ها بی نیازند، همانگونه که دریا از آنچه ابرها بر آن می بارند بی نیاز است . ولی ما بی نیاز نیستیم از اینکه به ایشان هدیه ای تقدیم نماییم .

یکی از آداب و وظایف مؤمنان منتظر در عصر غیبت، هدیه کردن ثواب نماز یا قرائت قرآن به امام زمان علیه السلام، است . همانطور که هر یک از ما برای نشان دادن علاقه و محبت خود به دیگران، کلمات محبت آمیز بر زبان می آوریم، به دیدارشان می رویم یا به آنان هدیه می دهیم تا از دوستی و محبت متقابل آنها برخوردار شویم، با بر زبان آوردن آیات زیبای قرآن یا عبارات و آیات نماز، عشق و علاقه قلبی خویش را به مولایمان حضرت صاحب الزمان (ع) هدیه می کنیم تا از محبت و دوستی آن امام بزرگوار بیشتر بهره مند گردیم .
چنانکه نقل است در زمان امام حسن مجتبی (ع) دخترک خدمتکاری با دسته گلی خوشبو نزد امام آمد و شاخه گلی را به آن حضرت هدیه نمود . امام در مقابل این کار پاداش بزرگی به وی بخشید . سپس در مقابل نگاه متعجب اطرافیان خود فرمود: خداوند به ما دستور داده و فرموده است:هر گاه کسی شما را ستایش کند شما باید در مقابل به ستایشی بهتر از آن یا مانند آن پاسخ دهید . (1)در واقع ائمه معصومین، علیهم السلام ما از این هدیه ها بی نیازند، همانگونه که دریا از آنچه ابرها بر آن می بارند بی نیاز است . ولی ما بی نیاز نیستیم از اینکه به ایشان هدیه ای تقدیم نماییم .
البته در اینکه نماز مخصوصی به عنوان هدیه به حضرت مهدی یا به یکی از ائمه اطهار، علیهم السلام، به جای آوریم یا سوره ای را به عشق آنان ختم کنیم، هیچ حد و وقت و شماره ای نیست و هر کس به مقدار محبت و توانایی اش به محبوبش هدیه تقدیم می کند و بر حسب طاقتش او را خدمت می نماید . بدون شک نماز و قرآنی که با این نیت آغاز می شود علاوه بر ثواب و پاداشی که برای صاحب آن به همراه دارد، پیوند و ارتباط انسان مومن را با امام غائبش محکم تر می کند که به وسیله آن می تواند به محبوب خویش نزدیک تر شود .
چنانکه امام موسی کاظم (ع) در فضیلت آنان که ثواب قرائت و ختم قرآن رابه پیامبر و ائمه اطهار، علیهم السلام، هدیه می کنند، فرموده اند:پاداش آنان این است که در روز قیامت با ما اهل بیت خواهند بود .همچنین یکی از معصومین، علیهم السلام، روایت است که فرموده اند:هر کس ثواب نماز خود (چه واجب و چه مستجب) را برای رسول خدا و امیر المؤمنین و امامان بعد از آن حضرت، علیهم السلام، قرار دهد خداوند ثواب نمازش را آنقدر افزایش می دهد که از شمارش آن نفس قطع می گردد و پیش از آنکه روحش از بدنش برآید به او گفته می شود: هدیه تو به ما رسید پس امروز، روز پاداش و تلافی کردن (نیکیهای) توست . دلت خوش و چشمت روشن باد به آنچه خداوند برایت مهیا فرموده و گوارایت باد آنچه که به آن رسیده ای .
پی نوشت:
1 - سوره نساء ، آیه 86
[ سه شنبه 5 / 8 / 1392برچسب:, ] [ 10:36 AM ] [ ali ] [ ]

اسحاق بن صبّاح از امام رضا عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: «همانا اين (امر) به زودى به كسى خواهد رسيد كه براى او حمل است. (يعنى محتاج است كه او را با خود حمل كنند مراد كودكى است). (و ممكن است «حمل» تصحيف «خمل» باشد و مراد فراموش ‏شدگى است).
اى گروه شيعه- خداوند شما را مورد رحمت قرار دهد- بنگريد به آنچه از راستگويان عليهم السّلام در باره سنّ قائم عليه السّلام رسيده و گفته ايشان كه به هنگام رسيدن امر امامت به آن حضرت كم‏سال‏ترين امامان و جوانترين آنان است و اينكه به هيچ يك از امامان پيش از او امر امامت در سنّى همانند او داده نشده است. و نيز بنگريد به فرمايش آنان: «و گمنام‏ترين ما» كه با گمنامى آن حضرت به غايب بودن شخص او و پنهان بودن او از نظرها اشاره مى‏كنند، و وقتى روايات بطور متّصل و متواتر در مورد اين گونه چيزها پيش از پيدايش آنها آمده، و حدوث اين حوادث را پيش از بوجود آمدن آنها خبر داده، و سپس آشكارا مشاهده شدن و پديد آمدن آن پيش‏بينى‏ها را تحقّق بخشيده است، لازم مى‏گردد كه شكّ‏ها از كسى كه خداوند دلش را گشوده و نور بخشيده و هدايتش فرموده و ديده او را روشنى عطا كرده برطرف گردد. سپاس خداى را كه هر كدام از بندگانش را كه بخواهد به سبب تسليم آنان به امر او و امر اوليائش و يقين آنان به حقّانيّت همه آنچه گفته است به رحمت خويش اختصاص مى‏دهد و نيز به اطمينان آنان به حقّ بودن هر آنچه امامان عليهم السّلام گفته‏اند بدون ترديد و شكّ در آنها، زيرا كه خداى عزّ و جلّ مقام حجّت‏هاى خود را بالا برده و مقام ديگران را فرو آورده است مبادا بر ايشان بيگانگان باشند، و پاداش تسليم شدن به گفته‏هاى آنان و بازگشتن به سوى‏ ايشان را هدايت و ثواب قرار داده و كيفر شكّ و ترديد در گفته‏هاى ايشان را كورى و عذاب و دردناك مقرّر فرموده، و تنها از خداوند ثواب را بر آنچه كه بدان منّت گذاشته مى‏خواهيم، و نيز بيشتر ساختن آنچه را كه مرحمت فرموده و نيكو نگرى در آنچه به سوى آن رهبرى فرموده است خواستاريم كه ما به واسطه او و براى او هستيم.

[ دو شنبه 30 / 6 / 1392برچسب:, ] [ 9:12 AM ] [ ali ] [ ]
موعودنامه

تلفظ به نام مبارك حضرت مهدي (ع)

 


مطابق روايات متعدد ، از بردن نام حضرت مهدي (ع) كه همنام پيامبر اسلام (ع) است نهي

شده ، از اين رو نام او را در نوشتن اين گونه ‹‹م ح م د›› مي نويسند؟ آيا نام بردن او حرام

است ؟

اين مسأله يك مسأله فقهي است ، بعضي از علما و فقها از بررسي روايات چنين استفاده كرده

اند كه در عصري (مانند غيبت صغري) كه خطر و فشار بسيار بود و براي حفظ جان حضرت

مهدي (ع) و ديگران نياز به تقيه و رازپوشي بود ، امامان (ع) از بردن نام آن حضرت نهي

نموده اند ، ولي در اين عصر كه تقيه اي در كار نيست ، بردن نام او اشكال ندارد .

 

بر همين اساس يكي از واسطه ها ، همين سوال را از ناحيه مقدسه نمود ، از طرف حضرت

مهدي (ع) چنين پاسخ آمد :

 

ان دللتم علي الاسم اذا عوه، و ان عرضواالمكان دلوا عليه:

‹‹اگر آنها را به نام حضرت مهدي (ع) آگاه سازيد ، آن را ظاهر مي سازند ، و اگر مكانش را

بشناسند بر ضد او اقدام مي كنند.›› (وسائل الشيعه، ج11، ص488)

 

بر همين اساس ، در مواردي كه تقيه و خطر جاني نبوده ، حتي خود امام حسن عسكري نام

مبارك حضرت مهدي (ع) را به زبان آورده است ، از جمله روايت شده امام حسن (ع)

گوسفندي را به عنوان عقيقه ، براي بعضي از اصحابش فرستاده و فرمود :

 

هذه من عقيقه ابني محمد :

‹‹اين گوسفند ، عقيقه فرزندم محمد (حضرت مهدي) است.›› (وسائل الشيعه، ج11،

ص489)جماعتي از علماي بزرگ ، مانند : شيخ مفيد ، علامه حلي، فاضل مقداد ، سير

مرتضي و محقق در كتب خود به ذكر نام مبارك حضرت مهدي تصريح كرده اند ، نظريه شيخ

حر عاملي نيز همين است . علامه اربلي نيز تلفظ به نام حضرت مهدي (ع) را در آنجا كه تقيه

نباشد جايز مي داند .

 

 

[ دو شنبه 30 / 6 / 1392برچسب:, ] [ 9:7 AM ] [ ali ] [ ]

نوسترآداموس به راستی کیست؟ آیا او پیشگویی صادق است یا شارلاتانی است یهودی؟ پروژه های فراماسونری یهود برای بازی با عقاید و باورهای مردم چگونه و به دست چه افرادی اجرا می شود؟ چرا کتاب این پیشگو در 5 قرن گذشته، مکرر چاپ شده است؟ آیا در این مورد هم با افسانه ای همچون افسانه هولوکاست رویرو هستیم؟ برای رازگشایی از این افسانه پانصد ساله یهودی، با گزارش ویژه مشرق همراه باشید….. گروه گزارش ویژه مشرق؛ شعبده بازی اخیر در روزهای پایانی سال 2012 تنها یکی از پروژه های فراماسونری یهود برای بازی با عقاید و باورهای آخرالزمانی مردم جهان بود.

یکی از مراجع عمده فراماسونری در پیشگویی های جهانی، یهودی کابالیستی به نام “نوستر آداموس” است که آمیزه ای از سحر، تعالیم کابالایی یهود، قدرت سرودن شعر، حرص جمع آوری ثروت و نیز خواص تخدیری گیاهان، او را به تهیه مواد لازم برای نشخوار چندین قرنی اشاعه دهندگان فراماسونر خرافه گرایی موفق کرد.


افسانه 500 ساله نوسترآداموس

یکی از تمهیدات فراماسونری تحت استیلای یهود مبتلا کردن مردمان جهان به خرافه پرستی و خرافه گرایی بوده است. حجم تلاش و سرمایه گذاری تشکیلات فراماسونری برای نفوذ دادن خرافاتی که زایل کننده قدرت تعقل و تفکر توده ها بوده و آنها را به انفعالی رام کننده در برابر حوادث پیرامون جامعه می کشاند به اندازه ای بزرگ بوده است که حتی توانسته بشر غربی امروزی مدعی عقلانیت و دانش و تفکر را نیز به بازیچه بگیرد (هجوم اروپاییان به روستایی در فرانسه برای در امان ماندن از نابودی 21 دسامبر 2012 و بسیاری موارد دیگر).

شعبده بازی اخیر در روزهای پایانی سال 2012 تنها یکی از پروژه های فراماسونری یهود برای بازی با عقاید و باورهای آخرالزمانی مردم جهان و لوث کردن موضوعات پیرامون آن همچون ظهور منجی آخرالزمان و حکومت جهانی عدالت بود که با سرمایه گذاری چندین ساله و میلیون ها دلاری اختصاص یافته از سوی زرسالاران یهود پیگیری شد.

اشاعه خرافه از بزرگترین دستاویزهای فراماسونری برای منفعل کردن جوامع بوده است.

در این مقاله سعی خواهیم داشت به معرفی یکی از منابع ویژه دستگاه تبلیغاتی فراماسونری در مورد پیشگویی ها و پیش بینی ها بپردازیم. یکی از مراجع عمده فراماسونری در پیشگویی های جهانی یهودی کابالیستی به نام “نوسترآداموس” است که با توجه به زندگی او شهرت و زنده ماندن نام و یاد او در تاریخ به خودی خود موضوع مشکوک و عجیبی به نظر می رسد. البته استفاده مکرر فراماسونری یهود از پیشگویی های او برای توجیه اتفاقات جهانی خود نشانگر وجود حقایق پشت پرده فراوانی است.

خانواده و کودکی نوستر آداموس

میشل نوتردامی که به “نوستر آداموس” شهرت یافته است فرزند یک خانواده یهودی ساکن پرونس فرانسه بود. او در ۲۱ دسامبر 1503 میلادی متولد شد و در دوم ژوئیه ۱۵۶۶ با به جا گذاشتن ثروت خوبی برای اطرافیانش مرد. همچون اکثر یهودیان، خانواده میشل نیز به نوعی با نظام اقتصادی وقت در ارتباط بودند. خانواده ‏های پدری و مادری او به گردآوری مالیات از روستاییان اشتغال داشتند و از قبل این رانت خواری شرایط خوبی را برای خود ساخته بودند.

پدر او “پیر دی نستردام” بود که پس از ازدواج با یک زن کاتولیک در ظاهر به مسیحیت گرویده بود ولی فرزندانش از جمله میشل را برای تربیت بر اساس آیین یهود به پدربزرگ سپرد. پدر بزرگ پدری میشل از بزرگان خاندان اسرائیلی ایساچار بود و در تربیت میشل بر اساس خصلت یهودیان سنگ تمام گذاشت و او را به وارد شدن به حرفه پزشکی تشویق کرد.

میشل تحت تربیت پدربزرگش
با ارزش ها و ایدئولوژی های یهودیت زرسالار آشنا شد.

تحصیلات

پس از پی ریزی شخصیت نوستر آداموس توسط پدر بزرگش او در ۱۵ سالگی وارد دانشگاه اوینگتن شد و به درس هایی مانند دستور زبان، علوم بلاغه و منطق پرداخت. ورود او به دانشگاه مصادف با شیوع بیماری “مرگ سیاه یا طاعون”  و تعطیلی دانشگاه شد. اما میشل به یکی دیگر از شغل های موروثی یهودیان روی آورد و به عطاری و پزشکی و معالجه بیماران پرداخت و چند سال بعد طبق وصیت پدر بزرگش برای تحصیل طب وارد دانشگاه “مون‌پلیه” شد.

میشل به دلیل عدم توجه به دروس دانشگاهی و اصرار بر شیوه های عطاری از دانشگاه اخراج شد و یکی دیگر از کارهای موروثی یهودیان یعنی ساختن داروهای تقلبی را در پیش گرفت.

میشل همچون راکفلر معاصر به فروش داروهای تقلبی روی آورد.

“قرص رز” که توسط میشل برای درمان طاعون ساخته شده بود چیزی مانند شیشه های نفت سیاه راکفلر یهودی برای درمان سرطان بود؛ شیشه هایی که راکفلر به عنوان یک فروشنده دوره گرد دارو توانست از آن ثروت هنگفتی را به دست آورد.

قرص رز نیز برای نوستر آداموس درآمد زیادی داشت. جالب توجه است که همسر و دو تن از فرزندانش با ابتلا به طاعون جان سپردند و قرص رز نتوانست کاری برای آنها انجام دهد!

علاقه مندی ها

نوستر آداموس تحت تربیت پدر بزرگش به سحر و جادو علاقه فراوانی پیدا کرده بود و به نجوم و ریاضیات نیز دلبستگی خاصی داشت. برای تکمیل آنچه که از پدر بزرگ یاد گرفته بود مدتی را در ایتالیا گذراند و از محافل یهودی آنجا تعالیم کابالا یا عرفان یهودی را آموخت. هنگام تحصیل در “مونت پلیه” نیز به سرودن شعر و نوشتن قطعات ادبی می پرداخت. خود را دوست دار ستارگان می نامید و خورشید را مرکز جهان می دانست و درمان و رفتن به حالت خلسه با استفاده از گیاهان را بسیار مهم تلقی می کرد. به ساختن زمادها و اقلام آرایشی گیاهی نیز دلبستگی خاصی داشت و جزوه هایی در این مورد نوشته بود. در نوشته های طبی و پزشکی او سرقت علمی و کپی برداری از منابع دیگر به وفور به چشم می خورد.

میشل، جادوگری یهودی و رمز و راز متون عرفان کابالایی را در ایتالیا به خوبی آموخت.

او قبل از آن که بخواهد پیشگویی های خود را بنویسد به نگارش تقویم سالانه پرداخت. در ۱۵۵۰ میلادی میشل نخستین تقویم نجومی خود را که در آن پیش‌‌گویی‌هایی درباره اوضاع جوی سال بعد انجام شده بود؛ منتشر کرد. این تقویم با استقبال فراوانی مواجه شد و از نظر مالی برای میشل خوب تمام شد. شاید انگیزه نوشتن پیشگویی هایی برای 500 سال بعد بازار داغ فروش این نوع اقلام در اروپای قبل از رنسانس بوده است. در نتیجه، آمیزه ای از سحر، تعالیم کابالایی یهود، قدرت سرودن شعر، حرص جمع آوری ثروت و نیز خواص تخدیری گیاهان در وجود میشل احوالاتی را به وجود آورد که او با سفر به شمال شرق فرانسه در دیری به نام “اوروال” ساکن شد و رباعیات پیشگویی خود را در آنجا نوشت.

نوستر آداموس با انتشار تقویم های سالانه پول هنگفتی به جیب زد.

به دنبال پول و نفوذ به کانون قدرت

بدون نفوذ به کانون قدرت، میشل در اهتمام به یکی از مهمترین اهداف و روش کار یهودیان کوتاهی می کرد. گفتیم که تقویم نجومی سال ۱۵۵۰ برای میشل نفع مالی فراوانی داشت. او پس از موفقیت مالی تقویم خود تصمیم گرفت هر سال یک یا چند سالنامه نجومی منتشر کند. برخی از اطرافیان پدری و مادری میشل قبلا توانسته بودند به جمع اشراف و صاحب منصبان وقت وارد شوند. سال نامه‌های نجومی بهانه خوبی برای معرفی میشل به دربار، نجیب زادگان و دیگر اشخاص مهم بود.
به خصوص زنان درباری و اشراف پس از شنیدن مهارت میشل در پیشگویی و سحر جادو برای کسب اطلاع از تعداد معشوقه های آشکار و نهان شوهران هوس بازشان مشتاق بودند. در نتیجه تقاضای طالع بینی و اظهار نظر در مورد آینده به سوی نوستر آداموس سرازیر شد.

کانون های کابالایی با تبلیغ و حمایت از میشل
او را به اشراف و دربار اروپا معرفی کردند.

کارهای نوستر آداموس از سال ۱۵۵۰ تا زمان مرگش هر ساله منتشر می‌شدند و علاوه بر اشاعه نام و آوازه اش ثروت هم برای او می آوردند.  در واقع راز تبلیغ و جاودانه سازی میشل را از همین جا باید پیگیری کرد. گروهی وجود داشته اند که با تبلیغ و شناساندن میشل در جمع اشراف او را برای مقاصد بعدی آماده  می کرده اند و الا نه او پزشک حاذقی بود و نه در هیچ یک از علاقه مندی هایش از جمله ادبیات و ریاضیات به جایی رسیده بود.

رهبران کابالای یهود برای خرافه پردازی و نفوذ به دربار پادشاهان و بزرگان نیاز به موضوعی خارق العاده داشتند که انحصاری بوده و در توان هر کسی هم نباشد. سحر، جادو و پیشگویی دست آویز خوبی بود. با این حال میشل نمی توانست خارج از چارچوب ارکان قدرت و بدون پرداخت حق آنها به فعالیت های خود ادامه دهد.

از این رو با کلیسای کاتولیک که پدرش به ظاهر پیرو آن بود مناسبات خوبی داشت. در حقیقت نوستراداموس با کلیسا به عنوان یک پیشگو و شفابخش همکاری می کرد و در عوض از حمایت کلیسا (و یا پیش فراماسونرهای نفوذی در آن) برخوردار می شد. اما در سال ۱۵۶۱ میشل در مورد سالنامه ۱۵۶۲ به بیانی تک خوری کرده بود و در نتیجه از سوی کلیسا مدتی را در زندان گذراند.

شهرت نوستر آداموس که با تبلیغات و حمایت های گسترده محافل کابالایی یهود به دست آمده بود بالاخره کار خود را کرد و کاترین مدیچی ملکه فرانسه و پسرش شارل نهم، او را به عنوان پزشک، مشاور و منجم به دربار فراخواندند. بدین ترتیب داستان نفوذ استر یهودی به دربار پادشاه ایران باستان به عنوان ملکه این بار برای نوستر آداموس به صورت پزشک دربار تکرار شد.

نوستر آداموس با جعل و سرقت، کتاب هایی نوشت
و در بازار داغ اروپای پیش از رنسانس به نان و نوایی رسید.

نوستر آداموس به ثروت اندوزی و کسب قدرت در دربار ادامه داد و بعد از مرگ همسرش با یک بیوه ثروتمند به نام “آن پونسارد” ازدواج کرد. میشل و آن در سایه حمایت های دربار توانستند در عرض یک سال، ۱۵۵۶ تا ۱۵۶۷، یک سیزدهم سهام پروژه عظیم کانال آبیاری منطقه بی آب “سالون” از آب رودخانه دورانس را به دست آورند. ارتقاء میشل در دربار فرانسه همچنان ادامه داشت و این بار ملکه کاترین، همسر هنری دوم پادشاه فرانسه در سال ۱۵۵۵ او را به پاریس فرا خواند. نوستر آداموس از این زمان به بعد توانست به مرکزی ترین منابع قدرت وقت نفوذ کند به طوری که هنگام مرگش در سال ۱۵۶۶ مشاور و پزشک مخصوص پادشاه بود.

مهمل بافی و سرقت ادبی: پیشگویی ها

کتاب یک هزار پیشگویی او، همان چیزی است که امروزه نوستر آداموس را مشهور ساخته و نام او را هر از چندگاهی بر سر زبان ها می اندازد. او در ان کتاب لغات و اصطلاحات یونانی، ایتالیایی، لاتین و زبان‌های منطقه‌ای را با هم تلفیق کرده است و با ساختن ملغمه ای مبهم راه را برای هرگونه تاویل و تفسیری از نوشته هایش باز گذاشته است. به نظر می رسد نوستر آداموس سفارش تهیه و نوشتن متنی را دریافت کرده است که دارای ویژگی های لازم برای بهره برداری ها و تبلیغات و خرافه پردازی های طولانی مدت آتی باشد. در سال 1555 کتاب پیشگویی‏ های نوستراداموس در لیون چاپ شد و برایش شهرت فراوان به ارمغان آورد.

تا کنون هیچ کدام از پیشگوی های نوستر آداموس در عالم واقع تایید نشده اند.

نوستر آداموس حتی از آثار پیشگو های قبل از خود که فاصله زمانی چندانی هم با او نداشته اند سرقت کرده و به نا خود گردآوری کرده است. ریچارد روست یکی از پیشگویانی بوده که قبل از نوستر اداموس می زیسته و نوشته هایش گاهی عینا توسط او کپی برداری شده است. بخشی از پیشگویی های منتسب به نوستر آداموس در نسخه های قدیمی تر موجود نیست و کاملا مشخص است همان گروه کابالایی که نوستر آداموس را پرورید و به دستگاه قدرت فرانسه نفوذ داد در ادامه کار خود و برای بهره برداری های بیشتر، مرتبا در نوشته های نوستر آداموس دست برده و برای تهیه مواد لازم برای خرافه پردازی و مشغول کردن جوامع هر روز صفحه جدیدی به نوشته های بی سر و ته او افزوده است.

کارگروه اشاعه خرافه گری در دستگاه فراماسونری قرن هاست
که نقشه های خود را با گرفتن تاییدیه از نوستر آداموس پیش برده و جبری و حتمی الوقوع جلوه می دهد.

در سال ۱۹۸۳ نسخه ‌های اصلی نوشته های مربوط به سال ‌های ۱۵۵۵ و ۱۵۵۷ توسط محققی به نام چومارات کشف و آشکار شد که بسیاری از نوشته های منتسب به نوستراداموس در آن نسخه ها موجود نیستند و هیچ سند معتبر امروزی هیچ یک از ادعاهای پرطمطراق در مورد پیشگویی های نوستر آداموس را نمی تواند اثبات ‌کند. بعدها مشخص شد که بسیاری از این پیشگویی ها شایعات غیر معتبر و اکاذیبی بوده‌ که توسط افرادی همچون ژابرت (۱۶۵۶)، گوناد (۱۶۹۳) و بارست (۱۸۴۰) ساخته شده و به نوشته های نوستر آداموس اضافه شده اند.

شهر سالون فرانسه، جایی که میشل سال های آخر عمر را در آنجا گذراند.

نوستر آداموس در نوشته های خود که نام پیشگویی بر آنها گذاشته است از داستان و اعتقادات اساطیری یونان و همچنین تورات، انجیل و قرآن کپی برداری کرده است. بخشی از پیش گویی های میشل ترجمه ای غامض از آیات قرآن مسلمین است که با شیطنت خاص یهود و پس و پیش کردن کلمات به خواننده تحویل داده شده است. مثلا نوستر آداموس در یکی از پیشگویی هایش می گوید: کسوفی در پیش خواهد بود که از زمان آفرینش گیتی تا زمان مرگ و مصائب حضرت مسیح و از آن زمان تا به امروز هرگز رخ نداده است و جهان چنین ظلمتی به خود ندیده است. حال به آیات مربوط به قیامت در سوره قیامت قرآن کریم دقت کنید: فاذا برق البصر و خسف القمر و جمع الشمس و القمر یقول الانسان یومئذ این المفر. هنگامی که بینایی خیره می گردد، و ماه فرو می رود، و خورشید و ماه گرد هم آیند، آن روز انسان می گوید: به کجا فرار کنم؟

زنده نگه داشتن مشکوک یاد و نام نوستر آداموس، شهر سالون فرانسه.

ویل دورانت جملات جالبی درباره نوسترآداموس دارد:

کتاب نوستراداموس مشتمل بر صدها فقره پيشگويي به زبان فرانسه گنگ و مبهم است و قابل تفسير و تأويل‏هاي متفاوت و حتي متعارض. او در اين کتاب به پيشگويي حوادث از نيمه سده شانزدهم تا «پايان جهان» پرداخته که به ‏زعم او در سال3797ميلادي رخ خواهد داد. مطالب کتاب «چنان ماهرانه در لفاف ابهام پيچيده شده بود که هر سطر آن مي‏ توانست تقريباً بر هر واقعه‏اي از تاريخ آينده انطباق يابد.» (ويل دورانت،تاريخ تمدن، ترجمه فريدون بدره‏ اي و ديگران، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي،1368، ج6، ص1014)


ویل دورانت، نویسنده مجموعه 30 جلدی تاریخ تمدن:
مطالب کتاب نوسترآداموس«چنان ماهرانه در لفاف ابهام پيچيده شده بود
که هر سطر آن مي‏ توانست تقريباً بر هر واقعه‏اي از تاريخ آينده انطباق يابد.»

مبلغان نوستراداموس مدعي‏ اند که او اعدام چارلز اوّل، پادشاه انگليس، و لويي شانزدهم، پادشاه فرانسه، آتش‏ سوزي سال1666لندن، ظهور و سقوط ناپلئون اوّل، ظهور هيتلر و بسياري از حوادث ديگر را پيش‏ بيني کرده است. اين در حالي است که نوستراداموس از پيشگويي نزديک‏ترين حوادث زمانش عاجز بود. به‏ نوشته ويل دورانت، «نوستراداموس براي شارل نهم عمري نود ساله پيشگويي کرد که ده سال بعد در24سالگي زندگي را بدرود گفت.» (همان مأخذ، ص 1013)

يکي از آخرين چاپ هاي کتاب نوستراداموس

(با ويرايش و تعليقات سرژ هوتن)

فرار از مسولیت

بدیهی است میشل زیرک درس خود را در مکتب کابالای یهود به خوبی خوانده است و می داند که برای جلوگیری از تزلزل موقعیت خود در دربار و بین مردم در نتیجه آشکار شدن گاه و بیگاه دروغ هایش به چه دست آویزهایی باید متمسک شود. از این رو صفت “پیشگو” را به کلی برای خود نامناسب می دید و در فرصت های گوناگون به پیشگو نبودن خود اصرار داشت.
او در جایی برای پسرش که به نوعی باید وارث او باشد می نویسد: « پسرم اگرچه من از کلمه «پیشگو» استفاده کرده‌ام، اما چنین مقام بالایی را به خود نسبت نمی‌دهم و نام و یا وظیفه پیشگو را به خود نسبت نمی‌دهم». و یا در نامه ای به هنری دوم نوشته است: « برخی از پیشگویی ها اتفاق افتادن حوادث عجیبی را پیشبینی کرده‌اند. بهرحال من به هیچ وجه چنین عنوانی را به خود نسبت نمی‌دهم».
او در جایی دیگر فرار از مسئولیت و پاسخگویی در برابر ادعاهایش را به اوج رسانده و می نویسد: «من این شهامت را دارم که به لطف تحقیقاتم وبا در نظر گرفتن آنچه طالع بینی علمی می‌گوید پیش‌بینی کنم (هرگز در مورد جزئیات ضمانت نمی‌دهم) و مردم را در مورد تهدیدات ستاره‌ها آگاه کنم. و من آنقدر احمق نیستم که وانمود کنم پیشگو هستم».

قبر خدمت گذار صادق کابالای یهود در سالون فرانسه.

جمله آخری که از نوستر آداموس نقل شد؛ بسیار قابل تامل است. او آنقدر احمق نیست که وانمود کند پیشگوست! عده ای این وظیفه را به عهده گرفته اند و در طول حیات او، از او یک پیشگو ساخته و به قصد حمایت از منافع و اهداف خود او را تا بالاترین مدارج دربار نفوذ داده اند و پس از مرگش تا امروز نیز به بهره برداری از او ادامه می دهند. کتاب های فراوانی در تفسیر نوشته های مهمل نوستر آداموس نوشته می شود و تا کنون چندین فیلم توسط بزرگترین پادوهای هالیوودی دستگاه فراماسونری بر اساس پیشگویی های او ساخته شده است. چنین به نظر می رسد که نوستر آداموس به کلید واژه برنامه های تحمیق همه جانبه بشر امروزی از سوی محافل فراماسونری تبدیل شده است.

هالیوود در خدمت افسانه نوسترآداموس

پیشگامی اورسن ولز

در سال 1981، حدود سه سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، اورسن ولز(Orson Welles) و کمپاني برادران وارنر فيلمي 84 دقيقه‌اي درباره «پيشگويي‌هاي نوستراداموس» عرضه کردند که در ايران نيز به وسعت توزيع شد. در اين فيلم، نوستراداموس در مقام پيشگويي بزرگ جلوه‌گر مي‌شود. طبق اين پيشگويي‌ها ايران و جهان اسلام با کشورهاي کمونيستي متحد خواهند شد و در سال1999ميلادي ايالات متحده آمريکا را آماج حمله اتمي قرار خواهند داد.


فیلم «مردی که آینده را دید»
ادای دین اورسن ولز به افسانه نوسترآداموس

اورسن ولز (1915- 1985)کارگردان و بازيگر سرشناس سينماي سده بيستم غرب است که پيوندهاي عميق او با کانون‌هاي صهيونيستي پوشيده نيست؛ و مي‌دانيم که اين تعلق موروثي بود.


اورسن ولز از جواني به جادوگري علاقه فراوان داشت

به‌گفته اورسن ولز، مادر بزرگ او در مراسم تدفين پسرش (پدر اورسن ولز) مناسک شيطان پرستان را انجام مي‌داد.(فرانک برادي،زندگينامه اورسن ولز، نيويورک، 1989، ص 14)و نيز مي‌دانيم که اورسن ولز از جواني به جادوگري علاقه فراوان داشت و يکي از اوّلين فيلم‌هايي که در آن بازي کرد (جادوي سياه، 1949) درباره زندگي ژزف بالسامو (کنت کاگليوسترو)، جادوگر و فراماسون و شياد نامدار يهودي سده هجدهماست. در تعلق کمپاني برادران وارنر به کانون‌هاي زرسالار يهودي- صهيونيستي نيز ترديد نيست. هدف از فيلم اورسن ولز اين بود:القاء خطر «تهديد اتمي» به افکار عمومي آمريکا و فراهم کردن زمينه رواني براي گسترش صنايع تسليحاتي از يکسو، و ترويج نفرت از اسلام و انقلاب اسلامي ايران از سوي ديگر.

فرجام سخن

شهرت عجيب نوستراداموس تصادفي نيست. در طول چهار سده پس از مرگ نوستراداموس کساني وظيفه تعبير و تفسير پيشگويي‏هاي او را به‏دست داشته‏اند، در هر مقطع مهم تاريخي نام و ياد او را زنده کرده‏ اند و سخنان مبهم وي را پيشگويي‏هايي تحقق ‏يافته جلوه‏گر ساخته‏اند. به عبارت ديگر، «پيشگويي‌هاي نوستراداموس» به ابزاري بدل شده که کانون‌هاي زرسالار يهودي طرح‌ها و نقشه‌ها و گاه هياهوهاي تبليغي خود را در غالب آن عرضه مي‌کنند. به‌کارگيري «پيشگويي‌هاي نوستراداموس» براي بيان اهداف و آرزوهاي اين کانون‌ها عليه انقلاب اسلامي ايران و نیز بلوای اخیر پایان جهان دليلي روشن بر صحت اين مدعاست.

 

[ پنج شنبه 7 / 6 / 1392برچسب:, ] [ 10:10 AM ] [ ali ] [ ]
 

آيا امام زمان حجاب را دوست دارد...


بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟
گفت: آره ! خیلی دوسش دارم


گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟
گفت: آره!


گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟
گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله


گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد
گفت: چرا؟


براش یه مثال زدم:
گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟ بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…


دیدم حالتش عوض شده


بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟
گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه


گفتم: پس حجابت….
اشک تو چشاش جمع شده بود
روسری اش رو کشید جلو
با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره


از فردا دیدم با چادر اومده
گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!
خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره
می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه

 

[ شنبه 5 / 6 / 1392برچسب:, ] [ 10:29 AM ] [ ali ] [ ]

                                                   عیاشى  از ضریس از ابو جعفر(علیه السلام) آورده است : فرشتگانى که در جنگ بدر محمد(صلى الله علیه وآله) را روى زمین یارى کردند ، به آسمان نمى روند تا صاحب الامر را یارى دهند . آنها پنج هزار نفرند . اثبات الهداة 3/549 و بحار 19/284 .

الغیبه نعمانى آورده است که امیر مؤمنان روى منبر فرمود : خطیب (که بناحق اقدام مى کرد یا خواهان خلافت بود) تباه شد و صاحب العصر ناپیدا گشت و دلهایى مانده که دگرگون مى شود ; گاه شاد و آباد و گاه ناشاد و خراب ! تمنا کنندگان هلاک شدند و آنان که مى باید از بین مى رفتند ، هلاک گشتند و مؤمنان باقى مانده اند اما چه اندکند ! سیصد نفر یا بیشتر . گروهى با آنان در جهاد همرزم است که همراه رسول خدا در جنگ بدر بود . کشته نشده و نمرده اند .

نعمانى مى گوید : معناى فرمایش حضرت ( زاغ صاحب العصر ) صاحب الزمان است ، که به تدبیر خددوند ، غائب و از چشم مردم ناپیداست . . . سپس حضرت فرمود : گروهى همرزم آنان است که همراه رسول خدا در جنگ بدر بود . . . یعنى خدا یاران خالص قائم را که سیصد و اندى اند، با فرشتگان بدر که به همین اندازه اند، یارى مى دهد.

مختصر البصائر از ابو حمزه ثمالى آورده است : شنیدم ابو جعفر محمد بن على فرمود : اگر قائم آل محمد خروج کند ، خدا وى را با فرشتگانى یارى مى دهد که سواره یورش آورده ، پیاپى از آسمان فرود مى آیند و کروبى هستند .

جبرئیل پیش رو ، میکائیل سمت راست و اسرائیل ، سمت چپ قائم است . در دل مردمى که به فاصله یک ماه از قائم دورند، ترس وجود دارد ، چه سمت جلو یا پشت و چه سمت راست و چپ وى باشند . فرشتگان مقرّب ، رو به روى قائم اند . محمد رسول الله ، نخستین کسى است که با وى بیعت مى کند ، سپس على(علیه السلام) . قائم ، شمشیر بلندى همراه دارد. خدا روم و چین و ترک و دیلم و سِنْد و هند و کابلشاه و خزر را برایش فتح مى کند .

اى ابو حمزه ! وقتى قائم قیام نمى کند مگر آنکه مردم گرفتار ترس و زمین زلزله ها و فتنه و بلا شوند . پیش از آن طاعون بوده و شمشیر بُرنده بین عرب حاکم بوده است . اختلاف شدیدى میان مردم وجود دارد و در دین پراکنده اند . چنان حالشان دگرگون است که صبح و شب آرزوى مرگ مى کنند ، چون مى بینند چقدر مردم حریص و آزمند شده و یکدیگر را از بین مى بَرند !

در هنگام نومیدى و درماندگى خروج مى کند . خوشا به حال کسى که وى را دریابد و از یارانش باشد . واى بر کسى که با او مخالفت کند و دستور را اطاعت نکند و از دشمنانش باشد .

سپس امام افزود : به کتاب و سنت جدیدى برمى خیزد و به گونه نوى قضاوت مى کند که براى عرب سخت و دشوار است . کارى جز کشتن ندارد و پوزش و توبه احدى را نمى پذیرد و در راه خدا از سرزنش هیچ ملامتگرى نمى هراسد .

مسیب بن خیثمه از على(علیه السلام)آورده است که در حدیثى فرمود :

به خدا سوگند ! آنها به سبب اتحادشان در باطل و پراکندگى شما در راه حق ، چنان بر شما چیره مى شوند که شما را به بردگى مى کشانند ، مانند مولا که عبدش را به بردگى و بندگى وا مى دارد . اگر غلام حاضر باشد ، او را امر و نهى مى کند اما اگر غایب باشد ، ناسزا مى گوید . دو دسته به گریه مى افتند که یکى براى دینش مى گرید و دیگرى براى دنیایش ! به خدا سوگند ! اگر شما را زیر سنگ ها متفرق و جدا کنند، خدا شما را براى روزى که براى آنها بدترین روز است ، گرد مى آورد . قسم به خدایى که دانه آفرید و آفریدگان را خلق کرد ! اگر از دنیا جز یک روز باقى نمانده باشد، خدا آن روز را طولانى مى کند تا مردى از نسل من ، مالک زمین شود و آن را پُر از عدل و داد کند ، چنان که از ستم و بیداد آکنده شده بود . اگر چنین شد ، تیر و نیزه اى پرتاب نکنید ، شمشیرى نزنید و سنگى پرت نکنید و شکرگذار خدا باشید . اگر چنین شد و مردى از بنى امیه را دیدید که در حال غرق شدن است و آب تا بالاى سرش آمده ، سوگند به خدایى که دانه را آفرید و آفریدگان را خلق کرد ، اگر از آنان فقط یک نفر باقى مانده باشد ، براى دین خدا شرى به پا مى ک

[ چهار شنبه 4 / 6 / 1392برچسب:, ] [ 6:56 PM ] [ ali ] [ ]
موعودنامه

[ چهار شنبه 4 / 6 / 1392برچسب:, ] [ 6:54 PM ] [ ali ] [ ]
هجمه به اعتقادات درباره امام زمان(عج) به کمک فتوشاپ+عکس

چاه عریضه مسجد جمکران همچنان که در آن محل هم نوشته شده است، موضوعیت ندارد. این چاه متعلق به امام زمان(عج) نیست و به دستور آن حضرت حفر نشده است، بلکه یک چاه معمولی است. 

 

 

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ هر ‌از‌ گاهی دیده می‌شود که برخی مغرضان به دین و مذهب درصدد تشکیک در اعتقادات و باورهای اصیل مردم هستند.

از آنجایی که اعتقاد به وجود مقدس حضرت ولی عصر(عج) و تمایل به درک دوران ظهور آن حضرت با گوشت و خون مردم کشورمان عجین شده، ترویج خرافات باطل به منظور تقدس‌زدایی در این امر شتاب بیشتری داشته است.

تصویر دستکاری شده زیر مصداق بارزی از این دشمنی‌هاست و ناخودآگاه آیه مبارکه «یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ؛ آنها می‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند، ولی خدا جز این نمی‏خواهد که نور خود را کامل کند هر چند کافران کراهت داشته باشند.» را به ذهن متبادر می‌کند.

همانطور که در تصویر زیر مشاهده می‌شود به کمک نرم‌افزار فوتوشاپ توضیحاتی دروغین به عکس اضافه شده است:

 * امام زمان(ع) به همه زبان‌ها آگاه است

نکته دیگر اینکه عدم تسلط امام زمان(ع) به زبان فارسی صحت ندارد، چرا که امام معصوم از علم لدنی برخوردار است.

پژوهشکده مهدویت در کتاب «مهدویت، پرسش‌ها و پاسخ‌ها» در این باره می‌نویسد: «بر اساس روایات مربوطه، امام معصوم به همه زبان‌ها آگاه است و با هر کس به زبان خودش سخن می‌گوید؛ مقتضای امامت نیز همین است، ضمن آنکه حضرت مهدی(عج) در زمان غیبت و در تشرفات نیز به زبان شخص مخاطب سخن گفته است؛ زیرا مقتضای ایجاد ارتباط کلامی نیز همین است».

* عریضه‌های چاه جمکران خوانده نشده خمیر می‌شود

درباره سنت عریضه‌نویسی روایاتی وجود دارد که آن را نفی نمی‌کند، اما روایتی مبنی بر مقدس بودن چاه جمکران و انتصاب آن به امام زمان(عج) نداریم. حجت‌الاسلام مرتضی وافی معاون معاون فرهنگی مسجد مقدس جمکران در این باره می‌گوید: عریضه نویسی و به چاه انداختن و یا به عبارت دیگر دل نوشته اگر چه براساس دعای مشهوری صورت می‌گیرد که در کنار چاه ترجمه آن نصب شده است، اما عده‌ای از تعابیر نادرست استفاده می‌کنند و در صدد هستیم که از تعابیر نادرست برای این کار مقابله کنیم، برخی ایجاد شبهه در این امر می‌خواهند اصل مسجد را زیر سؤال ببرند.

وی همچنین با تأکید بر اینکه حرکت‌های انحرافی و مناسک آیینی اصیل ممزوج با خرافه‌ها باید از هم جدا شوند، درباره فرآیند عرضه‌نویسی می‌افزاید: زائران از داخل یا خارج از کشور کنار چاه جمکران با عریضه مکتوب خود حاضر می‌شوند و متن عریضه خود را می‌نویسند و آن را داخل چاه می‌اندازند، هر دو تا سه ماه ورود به چاه صورت می‌گیرد و این نامه‌ها بیرون آورده می‌شود، پس از خارج کردن این نامه‌ها به خمیر تبدیل می‌شوند و احدی آن‌ها را نمی‌خواند.

* چاه جمکران هیچ ویژگی خاصی ندارد

در سایت رسمی مسجد جمکران هم آمده است: «یکى از راه‌هاى توسل به امام زمان (علیه السلام) نوشتن عریضه براى آن حضرت است توسلی که اصل آن از مستحبات در منابع دینی است. عریضه‌نویسی از سیره‌های بزرگان بوده آثار و برکات شگفت‌انگیزی از آن ذکر شده‌است.

طریقه آن چنین است که: فرد نامه‌اى خطاب به امام زمان(علیه السلام) با قواعدی که در کتب ادعیه معتبر درج شده مى‌نویسد و پس از نوشتن درخواست خود آن را در چاه آب یا آب جارى نظیر رودخانه و جوى آب و یا برکه آب مى‌اندازید. نکته مهم اینکه فقط این درخواست شکل توسل داشته و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)  بعنوان واسط برای استجابت دعا مدنظر است. وگرنه لازم به ذکر نیست که طبق  مفاهیم اسلامی و شیعی، به جز خداوند متعال کسی قاضی الحاجات نیست.

گفتنی است همانطور که در تابلو نصب شده بالای چاه عریضه موجود در مسجد درج شده، چاه مذکور هیچ ویژگی خاصی ندارد.»

[ چهار شنبه 4 / 6 / 1392برچسب:, ] [ 6:48 PM ] [ ali ] [ ]
موعودنامه

 

چندی است که پنجره های آدینه انتظار، یکی پس از دیگری به رویم گشوده می شود، بی آنکه تصویر زیبای تو را در قاب زرین آن نظاره کنم. دیر زمانی است که مصحف جد بزرگوارت را به امید یافتن نشانی از تو، بر سینه پر دردم حک کرده ام، شاید که طعم شیرین آمدنت را به یاری اش در اعماق وجودم احساس کنم و سحرگاهان هنگام طلوع سرخ خورشید، والعصر زلال این اقیانوس بی کران را، با نشان معرفتت زمزمه نمایم. وعده ای است که داده ای: «می آیم»، و تجلی میعاد آسمانی ات را در وادی غربت یاس های سرخ و زرد تفسیر کرده ای. من هر صبح و شام جمعه ها، به دلداری ندبه و سمات دل خوش کرده ام، به این آرزو که واژه های خستگی ام را با بغض کلامش بیامیزم و در قالبی از ناگفته ها به دم مسیحایی ات بسپارم. اکنون که پریشان تر از همیشه، کوله بار گذر دقایق و ثانیه های انتظار را به دوش می کشم، برگوی که قلب چون منی، تا به کی بر مناره های پر طنین موعودت، ضربان هجرت را به سماع غفلت و خاموشی سر دهد. پس بیا و زودتر بیا، تا مژدگانی حضورت را با شعرهای فراقت معاوضه کنم و فریاد خاطرات تلخ بی تو بودن را پشت سر گذارم. به امید آن روز هنوز هم در انتظارت نشسته ام، یا مهدی!

[ دو شنبه 26 / 5 / 1392برچسب:, ] [ 6:47 PM ] [ ali ] [ ]
حضرت مهدی در اولین خطبه چه خواهد گفت؟

حضرت مهدی در اولین خطبه چه خواهد گفت؟

وب سایت محبان مهدی :از امام باقر(ع) روایت شده که آن حضرت فرمودند: در روز اول ظهور، قائم ما در مکه در کنار بیت الله الحرام در حالتی که به کعبه تکیه داده است مردم جهان را مخاطب قرار داده، چنین می فرماید...

 

خطبه و اعلامیّه حضرت بقیةالله (عج) در روایتی از امام باقر(ع) که آیت الله محمد خادمی شیرازی درکتاب «تحفه امام مهدی» آورده است را بخوانید.

اوّلین خطبه و اعلامیّه حضرت بقیةالله روحی له الفداء:

از امام باقر(ع) روایت شده که آن حضرت فرمودند: در روز اول ظهور، قائم ما در مکه در کنار بیت الله الحرام در حالتی که به کعبه تکیه داده است مردم جهان را مخاطب قرار داده، چنین می فرماید:

ای مردم! ما آل محمد -که درود خداوند بر او و خاندانش باد - در درجه اول از خداوند بزرگ و در مرتبه دوم از بندگان خداوند که جواب ما را می دهند یاری می طلبیم. ( البته طلب یاری از مردم به جهت امتحان و اتمام حجّت بر آنها است.)

ای مردم! ما خاندان پیامبر شما هستیم و از هرکس به خداوند بزرگ و حبیبش رسول الله سزاوارتریم [و از نظر مقام، برتری داریم].

ای مردم! هر کس در ارتباط با حضرت آدم با من مجادله کند بداند من از او به آدم اولی ترم و آن که در رابطه با شخصیت نوح با من محاجّه کند من بر او نسبت به نوح مقدّم هستم و هر کس بخواهد در ارتباط با ابراهیم با من مجادله کند من از او نسبت به ابراهیم برتری دارم و اگر کسی بخواهد با شخصیت محمد -که درود خداوند بر او و خاندانش باد - با من محاجّه کند مسلّماً من نسبت به حضرت محمد از او احقّ و اولی [و تنها فرزند و باقیمانده او و یگانه نگهبان دین و شخصیّت او] هستم و هرکس که بخواهد در ارتباط با بقیّه انبیاء و فرستادگان خداوند به محاجّه با من برخیزد، من بر او نسبت به انبیاء تقدم دارم [و جانشین اجرا کننده تمام طرحهای آنها من هستم]. آیا خداوند در قرآن مجیدش نفرموده است: «به درستی که خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان اختیار فرموده و بعضی را بر برخی برتری داده است. و البته خداوند شنوا و دانا است.»؟

پس ای مردم! من تنها باقیمانده از آدم و یگانه ذخیره نوح پیامبر و خلاصه و برگزیده از ابراهیم و از محمد هستم که درود خداوند بر آن بزرگوار و خاندانش باد.

ای مردم! بدانید آن کس که بخواهد در قرآن با من مجادله نماید من از همه اولی تر به قرآن خداوند هستم ‍[و تمام علوم و معارف قرآن و قوانین حیات بخش آن در نزد من است].

ای مردم! آگاه باشید هر کس که درباره سنت رسول اکرم [یعنی تعلیمات آن حضرت و خاندان عزیزش] با من مجادله کند، من اولی تر از او هستم. پس شما را به خداوند سوگند می دهم هر کس که امروز سخنان مرا می شنود آن را به آنهایی که در اینجا حاضر نیستند برساند، و شما را به حق خداوند و رسول او و آن حقی که من بر شما دارم [یعنی حق ذُوالقربای پیامبر بودن] سوگند می دهم که ما را در حقوقمان یاری نمایید و جلوی ظلم و ستم را که درباره ما روا داشتند بگیرید؛ چه آنکه حقوق ما را پنهان ساختند و درباره ما ظلم کردند و از وطنمان آواره نمودند و نسبت به ما غدر روا داشتند و پیروان باطل بر ما افترا بستند. از خدا بترسید، ما را مخذول نکنید، بلکه یاری کنید تا خداوند شما را نُصرت عطا فرماید.

[ شنبه 22 / 5 / 1392برچسب:, ] [ 7:47 PM ] [ ali ] [ ]
موعودنامه

 

حضرت مهدی(عج) با سه لشکر یاری می‌شود؛ مؤمنان، ملائکه و رعب. یکی از عوامل ایجاد رعب، امدادهای غیبی است که به کمک حضرت مهدی(عج) می‌آید و «ندای آسمانی» از جمله آن‌هاست.

خبرگزاری فارس: «ندای آسمانی» چیست و چه نشانه‌هایی دارد

 

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، ندای آسمانی در نزدیکی ظهور، صدایی است که از آسمان شنیده می‌شود و در آن به معرفی حضرت مهدی(عج) و بیان نام، نسب و حقانیت ایشان و پیروانش می‌پردازد.

این صدا توسط همگان شنیده می‌شود و می‌توان آن را معجزه‌ای دانست که بدون هیچ وسیله ارتباطی، همگان حتی افرادی که در خواب هستند، آن را می‌شنوند، ندای آسمانی با الفاظ «ندا»، «صیحه»، «صوت»، «اعلان»، «فزعه» و «هدّه» در احادیث شیعه و عامه آمده است.

آری! هر کاری در این عالم هستی برای مقصود و هدفی خاص صورت می‌گیرد، حال خواست و هدف پروردگار متعال برای معرفی حضرت صاحب‌الامر(عج) به جهانیان به واسطه فرشته وحی، یعنی جبرئیل امین(ع) چیست؟

* اثرات ندای آسمانی

سید حسین زمانی در کتاب «ندای آسمانی» درباره اهداف و تأثیرات ندای آسمانی این چنین می‌گوید:

- شناساندن حضرت مهدی(عج) به جهانیان

قیام امام مهدی(عج) انقلابی جهانی است و شناسایی او نیز باید جهانی باشد تا حجت بر همگان تمام شود و نگویند راه و مسیر حق را نشناختیم و ندای آسمانی با اعلام نام و نسبت حضرت مهدی(عج) و بیان حقانیت او برای جهانیان، بشارت به آمدن او را می‌دهد و با این معیار که مدعیان دروغین از آوردن آن عاجزند، آن حضرت به همگان معرفی می‌شود.

عبدالله بن ابی یعفور از امام جعفر صادق(ع) می‌پرسد: مراد از «صوت» چیست؟ آیا مراد، همان ندا دهنده است؟ امام(ع) فرمود: «نعم و به یعرف صاحب هذا الامر»؛ بله و به وسیله آن، صاحب این امر شناخته می‌شود.

-ایجاد رعب و وحشت در دل دشمنان حضرت مهدی(عج)

یکی از دلایل پیروزی سریع حضرت مهدی(عج) رعب و وحشتی است که دشمنان ایشان از وی در دل دارند و یکی از عوامل ایجاد رعب، امدادهای غیبی است که به کمک حضرت مهدی(عج) می‌آید، برای مثال در حدیثی می‌خوانیم وقتی رومیان می‌بینند، یاران حضرت مهدی بر روی آب راه می‌روند، می‌گویند یاران او بر روی آب راه می‌روند، پس خود او چگونه است و تسلیم می‌شوند و یکی از امدادهای غیبی و مواردی که باعث رعب در دل دشمنان حضرت می‌شود، ندای آسمانی است که باعث می‌شود دشمنان حضرت بفهمند در مقابل قدرت آسمانی او توانی ندارند و نمی‌توانند مقاومت کنند.

امام جعفر صادق (ع) فرمود: «یؤیده ثلاثه اجناد الملائکه و المؤمنون و الرعب»، حضرت مهدی(عج) با سه لشکر یاری می‌شود؛ ملائکه و مؤمنان و رعب (در دل دشمنان).

در روایات ندای آسمانی می‌خوانیم، وقتی ندا داده می‌شود، گردن‌های دشمنان حضرت در مقابل آن خاضع می‌شود و به همین جهت، ندای آسمانی را عذابی برای کافران معرفی می‌کنند.

- بشارت و امید برای اهل ایمان

پیروان حق و حقیقت با شنیدن ندای آسمانی، نشاط و شادابی خاصی پیدا می‌کنند و آگاه می‌شوند که مولایشان بعد از قرن‌ها انتظار می‌آید و در پرتو آن، حق و عدالت، همه جا را نورانی خواهد کرد؛ به همین دلیل، روح تازه‌ای با شنیدن آن در وجودشان دمیده می‌شود.

حسن بن محبوب از امام‌رضا(ع) روایت می‌کند که فرمود: هنگام فقدان ماء معین، بسیاری از مردان و زنان مؤمن، دلسوخته و متأسف و اندوهناک هستند؛ گویا آنان را در ناامید‌ترین حالاتشان می‌بینم که ندا را می‌شنوند؛ ندایی که از دور، مانند شنیده شدن از نزدیک شنیده می‌شود و آن رحمتی برای مؤمنان و عذابی برای کافران است.

- اتمام حجتی برای همگان

ندای آسمانی، همگانی است و هر کس با زبان خود، این ندا را می‌شنود و حضرت مهدی(عج) را به وسیله آن با نام و نسب می‌شناسد و دیگر جایی برای عذر و بهانه باقی نمی‌‌ماند که اگر ما واقعاً می‌دانستیم او حجت خداوند است، از او پیروی می‌کردیم. مفضل بن‌عمر از امام جعفر صادق(ع) روایت می‌کند که فرمود: «به اسم و کنیه و نسب حضرت ندا داده می‌شود و این مطلب، دهان به دهان بین اهل حق و باطل و موافقان و مخالفان می‌چرخد تا حجت را بر آنان در شناختن او تمام کند».

* آثار مطرح شدن نشانه‌های قیام

همچنین بخش زیادی از روایات مهدویت، مربوط به علامات قیام امام عصر(عج) است، حال این همه توجه پیشوایان معصوم(ع) به نشانه‌های قیام برای چیست؟ برای روشن شدن این مطلب، آثار و پی‌آمدهای نشانه‌ها را توسط پیشوایان دین بررسی می‌کنیم.

-امید بخشی

نقش حیاتی و شگفت انگیز امید در سعادت فرد و جامعه بر کسی پوشیده نیست. وقتی امید می‌آید، تلاش و حرکت، جایگزین رخوت و سستی می‌شود و در یک سخن، انسان با امید زنده است، نشانه‌های قیام، علامت‌های نزدیک شدن برپایی دولت کریمه اهل بیت(ع) است، با پدیدار شدن هر یک از نشانه‌ها نور امید در دل‌های مؤمنان، پر فروغ‌تر می‌شود و بر اثر آن، مقاومتشان در برابر سختی‌های دوران غیبت و حیرت، بیشتر و تلاششان برای آمادگی همراهی امامشان، فزون‌تر می‌شود.

-آماده شدن برای ظهور

با تحقق هر یک از نشانه‌های قیام حضرت مهدی(عج) مؤمنان خود را برای آن روز بزرگ و یاری امامشان، آماده‌تر می‌کنند و کسانی که خود را مشغول به کارهای دیگری کرده‌اند، به خود می‌آیند تا گذشته خویش را جبران کنند و به بیان دیگر، آنان بر اثر پدیدار شدن هریک از نشانه‌ها از جهت روحی، جسمی، فردی و اجتماعی، خود را برای شرکت در حکومت حضرت آماده می‌کنند.

از طرف دیگر، بخشی از نشانه‌های قیام، چون سفیانی و یمانی از امور سیاسی اسلام به حساب می‌آیند که همگان به خصوص مسئولان باید به آن‌ها توجه کنند و خطر آن‌ها را به حداقل رسانده و به تقویت یاران و همفکران خود بپردازند.

-دلیلی بر حقانیت پیشوایان دین

با رخداد هر یک از نشانه‌ها، حقانیت سخن پیشوایان دین، بیشتر نمایان می‌شود و همچنین باعث اطمینان بیشتر به نشانه‌های به وقوع نپیوسته و تحقق اصل ظهور می‌شود.

-روشی برای شناخت و برنامه‌ریزی درست

نشانه‌های قیام مهدی آل محمد(ع)، حوادث آینده بشر است. اهل‌بیت(ع) با بیان آنها، آینده را پیش روی ما گذاشتند تا در هنگام رخ دادن هریک از آنها، برای مواجهه درست با آنان، برنامه‌ریزی مناسب را انجام دهیم.

-روشی برای شناخت مدعیان دروغین

با شناخت نشانه‌های واقعی قیام، به سادگی دروغ بودن ادعاهای کسانی که پیش از تحقق نشانه‌های حتمی، ادعای مهدویت دارند، روشن می‌شود، همان‌گونه که در توقیع آخر، دستور به تکذیب مشاهده حضرت مهدی(عج) قبل از ظهور سفیانی و ندای آسمانی داده شده است.

- جلوگیری از انحراف‌های فکری

آدمی، همواره مشتاق شنیدن خبرهایی در مورد آینده است. با طرح این اخبار واقعی از روایات اسلامی، جلوی پخش اخبار کاهنان و غیب‌گویان شیاد گرفته می‌شود و انسان‌های با ایمان، شناخت درستی از حوادث آینده پیدا می‌کنند.

- احترام به حضرت مهدی(عج) و پیشوازی از آمدن او

آغاز هر کاری با مقدماتی صورت می‌گیرد، هر مقدار، آن کار، اهمیت بیشتری داشته باشد، مقدماتش گرانسنگ‌تر خواهد بود، پروردگار با عظمت برخی از نشانه‌های قیام، مانند باران‌های پیاپی و ندای آسمانی را، به پیشوازی نماینده خود و تشکیل دولت کریمه اهل‌بیت(ع) می‌آید.

[ شنبه 22 / 5 / 1392برچسب:, ] [ 7:43 PM ] [ ali ] [ ]

نمادهای فراماسونری به همراه عکس و توضیحات کامل
 

در ادامه سعی شده تمامی نمادهای فراماسونرها به همراه عکس و توضیحات کامل آورده شود. نمادگرایی یکی از شاخصه اصلی فراماسون هاست که شاید در بیشتر کارها و فعالیت های خودشان نمادگرایی را انجام میدهند.

 
در ادامه سعی شده تمامی نمادهای فراماسونرها به همراه عکس و توضیحات کامل آورده شود. نمادگرایی یکی از شاخصه اصلی فراماسون هاست که شاید در بیشتر کارها و فعالیت های خودشان نمادگرایی را انجام میدهند.

نمونه ای از این نمادها آبلیسک – دست شیطان یا دست شاخدار – گونیا و پرگار – عدد ۶۶۶ – عدد ۱۳ و … میباشد که در ادامه به توضیح کامل آنها میپردازیم.

ماسون ها و عقاید شرک آمیز مصر باستان
۱. نقوش اهرام ٬ مجسمه های ابوالهول و همچنین نوشته های هیروگلیف در سراسر لژهای ماسونی به چشم می خورد



۲. دعاهایی که ماسون ها می خوانند مملو از عبارات مصری است که در زمان فراعنه از آنها استفاده می شده است . مثل: مَعَت نِب مِن آ٬ مَعَت بَ آ = بزرگ است استاد فراماسونری ٬ بزرگ است روح فراماسونری.



۳.یکی از نمادهایی که در فراماسونری بسیار کاربرد دارد نماد چشم جهان بین است که به صورت یک هرم و چشم در انتهای آن می باشد این نماد مربوط به یکی از خدایان مصر باستان می باشد



۴. علامت ستاره شش گوش



این علامت در افکار عمومی به عنوان نماد «یهودی ها» شناخته شده است و به آن « ستاره ی داوود » یا « مهر سلیمان » هم می گویند؛ ولی در حقیقت این نماد هم جزء نمادهای الحادی بوده که بر اساس تفکرات الحادی مصر باستان ساخته شده است و نماد تعادل طبیعت بین زن و مرد، طبع سرد و گرم، الهه های ماه و خورشید و…. است. البته علامت مذکور در مکتب های الحادی دیگر، مانند هندوییسم و دیگر مکتب های شرقی نیز با مفاهیم مشابهی به کار می رود. نکته ی مهم این است که این تفکر تعادل عالم خلقت، متفاوت با دیدگاه اسلام است. در اسلام نیز مفهوم تعادل وجود دارد، اما در دیدگاه اسلامی، این تعادل مخلوق خداوند یکتاست. امّا در مکاتب شرک آمیز نامبرده، این تعادل را خدایان مختلفی با کمک هم ایجاد کرده اند. برای مثال در تفکر مصر باستان، از امتزاج قدرت خدایانIsis و Osiris، تعادل در عالم خلقت ایجاد شده است
نکته ی عجیبی که وجود دارد، این است که شیطان پرستان نیز علامت مذکور را قویترین علامت خود می دانند و از آن در مراسم شیطانی خود استفاده می نمایند. در کتاب « Web of Darkness : شبکه ی تاریکی » اثرSean Sellars (شیطان پرست معروف) در زیر این علامت نوشته شده است :
« این علامت، قوی ترین علامت در شیطان پرستی است. ستاره ی شش گوشه از شش ضلع، شش گوشه (زاویه) و شش مثلث کوچک درست شده است که معرّف عدد ۶۶۶ می باشد. » این عدد در بین مسیحیان و نیز شیطان پرستان عددی ویژه و خاص است و نشان دهنده ی دجال یا Antichristمی باشد. هدف اصلی شیطان پرستان و فراماسونها به حکومت رساندن Antichrist است؛ به همین دلیل است که ستاره ی شش گوش، بهترین و قوی ترین نمادشان محسوب می شود.در ادامه در کتاب نوشته شده است که حتی کلمه ی « hex » که در زبان انگلیسی به معنی نفرین و تلاش برای آسیب رساندن می باشد، از کلمه ی « HEXAGRAM : ستاره ی شش گوش » گرفته شده است. »

۵. افسانه ی ایزس (Isis) یا زن بیوه، نیز از دوران مصر باستان اقتباس شده است. فراماسونها اعتقاد دارند که تمام ماسونها فرزندان زن بیوه می باشند.



همان طور که ذکر خواهد شد در باور مصریان قدیم، Isis و Osiris الهه های مصر باستان بودند که در اثر ازدواج آنان تعادل طبیعت به وجود آمد.



بعد از مدتی Osiris مرد و خدای شهر های مردگان گشت. بدین ترتیب Isis بیوه شد.

۶. علامت آنخ

نماد Isis است و در لژهای ماسونی به کار می رود. این علامت امروزه به عنوان سمبل جنس زن و نشانه ی فمینیست ها (Feminists) نیز به کار می رود.



رواج تفکر فمینیستی در جهان نیز مشکوک بوده و احتمالاً توطئه ای از جانب ماسون ها می باشد. (فمینیسم دیدگاه تساوی حقوقی زن و مرد اسلام و سایر ادیان الهی را قبول ندارد و به بهانه ی احقاق حقوق زنان، در جهت اهداف استعماری قدم برمی دارد.)


۷. ستون سنگی با نوک هرمی (Obelisk):

این نماد که نماد زایندگی و باروری در مصر باستان بوده است، در بناهای ماسونی متعددی به کار رفته است.





و این تنها نمونه ای است از انواع Obelisk در سراسر جهان

شما میتوانید با جستجوی این کلمه در گوگل ایمیج عکس های بیشتری از آنرا ببینید!

۸.گونیا و پرگار(یکی از مهمترین و معروفترین علامات).



نشان فراماسونری، گونیا و پرگار
در وسط این دو علامت، حرف G قرار گرفته است (به اعتقاد فراماسونها، « Goat = بز » نماد شیطان است.نکته ی جالب دیگر، این که در برخی از لژ ها بر روی علامت پرگار و گونیا، علامت چشم جهان بین نیز حک شده است که نشان دهنده ی اهمیت فوق العاده ی علامت چشم جهان بین در نزد ماسون ها می باشد.

۹.ستاره ی ۵ گوشه ی معکوس یا Baphomet.

نشان دهنده ی بز یا Goat می باشد. در بین شیطان پرستان، بز نماد شیطان است.



۱۰. دست شیطان یا دست شاخدار.

در تفکر ماسون ها و شیطان پرستان، شیطان شاخدار Cornuto است و با حرکت دست خود، شیطان را نمایش می دهند. در این علامت باید روی دست به طرف شما باشد و در نشان دادن با دست چپ انگشت شصت باید باز شود! ولی با دست راست شصت هم بسته است.



نماد دست شیطان یا دست ماسون نماد فراماسونری


۱۱.چلیپای شکسته (صلیب شکسته) یا Swastika:

علامت شناخته شده ی هیتلر و نازی ها.



نکته ی جالب اینکه این علامت در گروه های ماسونی هم کاربرد دارد.در شکل سمت چپ که مربوط به ماسونهاست، طرحی دیده می شود که در بالای آن علامت صلیب شکسته، و در وسط آن ستاره ی شش گوش مشاهده می گردد که این مطلب ارتباط نازیسم و صهیونیزم را نشان می دهد. (برخلاف ادعای جهان غرب). زیرا هم ستاره ی شش گوش و هم صلیب شکسته مورد تقدیس ماسون ها هستند. در واقع ریشه های نازیسم و یهودیت صهیونیستی یکی است و نه تنها این دو حرکت شوم هیچ تضادی با هم ندارند، بلکه در خدمت یکدیگر نیز قرار دارند. این مسأله خود شاهدی بر رد هولوکاست است. البته لازم به ذکر است که بعد از جنایات هیتلر اکثر گروه های ماسونی به منظور پرهیز از بدنامی، استفاده از چلیپای شکسته را کنار گذاشتند؛ این در حالی است که قبل از جنگ جهانی دوم، علامت چلیپای شکسته یک علامت کلیدی در فراماسونری بوده است. (ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که هیتلر نیز ماسون بوده است،اما تحرکات نظامی اش برخلاف مصالح فراماسونری بوده و منجر به مقابله ی بقیه ی ماسون ها با وی شده است).

۱۲. جمجمه و استخوان( Bones & Skull ).



۱۳. عدد ۶۶۶ نماد دجال یا ضد مسیح (Antichrist) یا شیطان.
گاهی به صورت FFF هم این عدد را نشان می دهند. چون حرف F، ششمین حرف انگلیسی است.



نمادهای عددی:

عدد ۹ : نه(۹) عدد الهام بخش دانشمندان و نویسندگان است. فیثاغورث الهه های ۹گانه را به سه قسمت به شرح زیر تقسیم کرده بود:
خداوندان علوم غریبه و مقدس:اورانی(Uranie) ، پولیم نی(Polymnie)، ملپومن(melpomene)
خداوندان علوم بشری یا صفا و پاکی :کالیوپ(Kalliope)،کیلو(Kilio) ،اوترپ(Euterpe)
خداوندان علوم عناصر و نباتات و حیوانات یا تعلیم:ترپسکیور(Trpsichore)، اراتو(Erato) ، تالی(Thalie).
طبیعت ۹ماه وقت لازم دارد تا نطفه را در شکم مادر به صورت یک کودک در آورد. در کلیسای مسیح سرود فرشتگان ۹ سرود است.بعضی ماسون ها معتقدند زنجیر اتحاد باید نه حلقه داشته باشد. عده ی استادانی که در جست و جوی حیرام بودند ۹ نفربود . تعدا ضربه های درجه استادی هم ۹ ضربه است.

۱۱و مضارب آن مثل ۲۲ و ۳۳! : این عدد (۱۱) مظهر سعی و تلاش و نماینده شدت است. در کتاب ودا امده است:“ای خدایانی که در آسمان یازده نفر،و در زمین یازده نفر، و در میان هوا به تعداد یازده نفر در سعادت جاوید به سر می برید، قربانی ما را قبول کنید.در ماسونری عرض حمایل استاد یازده سانتی متر است یعنی مجموع ستارگان پنج پر وشش پر. در جه ی سی و سوم (۳۳) ماسونری نیز حاصل ضرب در جات سه گانه اصلی بدوی در عدد یازده است. بعلاوه یازده جزو معدود اعدادی است که برعکسش میشود خودش و تغییری نمیتوان در آن ایجاد کرد!

۱۴.عدد۱۳ : عدد مقدس ماسون ها و یهودیان است. در حالی که مسیحیان آن را نحس می دانند. فراماسون ها در بسیاری از نماد های خود، تعداد اجزاء را ۱۳ قرار می دهند. نکته: عدد ۱۳ برای مسلمان نحس نیست این عدد برای ایرانی ها نحس است که دلیل آن بعدا گفته میشود!

۱۵. عدد ۳۳ (مهمترین مضرب ۱۱)

همان طور که گفتیم در فراماسونری، صاحب درجه ی ۳۳ بالاترین قدرت را داراست. در سمبل بسیاری از گروههای ماسونی از جمله در علامت مربوط به یک گروه ماسونی شهر (Memphis) آمریکا (که نام شهر باستانی Memphis مصر را برخود نهاده اند)، عدد ۳۳ بکار رفته است. سن مسیح(علیه السلام) نیز در زمان مرگ سی و سه سال بود.

چند مثال از نمادگرایی فراماسونرها از عدد ۳۳:

۱- در حادثه طبس که در اوایل عمر انقلاب اسلامی ایرا ن به وقوع پیوست نکته پنهانی نهفته است. یک سوال مهم پیش می آید که چرا از این همه نقطه در ایران کویرطبس انتخاب شد؟ در جواب این سوال اید بگوییم که اگر نگاه مختصری به جغرافیای این شهر بیندازیم در کمال تعجب خواهیم دید که طبس بر روی مدار ۳۳ درجه زمین قرار گرفته است.

۲- دو نفر از رئیس جمهور های آمریکا به نام های نیکد کلدمن و آبراهام ترور شدند نکته جالب در مورد این ترور اینست که یکی از آنها در سالن تئاتر برروی صندلی شماره ۳۳ ترور شد و دیگری در یکی از شهرهای دیگر آمریکا که آن هم بر روی مدار ۳۳ درجه زمین ترور شد

۳- جنگ ونبرد صهیونیست ها با لبنان در روز ۳۲ به پایان رسید اما آنها این جنگ را یک روز دیگر ادامه دادن وبا وجود دادن تلفات دوباره به روز سی وسوم کشیدند وجنگ لبنان معروف شد به جنگ ۳۳روزه لبنان.

۴ - بالاترین رتبه و درجه میان فراماسونرها این است که کسی به رتبه ۳۳ برسد اگر کسی به رتبه ۳۳ رسید فرمان ودستورش در همه رده ها قابل اجرا میباشد وباید اجرا بشود

۵-حکومت صدام حسین حاکم دیکتاتور عراقی که رئیس حزب بعث عراق در زمانه خود بود یکی از بارز ترین حکومت های دست نشانده ماسونی بود ونکته جالب اینکه سرنگونی این حکومت نیز به دست بزرگترین کشور ماسونی جهان آمریکا بود وطول عمر این حکومت ۳۳ سال بوده است.

۶-کشور اسرائیل در محل تلاقی مدار ۳۳ درجه زمین بنا شده است.

۷-در بررسی آرم ایالات متحده آمریکا خواهید دید که عقابی که درون این آرم است در هر بالش دارای ۳۳ پراست.

و

 
 

منبع : الوعدالصادق به نقل از فارس

[ جمعه 16 / 5 / 1392برچسب:, ] [ 6:0 PM ] [ ali ] [ ]

تاریخچه

بنوشته Encyclopedia of Occultism and Parapsychology فراماسونری جنبشی سری در قرن هفدهم میلادی بوده‌است. در بریتانیا فراماسونری ترکیبی از نسخه بریتانیایی گنوستیک تا جنبش روسیکروسین (Rosicrucian)آلمان بوده‌است. هرچند این جنبش ریشه در آموزه‌های صنف معمار و ساختمان در قرون وسطی دارد، فرم مدرن فراماسونری ریشه در حالت بازیابی شده و راز آمیز گنوستیک در دوران موسوم به دوران پس از اصلاحات دارد. تاریخ افسانه‌ای ماسنری بدین سبب ساخته شده‌است تا از این جنبش در جو عدم تساهل مذهبی بریتانیا در آن دوران بریتانیای کبیر محافظت کند.[۱][۳] مدارکی موجود است که نشان می‌دهد که در اواخر قرن شانزده میلادی لژهای فراماسونری در اسکاتلند وجود داشته‌است.[۴]

سازمان

بطور سنتی فراماسونری مبنایی لیبرال و دموکراتیک داشته‌است. قانون اساسی اندرسون(۱۷۲۳)، اساسنامه لژ فراماسونری انگلیس که به نوعی قدیمی ترین لژ مدرن فراماسونری است، تساهل مذهبی، وفاداری به نظام حاکم محلی و مدارای سیاسی را از مبانی یک ماسون ایده آل بر می‌شمارد. ماسون‌ها به یک قدرت برتر معتقد بودند و کتابی مقدس بسته به مذهب اعضای خود را بکار می‌بردند و این گروه همچنین سیاست حفظ اسرار در مورد مراسم خاص خود داشته‌اند.[۵] لژ اعظم و Grand Orients نهادهای مستقلی هستند که لژ ماسونی در کشور، استان یا منطقه جغرافیایی خاصی را اداره می‌کنند.[۶] فراماسونری دارای یک سیستم مدیریت فراگیر جهانی نیست و ارتباط بین فراماسونری‌های مختلف تنها توسط خود دو لژ انجام می‌شود.[۷]

فعالیت‌ها

هر چند فراماسونری معمولا به عنوان یک سازمان مخفی شناخته می‌شود، فراماسون‌ها معمولاً این تعریف را به چالش می‌کشند و سازمان خود را بیشتر یک سازمان خصوصی می‌نامند که تنها بعضی جنبه‌های این سازمان مخفی می‌باشد.[۸] معمولاً چنین تعبیری بیان می‌شود که در قرن بیست و یکم این سازمان از حالت یک انجمن سری خارج شده‌است و بیشتر «انجمنی با یک سری رازها است.»[۹]

دو سمبل پرگار و گونیا همیشه در لژهای فراماسونری وجود دارد. توصیفهای نمادینی برای این دو نشان وجود دارد. مانند: بر فعالیت خود با نیروی تقوا بیافزا"[۱۰]. هر چند از آنجایی که مرام فراماسونری [۱۱]

آموزه‌های اخلاقی فراماسونری بصورت آئین‌های نمادین آموزش داده می‌شود. داوطلب در سیستم فراماسونری با گرفتن مدرک‌هایی پیشرفت می‌کند.[۸] این مدارک و پیشرفت با کسب دانش وخودشناسی و دانش و درک در مورد رابطه فرد با دیگران و همچنین با نیروی برتر(بسته به درک شخصی داوطب از نیروی برتر). در کنار این آموزه‌ها، آموزه‌های فلسفی از طریق تحقیق داوطلب و بحث با شیوه‌نامه‌های لژ فراهم می‌آید.[۱۲]

نقش ماسونری در انقلابهای مهم معاصر

با شعار «آزادی، برابری، برادری» فراماسون‌ها نقش بزرگی در انقلاب امریکا در سال‌های ۱۷۷۵-۱۷۸۳بر علیه استعمار انگلیس، در انقلاب کبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹ برعلیه نظام اشرافی فرانسه داشتند. آنها حتی نقش پررنگ‌تری در جریان انقلاب مشروطه ایران در سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۰۹ بر ضد نظام مطلقه سلطنتی و متحدان تزاری آنها داشتند.[۲] آموزه‌های فراماسونری نقش کلیدی در ایدئولوژی انقلاب امریکای جنوبی بر ضد استعمار اسپانیا به رهبری سیمون بولیوار داشت.

فعالیت‌های خیریه

این انجمن بطور گسترده‌ای در فعالیت‌های خیریه و در زمینه خدمات اجتماعی فعال می‌باشد. در حال حاضر پول تنها از اعضای انجمن جمع آوری می‌شود و صرف امور نیکوکارانه می‌شود. فراماسونری به بسیاری از سازمان‌های خیریه غیر ماسونری، نهادهای محلی، ملی و بین المللی خیریه کمک‌های مالی قابل توجهی می‌کند.[۱۳][۱۴]

فراماسونری در ایران

اولین فراماسونری در ایران به دوران ناصر الدین شاه قاجار برمی گردد. میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله، نخستین انجمن نوین سیاسی اجتماعی ایران را در سال ۱۲۷۵ یا ۱۲۷۶ قمری بنیان نهاد و آن را فراموشخانه نامید. ریاست افتخاری انجمن که خود با اجازهٔ ناصرالدین‌شاه تأسیس شده بود، با شاه بود و اعضای آن از قشرهای متفاوتی بودند؛ مثلاً هم دانش‌آموختگان دارالفنون از طبقهٔ متوسط شهری بودند و هم کسانی چون شاهزاده . [۱۵] در دوره محمدرضا پهلوی برخلاف دوران رضاشاه با گسترش روابط سیاسی با غرب به خصوص انگلستان لژهای فراماسونری فراوانی در ایران تاسیس شد و نفوذ فراماسون‌ها در سیاست ایران به شدت گسترش یافت. هرچند هیچ یک از افراد سرشناس خانواده پهلوی دست کم به طور رسمی عضو هیچ لژ فراماسونری نبودند ولی بسیاری از رجال سیاسی، نخست وزیران، وزیران، نمایندگان مجلسین و فعالان سیاسی از فراماسون‌های سرشناس بودند. در ایران فراموشخانه توسط گروههای چپ گرا، مذهبی بنیاد گرا و ملی گرایان لیبرال به عنوان مامور مخفی انگلیس و صهیونیسم و در نتیجه عامل تمام بدبختی‌های ایران معرفی می‌شدند و این باعث تعطیل شدن و تحت تعقیب گرفتن اعضای این انجمن‌ها در بعد از انقلاب شد.[۲]

مخالفان فراماسونری و تئوری توطئه

عقاید لیبرال جنبش فراماسونری باعث واکنش‌های مذهبیان و محافظه کاران، گروهای بنیادگرا، مذهبیان بنیادگرا و ملی گرایان شده‌است. ضدیت با نظام کشیشی مسیحیت باعث دشمنی کلیسای کاتولیک روم با فراماسونری شده‌است. همچنین منشا افسانه‌ای این جنبش(داستان معمار معبد سلیمان) باعث نفرت گروههای ضد یهود از فراماسونری شده‌است. حالت مخفی این جنبش و منشا بریتانیایی آن باعث شده‌است که چنین پنداشته شود که این جنبش ابزار توطئه انگلو-صهیونیست جهانی است. همچنین رژیم‌های دیکتاتوری مانند نازی‌ها و کشورهای کمونیستی نیز به سرکوب فراماسونری می‌پرداختند.[۲]

فراماسونری مخالفان و منتقدان بسیاری داشته‌است. بسته به زمان و موقعیت جغرافیایی این گروه‌ها هر یک انگیزه و دلیل‌های متفاوتی داشته‌اند. منتقدان فراماسونری را به سه دسته عمده زیر می‌توان تقسیم بندی کرد:

  • منتقدان مذهبی
  • منتقدان سیاسی
  • انتقادها براساس تئوری‌های توطئه[۱۶]

مخالفان مذهبی

فراماسونری در طول حیات خویش متوجه انتقاداتی از جانب نهادهای دینی و ادیان قرار داشته‌است. آنان فراماسونری را بعنوان رقیبی برای دین می‌شناختند و یا فراماسونری را مصداق ارتداد می‌دانستند. فراماسونری از جانب این افراد و نهادها به انواع تئوری‌های توطئه متهم می‌شده‌است. این منتقدین فراماسونری را یک قدرت سری و شیطانی محسوب می‌کردند.[۱۷]

فراماسونری و مسلمانان

بسیاری از مخالفت‌های مسلمانان ریشه در صهیونیسم‌ستیزی و یهودستیزی دارد. هم‌چنین دسته دیگری از مسلمانان منتقد فراماسونری، «دجال» را به فراماسونری پیوند می‌زنند.[۱۸] بعضی مسلمانان اعتقاد دارند که فراماسونری «منافع یهودیان» را دنبال می‌کند.[۱۹] به عنوان نمونه، ماده ۲۸ میثاق‌نامه حماس عنوان می‌کند که «فراماسونری از صهیونیسم دستور می‌گیرد».[۲۰]

مخالفان سیاسی

مخالفان در ایران

کتاب‌ها و نوشتارهایی در ایران توسط نویسندگان مذهبی، ملی گرایان، رادیکال و بنیادگرایان منتشر شده‌است. این دسته کتاب‌ها روش بیان تلخ ضد ماسونری اسماعیل رائین را دنبال می‌کنند که ماسون‌ها را به تمام انواع توطئه‌ها علیه کشور و ملت ایران متهم می‌کرد. تم تکراری این کتاب‌ها ارتباط فراماسونری به نظریه‌ی توطئه‌ی جهانی انگلیس-صهیونیسم است. هرچند این کتاب‌ها اطلاعات اندکی بر کارهای رائین می‌افزایند.[۲] مرام اشراف منشی و مخفیانه‌ی آنها باعث بروز افسانه‌هایی در مورد دست‌های پشت پرده فراماسون‌ها و توطئه در مورد آنها شده بود. در دوران پس از انقلاب کتاب‌ها و مقالات زیادی چاپ شد و در آنها فراماسون‌ها مسئول همه گونه توطئه علیه ایران و جوامع اسلامی معرفی شدند.[۲]

فراماسونری در آلمان نازی

آثار به جا مانده از اداره‌ی امنیت رایش نشانگر تعقیب فراماسون‌ها در دوره حکومت حزب نازی بر آلمان است.[۲۱] مدارک کتبی که تحت نظر دکتر فرانتس سیکس تهیه می‌شدند در کنار سیاست‌های ضد یهودی، شامل کدهای ضد ماسونی نیز بودند. این مدارک سیاست‌های ایدیولوژیک حکومت نازی را تبیین می‌نمودند. اگر چه آمار دقیقی از قربانیان فراماسون حکومت آلمان نازی در دسترس نیست اما تخمین زده می‌شود که بین ۸۰٬۰۰۰ تا ۲۰۰٬۰۰۰ نفر به جرم عضویت در سازمان‌های فراماسونری جان خود را از دست داده‌اند. زندانیان فراماسون در اردوگاه‌های کار اجباری مخصوص زندانیان سیاسی نگهداری می‌شدند. علامت مشخصه این زندانیان مثلث قرمز رنگی بود که بر روی پیراهن آنها دوخته شده بود

[ جمعه 16 / 5 / 1392برچسب:, ] [ 5:58 PM ] [ ali ] [ ]
مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه